در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
برای تهیه گزارش از زندگی دلفینهای جزیره کیش عازم این منطقه متروکه و بد آب و هوا شد! طفلکی همکار ما فقط یک ساعت باید در راه باشد تا به فرودگاه برسد، اما ما چند دقیقه بعد متروی میرداماد بودیم و چند دقیقه بعدتر در حالی که بدنمان از ماساژ مجانی هموطنان عزیز درد میکرد بسختی خودمان را از دیواره واگن جدا کردیم و به محل ماموریتمان ـ خیابانهای تهران ـ قدم گذاشتیم.
دردسرتان ندهیم، چون خودمان هم نمیدانیم چه شد که کاملا خودجوش به این نتیجه رسیدیم که مرض نداریم با گیردادن به در و دیوار و این مدیران زحمتکش خودمان را از نان خوردن بیندازیم و با توجه به این که ما... بگذریم. اصلاً از همه تشکر میکنیم. اینجوری به کسی هم برنمیخورد! پس تشکر میکنیم...
اول از خودمان تشکر میکنیم که اینقدر فهمیدهایم که یادمان افتاد از همه تشکر کنیم تا بلکه فرهنگ تشکرکردن در جامعه نهادینه شود.
بعد با توجه به این که در سراسر بلوار میرداماد حتی یک نیمکت هم برای نشستن پیدا نکردیم از شهرداری محترم تشکر میکنیم که با درایت کامل در کاشت نیمکت! در سطح شهر کمکاری نمودهاند و سپاسگزاریم که آنقدر خوب فهمیدهاند که دلیلی ندارد مردمی که برای انجام کار از منزل خارج میشوند یک گوشه بنشینند و به همدیگر زل بزنند و چه خوب میدانند که اگر خدای نکرده کسی در کمال آرامش روی نیمکت بنشیند و مناظر دور و برش را نگاه کند شاید کمی فکر کند و بفهمد... بگذریم، اصلا گیریم نیمکت هم باشد، خداوکیلی شما حال نشستن روی نیمکت را دارید؟ بر فرض حال نشستن هم داشتید خداوکیلی، کدام منظره، کدام آرامش، کدام زیبایی، کدام هوا... بیخیال، از شهرداری سپاسگزاریم.
تشکر میکنیم از ماموران محترم راهنمایی و رانندگی که با وجود تمام دغدغهها و مشکلات کاریشان، با مشقت بسیار در پرت ترین کوچههای تهران ما را پیدا میکنند و قبضهای زیبای جریمه را زیر برف پاک کن خودروی ما میچسبانند و شادمانیم از این که چشمان تیزبین آنها در پرتترین نقاط هم از جان و مال ما مراقبت میکنند و ما با خیالی آسوده سراغ تفریحاتمان میرویم! و باز سپاسگزاریم که در اصلیترین میدانها و تقاطعهای پرتردد تهران اجازه میدهند خودروهای مسافرکش محترم در حضور آنها دوبله، سوبله توقف کنند و با این کار به زیبایی ترافیک خیابان بیفزایند و سپاسگزاریم از تمام مامورینی که اگر در دورافتادهترین نقطه شهر پشت چراغ قرمز سپر خودروی ما یک سانت از خط عابر پیاده رد شده باشد در کمتر از ده ثانیه حداقل سه مامور زبده برای جریمهکردن ما صمیمانه احاطهمان میکنند، اما اگر در میدان اصلی شهر تصادف کنیم حداقل یک ساعتی را باید جهت حضور ماموران به انتظار بنشینیم... بگذریم، کلا سپاسگزاریم.
از پرسنل زحمتکش نیروی انتظامی هم همینجوری تشکر میکنیم... بابت همه چیز...
یادش بخیر، چند وقت پیش موتور همکار ما را دزدیدند! کلانتری که رفتیم، گفتند: «مامور تجسس پنجشنبهها زود میره خونه، برید شنبه بیاید» شنبه رفتیم، گفتند: «زنگ بزنید 110 بیان تو محل صورتجلسه کنند» زنگ زدیم 110 بعد از دو ساعت... خلاصه آقا دزده با موتور همکار ما تو افغانستان تک چرخ میزد، اما ما هنوز موفق به شکایت نشده بودیم ـ کور شویم اگر دروغ بگوییم ـ و سپاسگزاریم که بعد از سرقت از منازل ما معمولاً با گفتن این جمله: «دزد آشنا بوده!» ما را نسبت به تمام فامیل بد گمان میکنند و خدا را شاکریم که تاکنون با هیچ دزدی درگیر نشدهایم ـ یکی از دوستان ما یکبار جوانی کرد و بعد از مراجعت به منزل وسط اتاق با دزد محترم دست به یقه شده بود. باور بفرمایید کار به جایی رسید که با هزار بدبختی و خواهش و تمنا رضایت آقای دزد را جلب کردند تا بلکه شب در بازداشت نمانند! (گفته بودند: «دزد را میزنید، مگر شهر هرته!»)
تشکر میکنیم از تمام کارکنان محترم بانک که همیشه با برخورد مناسب خود چنان ما را مورد لطف و عنایت قرار میدهند که در بدترین شرایط از گرفتن وام منصرف میشویم و ما را از شر بازپرداخت اقساط آن آسوده میکنند و اگر زبانمان لال کسی با برخوردهای دوستانه آنها مجاب به انصراف از دریافت وام نشد، آنچنان عذاب جهنم را به او میچشانند تا درس عبرتی برای دیگران گردند. سپاسگزاریم. همین.
تشکر میکنیم از تمام شرکتهای خودروسازی که با افزایش بیرویه قیمت خودروها ما را به جرگه میلیونرها افزودند. سپاسگزاریم که به ما دلگرمی دادند، به مایی که گمان میکردیم هیچگونه شم اقتصادی نداریم، اما اکنون فهمیدیم که اقتصاد دان زبردستی بودهایم و خودمان خبر نداشتیم. اصلاً آنقدر آیندهنگر بودیم که با خرید یک پراید هفت میلیونی الان صاحب یک خودروی 20میلیونی هستیمـ اصلا بیخود نبود که هر موقع پشت پرایدمان مینشستیم کلی حس بچه مایهدار بودن به ما دست میداد، تابلو بود که آینده روشنی در پیش داریم! ـ به هر حال سپاسگزاریم.
تشکر میکنیم از... بگذریم خسته شدیم، به گمانم تشکر کردن به اندازه کافی در جامعه نهادینه شد! نه؟
در پایان امیدواریم فکر نکنید ما هم مثل همان نوکری شدهایم که با اربابش به شکار رفته بود و در بازگشت اگر از او میپرسیدند نشانهگیری ارباب چطور بود از ترس میگفت: «تیراندازی ارباب معرکه بود، اما خدا به پرندهها رحم کرد.»
مهیار عربی - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد