لذتهای گمشده را بیابیم

آیا شما از زندگی خود لذت می‌برید؟ این سوال را حتما بارها از شما پرسیده‌اند. حتما خودتان هم بارها از خودتان پرسیده‌اید که چطور می‌توان از زندگی لذت برد و بعد هم گفته‌اید: گذشت آن زمانی که لذت زندگی به لقمه نانی، نفسی و سلامت جسمی بود!
کد خبر: ۵۴۶۶۴۶

 

براستی مفهوم لذت در زندگی ما کجا بوده و حالا کجاست؟

لذت را بسیاری از بزرگان ما و پدران و مادران ما در داشتن آرامش و عزت نفس و تلاش برای معاش معنا می‌کردند. حتما می‌شنویم و شنیده‌ایم که بسیاری می‌گویند: حالا دیگر دل‌ها مثل قدیم خوش نیست. می‌گویند و می‌پرسند: دل خوش سیری چند و همین پرسش‌ها ما را به این سمت رهنمون می‌کند که مفهوم واقعی لذت را از دست داده و گم کرده‌ایم.

ما دیگر مثل قدیم‌ از مهمانی دادن لذت نمی‌بریم، چون درگیر دور باطلی به نام پذیرایی‌های پر خرج و بسیار چشم‌نواز شده‌ایم و حالا که گرانی بیداد می‌کند به جای این‌که دوستان و اقواممان را ساده‌تر از قبل و بی‌پیرایه‌تر از قبل پذیرا شویم، صورت مساله را پاک می‌کنیم و دور مهمانی رفتن و مهمانی دادن را خط می‌کشیم و این‌گونه است که خودمان را از لذت با هم بودن‌های کم خرج محروم می‌کنیم. چون شجاعت نداریم بگوییم: نداریم و بهتر است که در کمبودها و نداشتن‌های مادی هم قدر هم را بدانیم.

حالا دیگر مثل قدیم‌، دل‌ها خوش نیست. زمانی دور یا نزدیک بچه‌ها و نوجوان‌ها و جوان‌ها در کوچه و زمین‌های خاکی و محله‌های بالا و پایین شهر با توپ پلاستیکی چند لایه فوتبال بازی می‌کردند و لذت می‌بردند. حالا فوتبال را یا بازی نمی‌کنیم یا تمام چشممان به دنبال چند بازیکن پولدار است و مدام دلمان می‌خواهد مثل آنها شویم. ذهنمان دیگر از خود بازی‌ها اشباع نمی‌شود. استادیوم که می‌رویم و می‌آییم بیشتر اعصابمان به هم می‌ریزد و گاهی حتی مسابقه فوتبال را نمی‌بینیم و تنها با حاشیه‌ها خودمان را خسته می‌کنیم. حالا مدت‌هاست که دلمان فقط انباشتن و خریدن و فروختن به هوای پول و درآمد بیشتر می‌خواهد و نزدیک عید که می‌شود غصه‌مان می‌گیرد که چرا نمی‌توانیم بیشترین و بهترین خرید‌ها را داشته باشیم و این‌گونه است که از زندگی لذت نمی‌بریم. حالا مدت‌هاست که زندگی به ما سخت گرفته است و ما خودمان هم سختی آن را بیشتر می‌کنیم.

برای بسیاری از ما کار از چشم و همچشمی گذشته است و در رقابتی تنگاتنگ خودمان را گیر انداخته‌ایم؛ رقابتی برای عقب نماندن از دیگران و این‌گونه است که مدام چشممان به داشته‌های دیگران است و حرص می‌خوریم و حسد می‌ورزیم و از زندگی خودمان و داشته‌های خودمان لذت نمی‌بریم. لذت نمی‌بریم چون حرص و طمع مثل خوره به جانمان افتاده است و حتی اگر دستمان به دهانمان هم می‌رسد، باز هم پولمان را خرج نمی‌کنیم و در عوض مدام در پی بیشتر کردن آن هستیم و این‌گونه است که از زندگی لذت نمی‌بریم.

زمانی از زندگی لذت می‌بردیم، چون به داشته هایمان راضی بودیم و تلاشمان در حد توانمان بود و حالا آنقدر تلاش می‌کنیم که از پا می‌افتیم و آرامشمان از دست می‌رود. انگار وارد مسابقه‌ای به نام عقب نیفتادن از دیگران به هر طریق شده‌ایم و این‌گونه است که در پیله‌ای از ظواهر، مادیات، افاده‌ها و چشم و همچشمی‌ها در حال دست و پا زدنیم.

صولت فروتن / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
محمد فردوسی از مشهد
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۵۰ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۷
۰
۰
مطلب خیلی خوب و تأثیر گذاری بود . سایت جام جم سرا خیلی جذاب و دیدنی است.از دست اندركاران متشكریم.

نیازمندی ها