دهه فجر برای بچه‌های روزهای انقلاب و دهه60 همیشه پر از خاطرات شنیدنی و شیرین است؛ خاطراتی که هرگز فراموش نمی‌شود

آن 10 روز دوست‌داشتنی

شور و شوق بازی تئاتر و هنرپیشه شدن، هیجان خواندن ترانه و شعر در گروه سرود مدرسه، دلهره منظم بستن ریسه‌های چراغ و وصل کردن کاغذهای رنگی سه‌گوش که حاشیه‌اش به رنگ پرچم کشورمان بود، شنیدن سرودهای انقلابی که این روزها تکرارش جریان خون را در بدن سریع‌تر می‌کند و از همه شیرین‌تر برنامه‌های کودک تلویزیون مانند چاق و لاغر آن هم با آن آدم آهنی غول پیکرش به نام X666 و کلی برنامه کارتونی دیگر که حالا فقط تکرار گوشه‌ای از آنها خیلی از پسران و دختران جوان را پرتاب می‌کند به دورانی که پر از خاطرات تکرار نشدنی است؛ خاطراتی که با پیروزی انقلاب گره خورده و آنها را کم و بیش هنوز سر ذوق می‌آورد. دهه فجر برای دو نسل، همیشه خاص بوده؛ خاص به این علت که آنها بخش بزرگی از نداشته‌هایشان را به واسطه این ایام به دست می‌آوردند. در این گزارش قصد داریم برنامه‌ها و دورانی را مرور کنیم که قسمتی از وجود خیلی از آدم‌هاست؛ آدم‌هایی که اگر شناسنامه‌شان را ببینید در قسمت تاریخ تولدشان درج شده متولد1350 یا 1360.
کد خبر: ۵۳۹۲۵۸

برای افرادی که پیروزی انقلاب بهمن 1357 را به چشم ندیده‌اند هم دهه فجر پر از خاطرات به یادماندنی است؛ خاطراتی که بیشترشان به برگزاری مراسم در مدارس و محله‌ها برمی‌گردد. از برنامه‌های تلویزیونی بگیرید تا جنب‌وجوش دانش‌آموزان برای آماده کردن وی‍ژه برنامه‌های دهه فجر مدارس مانند گروه سرود،تئاتر یا جشن گرفتن و آذین‌بندی راهرو‌ها و کلاس‌های درس. اگر جزو نسل‌هایی که ما از خاطراتشان حرف می‌زنیم باشید، حتما می‌دانید که همیشه از اوایل دی جنب‌وجوش بیشتری در بین بچه‌های مدرسه موج می‌زد؛ جنب‌وجوشی که تنها می‌توان با تعطیلات نوروزی و پایان سال تحصیلی برای دانش‌آموزان مقایسه‌اش کرد. آن موقع همیشه معلم‌های پرورشی نقش پررنگ‌تری در مدارس پیدا می‌کردند، چرا که دور، دور آنها بود تا هنرهای بچه‌ها را به تصویر بکشند.

زمانی برای شکوفایی استعدادها

در دوران مدرسه همیشه وقتی روزهای تقویم خط می‌خورد و به دهه فجر نزدیک می‌شد، همه به فکر نشان دادن توانایی‌هایشان می‌افتادند، یکی دوست داشت گروه تئاتر راه بیندازد، دیگری داوطلب می‌شد در گروه سرود مدرسه عضو شود و عده‌ای هم که ورزشکار بودند با اجرای حرکات ورزشی برنامه‌ای را تدارک می‌دیدند، البته اجرای برنامه در مدارس دخترانه و پسرانه کمی باهم متفاوت بود، دخترها بیشتر به اجرای نمایش، سرود و دکلمه شعر می‌پرداختند و جدی‌ترین رقابت آنها بهتر‌تزیین کلاس و برنده شدن در این رقابت بود، اما پسرها علاوه بر این برنامه‌ها نمایش‌های ویژه‌ای مانند اجرای حرکات ورزشی رزمی را هم چاشنی کارشان می‌کردند. در بیشتر مواقع نمایشنامه‌های تئاتر شبیه هم بود، مانند سرگذشت قارون یا شکست پادشاهان و پیروز شدن مظلوم. علاوه بر اینها برگزار شدن مسابقات مختلف بین‌کلاسی و بین‌گروهی هم در این دوران رونق می‌گرفت و دانش‌آموزان به اصطلاح تنبل کلاس هم امیدوار می‌شدند که در این دوران جایزه‌ای نصیب‌شان شود. هرچند که اولیای مدرسه هم به‌دنبال بهانه بودند تا به بچه‌ها جایزه بدهند، مثلا بعضی وقت‌ها به مناسبت بیست و دوم بهمن به دانش‌آموزانی که در فهرست حضور و غیاب نفر بیست و دوم بودند هدیه‌هایی داده می‌شد. شاید شما هم موافق باشید که انگار در این روزها مسئولان مدرسه مهربان‌تر می‌شدند، برای همین در این روزها بازار اردو رفتن هم گرم بود و دانش‌آموزان می‌توانستند یک دل‌سیر به سینما، موزه یا پارک بروند.

از اینها که بگذریم اگر بخواهیم درباره خاطرات مشترک دانش‌آموزان این دوره حرف بزنیم به قول آنها باید به این نکته اشاره کرد که در این روزها درس و مشق هم به حالت نیمه تعطیل درمی‌آمد و از همه بهتر خیلی لذت‌بخش بود وقتی معلم پرورشی یا یکی از دانش‌آموزان در کلاس را می‌زد و می‌گفت بچه‌های گروه سرود یا تئاتر تمرین دارند و باید کلاس درس را ترک کنند.

درست همین موقع بود که اگر شما هم جزوشان بودید از داشتن چنین بهانه موجهی برای ترک کلاس قند در دلتان آب می‌شد و با افتخار سرتان را بالا گرفته و همزمان در حالی که نیشخندی برای بچه‌های کلاس که مجبور بودند در کلاس بمانند حواله می‌کردید و از کلاس خارج می‌شدید. البته خودتان می‌دانید که همه بچه‌ها به‌خاطر فرار از کلاس درس، شور و شوق حضور در گروه تئاتر یا سرود مدرسه را نداشتند. اگر منصفانه به آن دوران نگاه کرده و کلاهتان را قاضی کنید، حتما تائید خواهید کرد که همیشه در این موقع از سال بود که اولیای مدرسه برای فعالیت‌هایی مانند سرود یا تئاتر ارزش بیشتری قائل می‌شدند، البته آنها هم زیاد تقصیرکار نبودند، چرا که رسیدن به درس و مشق دانش‌آموزان در مدرسه‌ای که حداقل 2 شیفت دانش‌آموز داشت، مجال پرداختن به چنین برنامه‌هایی را نمی‌داد.

باید اضافه کرد که یکی دیگر از فعالیت‌های دانش‌آموزان در این موقع از سال درست کردن روزنامه‌دیواری‌های مخصوص این دوران بود. آنهایی که خوب انشاء می‌نوشتند یا به قول معروف دستی به قلم داشتند، مقوایی تهیه کرده و شروع می‌کردند به تهیه مطالب روزنامه کوچک خود، به این شکل که یکی از خاطرات پدر و مادرش از بهمن 57 می‌نوشت، دیگری مسئول پیدا کردن عکس و بریدنشان از صفحات روزنامه‌ها می‌شد و بعضی‌ها هم طراحی جدول مخصوص دهه فجر را به عهده می‌گرفتند. در پایان هم مسئولان مدرسه بهترین‌ها را انتخاب کرده و به آنها جایزه می‌دادند.

به صف شدن در حیاط یا سالن اجتماعات مدرسه هم جزو برنامه‌های خاص این دوران بود، از بلندگوهای مدرسه سرودهای انقلابی پخش می‌شد و مدیر و ناظم هم از خاطرات خودشان و اهمیت انقلاب حرف می‌زدند. این جمع شدن همیشه بهانه خوبی بود تا جایزه ویژه‌ای به شاگرد اول‌های کلاس‌ها داده شود. خلاصه که این دوران برای دانش‌آموزان درس‌خوان و فراری از درس شیرین بود.

برنامه‌های خاص تلویزیون

برای بچه‌های سال‌های انقلاب و دهه60 تلویزیون‌های سیاه و سفید نعمتی بود که برای استفاده از آن باید ثابت می‌کردند که لیاقتش را دارند؛ تلویزیون‌هایی که مادرها برایشان روپوش‌های مخصوص می‌دوختند و مثل حالا نبود که بچه‌ها هر وقت از روز اجازه روشن کردنش را داشته باشند، البته اگر بچه‌ها آن زمان اجازه یا فرصت چنین کاری هم داشتند تلویزیون برنامه‌ای نداشت، چراکه برنامه کودک فقط عصر‌ها پخش می‌شد، آن هم از تنها کانال‌های تلویزیونی یک و دو. خدا را شکر مسئولان تلویزیون هم جوری برنامه‌ریزی کرده بودند که بعد از تمام شدن برنامه‌های کودک شبکه یک می‌توانستید برنامه‌های شبکه دو را تماشا کنید. اما بخوانید از کارتون‌هایی که آن زمان برای دهه فجر در نظر گرفته می‌شد. آن موقع هر کارتون جالب و پرطرفداری که در طول سال پخش شده بود فرصت پیدا می‌کرد تا در دوران دهه فجر دوباره پخش شود، البته بچه‌ها هم برای پخش مجدد آنها لحظه شماری می‌کردند، برنامه‌هایی مانند «واتو واتو» و «بارباپاپا عوض می‌شه». با این حال برنامه‌هایی مخصوص این دوران هم بود مانند چاق و لاغر و زباله‌دان تاریخ. اینها برنامه‌هایی است که برای بچه‌های آن دوران هنوز هم بوی دهه فجر را دارند، درست مانند گل‌های گلایولی که به دانش‌آموزان می‌دادند تا در راهپیمایی‌ها به دست بگیرند یا در بهشت‌زهرا روی مزار شهدا بگذارند.

بوی گل سوسن و خاطرات آید

بخش دیگری از خاطرات بچه‌های آن روزها برمی‌گردد به سرودهای دوران انقلاب؛ سرودهایی که این روزها هم کماکان از رادیو و تلویزیون پخش می‌شود و آنها را به یاد خاطراتشان از دهه فجر می‌اندازد. سرودهایی مانند ایران ایران ایران رگبار مسلسل‌ها یا بوی گل سوسن و یاسمن آید. با این‌که چند سال از تولد این سرودها می‌گذرد، اما هنوز هم درست مانند سال‌های اول انقلاب تاثیر گذار است و انسان را ناخودآگاه به یاد برنامه‌های خاص دهه فجر می‌اندازد. هرچند بسیاری از ما شاید آن روزها تصور دیگری از متن این سرود‌ها داشتیم، مثلا ایران ایران ایران رگبار مسلسل‌ها را رگبار مثلث‌ها می‌شنیدیم و می‌خواندیم، اما با این حال هنوز هم این سرودها برای ما خاطرات زیادی را تداعی می‌کنند؛ خاطراتی که دیگر بخشی از وجود ما شده‌است.

مهدی آئینی/ جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها