در باره ‌فیلم خانه‌ای در دوردست

کودک و جنگ

کاظم معصومی، کارگردان باسابقه سینما و تلویزیون، تله‌فیلم «خانه‌ای در دوردست» را بر پایه دو موضوع اجتماعی و انسانی بنا گذاشته است.
کد خبر: ۵۱۷۶۷۹

فیلم «خانه‌ای در دوردست» در مورد زندگی اَوین، دخترک خردسال سرطانی است که در یتیمخانه پرورش یافته است.

اوین که از محبت پدر و مادر بی‌نصیب مانده در بین پزشکانی که قانونمند، جدی و سختگیرانه شرایط او را درک نمی‌کنند و پزشکان و پرستارانی که به او با ترحم و دلسوزی نگاه می‌کنند، سرگردان مانده است.

وضعیت اوین تأسف‌بار و تأثربرانگیز است و همدردی مخاطب را برمی‌انگیزد. نگاه معصومانه و پر از اندوه بازیگر این نقش، ترگل طیبی گویاتر از هر کلامی وضعیت وخیم او را توصیف می‌کند.

او به وسیله نگاه و حرکات چهره و بدن، از پس ایفای نقش یک کودک سرطانی بخوبی برمی‌آید. اما آنجا که کلام به میان می‌آید، او جزو بهترین نمونه‌های بازیگر کودک محسوب نمی‌شود، اما نه‌تنها به خاطر چگونگی دیالوگ‌گفتن او، بلکه به خاطر آن کلامی که از او خواسته شده است تا بر زبان بیاورد. در یک کلام می‌توان گفت مشکل تنها این نیست که بازیگر کودک در بیان دیالوگ‌ها ضعیف است، بلکه حرف‌هایی که از زبان او گفته می‌شود کلیشه‌ای است و پس از چند بار تکرارشدن به شکل‌های مختلف در فیلم‌‌ها و سریال‌های دیگر نمی‌تواند احساس همدلی مخاطب را برانگیزد.

مثلا نمونه نقشی که اوین در رابطه عاطفی بین دکتر اعتمادمقدم و همسر سابقش مهناز دارد را در بازی دخترک سریال در پناه تو دیده بودیم و بعد از آن هم در فیلم‌‌ها و سریال‌های بسیاری تکرار آن را دیده‌ایم.

وقتی کودکان یک فیلم یا سریال بیشتر از آنچه به طور معمول در بچه‌‌های واقعی دیده می‌شود، می‌فهمند و بزرگانه حرف می‌زنند و در نهایت هم مثلا به خاطر سادگی و کودکی ذاتی‌شان یک رابطه را پیوند می‌دهند، کمتر قابل باور هستند.

در مجموع، از دیدن نحوه ایفای نقش این بازیگر کودک می‌توان به این نتیجه رسید که وقتی یک بازیگردان کودک برای فیلمی انتخاب می‌شود، ممکن است نتیجه‌ای دلگرم‌کننده به دست بیاید.

در فیلم خانه‌ای در دوردست، بازیگران مطرحی همچون بهزاد فراهانی، بیژن امکانیان، آتنه فقیه‌‌نصیری، افسر اسدی و سودابه بیضایی بازی می‌کنند، اما از آنجا که کودک در این فیلم نقش بسیار کلیدی و مهمی به عهده دارد، منصفانه و منطقی به نظر می‌رسد که کارگردان برای هدایت مجموع بازیگران از کمک بازیگردان استفاده کند.

در این فیلم، صنم صالحی مسئولیت بازیگردانی نقش کودک را بر عهده دارد و می‌توان گفت در مورد کودکی که طبیعتا تجربه چندانی هم نداشته، نقش یک معلم بازیگری را به صورت قابل قبولی ایفا کرده است ولی دیالوگ‌های فیلمنامه آنقدر سنگین است که شاید بیانشان حتی برای بازیگران باتجربه و بزرگسال هم چندان آسان نباشد.

پیچیدگی لحن و انشای ثقیل دیالوگ‌ها فقط به گفت‌وگوهای کودکانه محدود نمی‌شود و همین اشکال در دیگر دیالوگ‌ها هم دیده می‌شود که در نهایت باعث شده نوعی سنگینی و سردی در فضای فیلم حاکم شود.

در حالی که برای انتقال مایه‌های عاطفی و انسانی فیلمنامه شاید لازم بود صمیمیت و گرمای بیشتری در فضای فیلم وجود داشته باشد. این لحن کلیشه‌ای و ثقیل برای انتقال احساسات انسانی و مایه‌های عاطفی داستان چندان کارایی ندارد و دقیقا در جهت عکس اهداف فیلم حرکت می‌کند.

داستان خانه‌ای در دوردست را می‌توان با «میم مثل مادر» رسول ملاقلی‌پور مقایسه کرد. وجه اشتراک این دو قصه، تأثیر مخرب گازهای شیمیایی دوره جنگ تحمیلی روی مادرها و فرزندان آنهاست.

مادر اوین هم مثل مادر سعید میم مثل مادر به دلیل اثر گازهای شیمیایی، فرزندی بیمار به دنیا می‌آورد. گرچه تفاوت‌‌های این دو فیلم ـ چه از نظر داستان و چه از نظر پرداخت ـ با یکدیگر بسیار متفاوت است.

خانه‌ای در دوردست با این که بهانه داستان‌پردازی زیادی دارد، بسیاری از موقعیت‌‌ها را بدون این که یک اوج عاطفی تأثیرگذار از آنها استخراج کند، با ضرباهنگی آرام و بدون اصرار به ایجاد تأثیری شگرف می‌گذرد و تمام می‌شود.

با این که داستان پیوند عمیقی با جنگ دارد، در صحنه‌هایی، تصاویر مستندی از جنگ تحمیلی می‌بینیم و داستان زنی را دنبال می‌کنیم که هنوز نگران برادر نیمه‌جانش است، اما بیشتر از این که از همین عناصر برای انتقال پیام مورد نظر فیلم ـ که حقوق فراموش‌شده قربانیان جنگ است ـ استفاده شود، از حرف‌های رسمی و جدی که در مکالمات بین افراد مختلف جریان دارد، استفاده می‌شود.

همین باعث می‌شود که بسیاری از دیالوگ‌ها شبیه به خطابه‌‌هایی در مورد جنگ و خیانت‌‌هایی باشد که در طول جنگ از طرف دشمن انجام شده است. انگار داستان اوین به کناری گذاشته می‌شود و تنها دستمایه‌ای قرار می‌گیرد تا داستان دیگری تعریف شود.

اوین در پایان فیلم، دور از انتظار تماشاچی و به طور ناگهانی از دنیا می‌رود و خاطراتش را برای دکتر معالج و همسرش باقی می‌گذارد. در پایان فیلم، سرنوشت دکتر و همسر سابقش به حدس و گمان بیننده واگذار می‌شود.

اما این که داستان داوود، برادر دوست مهناز به کجا انجامید، شکایت حقوقی پدر دکتر اعتمادمقدم اصلا انجام شد یا نه و حضور پررنگ پزشکی که نقش او را فرخ نعمتی بر عهده داشت به چه علت بود هم جزو مسائلی است که یا از همان ابتدا کم‌کم رنگ می‌بازد یا در پایان فیلم به حال خود رها می‌شود.

در هر دو صورت، دلیل وجود داستانک‌‌های اینچنینی و شخصیت‌هایی سرگردان ـ که بود و نبودشان تأثیر چندانی در پیشبرد داستان ندارد ـ تا انتهای فیلم معلوم نمی‌شود.

شروینه شجری‌کهن - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها