با همه شایعاتی که درباره کاهش بودجه فیلم‌های تلویزیونی وجود دارد تله‌فیلم‌های زیادی در طول سال ساخته می‌شوند که نشان می‌دهد تمایل صداوسیما به تولید تله‌فیلم کم نشده است.
کد خبر: ۳۲۵۸۰۹

مدیران شبکه‌های تلویزیونی پذیرفته‌اند سرمایه‌گذاری برای تولید فیلم‌های تلویزیونی کار عاقلانه و پربازدهی است، چون علاقه‌مندان تله‌فیلم‌های ایرانی کم نیستند و تولید آنان نیز نسبت به یک سریال بلند دردسر کمتری دارد.

ضمن آن‌که اگر یک یا چند تله‌فیلم، خوب از کار درنیامد اتفاق خاصی نمی‌افتد و مثل سریال‌ها موج مخالفت بلند نمی‌شود؛ البته واضح است که نظارت تلویزیون بر کیفیت محتوایی و ساختاری تله‌فیلم‌های جدیدتر افزایش یافته و شبکه‌ها از تولید آثار ضعیف جلوگیری می‌کنند.

یکی دیگر از خوبی‌های تله‌فیلم این است که لازم نیست داستانش را مثل بعضی سریال‌ها کش داد. می‌توان با داستانی میان‌مایه و استفاده از چند عنصر جذب مخاطب (مانند بازیگران محبوب و تنوع لوکیشن‌ها) یک تله‌فیلم سرگرم‌کننده ساخت.

مثلا دنده‌ معکوس به کارگردانی حسن فتحی ماجرایی کمیک و داستانی جذاب دارد که بیشتر زمانش در حال حرکت می‌گذرد. داستان درباره مردی است که سودای ازدواج با دختر دلخواهش را در سر دارد و برای جلب موافقت پدر دختر مأموریت پردردسری را قبول می‌کند که ماجراهای زیادی به دنبال دارد.

فتحی به بهانه جستجوی شخصیت‌های اصلی پس‌زمینه تصویری متنوعی ایجاد کرده است. بازی خوب هومن برق‌نورد در قالب شخصیت اصلی در کنار موقعیت‌های بامزه‌ای که در مسیر داستان وجود دارد دنده‌معکوس را به فیلمی جذاب تبدیل کرده که با ریتم سریع و اجرای ماهرانه به روایت قصه‌ای پرفرازونشیب می‌پردازد.

هسته اصلی، فیلمنامه از یک داستان یا ماجرای محوری و چند خرده ماجرا یا داستانک فرعی تشکیل شده که بافت تودرتویی از اتفاقات بامزه را به وجود می‌آورند.

تعدد شخصیت‌ها که همگی بخوبی و با ذکر جزییات رفتاری و عادت‌هایشان پردازش یافته‌اند از نقاط قوت فیلمنامه است. این شخصیت‌ها با وجود حقه‌بازی‌های کوچکی که دارند همدلی ‌برانگیزند و فتحی نگاهی انسانی به آدم‌های قصه‌اش دارد.

مثلا بیتا بادران، نقش دختر جنوب شهری فقیری را بازی می‌کند که برای بقا در جامعه خشن پیرامونش مجبور است همواره در گارد دفاعی به سر ببرد. او به تجربه آموخته که بهترین دفاع در برابر خطرات اطرافش حمله است و به همین دلیل در مقابل مردان رفتاری تهاجمی در پیش می‌گیرد، در حالی که در اصل دختر نجیب و سربه‌راهی است. فیلمنامه دنده‌معکوس توانسته این ظرایف را در شخصیت‌پردازی رعایت کند تا آدم‌های قصه برای مخاطب باورپذیر باشند.

طنز و شوخی‌های فیلم فکرشده و بکر هستند. مثل صحنه‌ای که جوان دستفروش وسط گریه و عزاداری برای پدر مرحومش ناگهان تغییر موضع می‌دهد و به فروش اجناسش مشغول می‌شود. اجرای صحنه‌هایی مانند این صحنه باعث شده مایه‌های کمیک پنهان در دل موقعیت‌ها از دست نروند.

دنده‌معکوس فضای سرخوشانه‌ای دارد و تقریباً هیچ نمای بی‌اثر یا اضافه‌ای در فیلم دیده نمی‌شود. فتحی به شیوه‌ای موجز و پرانرژی داستانش را روایت و از حاشیه رفتن پرهیز می‌کند.

او شادی‌های کوچک طبقه متوسط را از درون موقعیت‌هایی که در نگاه اول فقیرانه و کسل‌کننده به نظر می‌رسند بیرون کشیده و آدم‌های قصه را حتی در مسیر جستجوی گیج‌کننده و پردردسرشان برای پیدا کردن دزد خودرو کلافه و درمانده نشان نمی‌دهد.

ریتم پرشتاب فیلم و شیوه روایت داستان نیز متناسب با حال و هوای کمدی «دنده‌معکوس» است که بدرستی طراحی و اجرا شده است. اما شاید مهم‌ترین ویژگی فیلمنامه تنوع شخصیت‌ها باشد.

قسمتی از جذابیت دنده‌معکوس به شخصیت‌پردازی جالب و بامزه‌اش برمی‌گردد. با جلو رفتن داستان بتدریج چند شخصیت دیگر به شخصیت‌های اصلی اضافه می‌شوند که هر یک ظرافت‌هایی دارند و طیف آدم‌های فیلم را گسترده می‌کنند.

مثل شخصیت خواننده‌ای که در مجالس عزا و عروسی می‌خواند یا زن متظاهر تازه به دوران رسیده که مدام در حال پز دادن به ثروت خود است.

سرمایه‌گذاری برای تولید فیلم‌های تلویزیونی کار عاقلانه و پربازدهی است، چون علاقه‌مندان تله‌فیلم‌های ایرانی کم نیستند و تولید آنها نیز نسبت به یک سریال بلند دردسر کمتری دارد

پایان‌بندی داستان با ظرافت انجام شده و فصل نهایی فیلم متفاوت با کلیشه‌های رایج است.

کاملاً آشکار است که دو شخصیت اصلی با یکدیگر ازدواج خواهند کرد، ولی علاقه آنان به یکدیگر از طریق اشاره‌هایی ظریف نشان داده می‌شود و فیلم با صحنه مجلس عروسی یا دیالوگی که مستقیم درباره وصال باشد به پایان نمی‌رسد.

«دنده‌معکوس» نمونه تله‌فیلم‌های کمدی سرگرم‌کننده‌ای است که ادعای خاصی ندارند و قرار نیست عملیات محیرالعقولی انجام دهند، اما همه‌چیزشان به‌اندازه و متناسب است و دیدن‌شان لذت بی‌دردسری را نصیب بیننده می‌کند.

بخصوص یکی دو سکانس مانند سکانسی در انتهای فیلم که پیرمرد مرده با کفن از جا برمی‌خیزد و به طرز مضحکی پایکوبی می‌کند حس‌وحال نامتعارف و غریبی دارد و به کمدی گروتسک نزدیک می‌شود.

فریدون مهربان است (حمید نعمت‌الله)

تله‌فیلم «فریدون مهربان است» ساخته حمید نعمت‌الله با طنز ظریف و قصه‌ شیرینی که دارد می‌توان جزو تله‌فیلم‌های موفق تلویزیون دانست.

«فریدون مهربان است» لحظه‌های گرم و دلنشینی دارد و براساس فیلمنامه‌ای دقیق و روان ساخته شده است. هادی مقدم‌دوست قبلاً با همین کارگردان در نوشتن فیلمنامه «بی‌پولی» نیز همکاری کرده بود.

مقدم‌دوست از عناصر متعددی کمک گرفته تا بتواند طنز را برای روایت یک داستان شخصیت‌محور به کار بگیرد و پس‌زمینه اجتماعی فیلم را نیز حفظ کند. او موقعیت‌هایی را طراحی کرده که با آنها آشنایی دارد. مثلاً یکی از فصل‌های مهم فیلم در یک هتل کوچک در شمال می‌گذرد که میزبان همایشی رسمی است.

یعنی موقعیتی که خیلی از ما در زمان برگزاری جشنواره‌های سینمایی یا همایش‌های فرهنگی در دل آن قرار گرفته‌ایم و با کلیات آن آشنایی داریم. اما هنر فیلمنامه‌نویس این است که جزئیات ظریفی را از دل همین موقعیت ساده بیرون می‌کشد و به موقعیت کمدی تبدیل می‌کند.

بی‌دلیل نیست که یکی از شخصیت‌های اصلی «فریدون مهربان است» زنی است که در خانه‌داری هتل کار می‌کند. یعنی یکی از مشاغلی که همه ما بارها با آن سر و کار داشته‌ایم ولی هرگز به فکرمان نرسیده که صاحب این شغل می‌تواند قهرمان قصه‌ای جذاب باشد.

انتخاب کارآکتر بازیگر تئاتر برای محمدرضا هدایتی در حقیقت دستاویزی بوده تا از طریق آن بتوان تعداد زیادی شعر، مثل و چیستان از فرهنگ عامیانه را لابه‌لای فیلم گنجاند.

نعمت‌الله فضای فرهنگی و آموزشی دهه 1360 را یادآوری می‌کند، با همه شعرها و نقاشی‌هایی که حالا رنگ نوستالژی به خود گرفته است. مانند صحنه‌ای که هدایتی با همسرش به خانه کودکی‌اش می‌رود و با دیدن اشیای قدیمی هیجان‌زده می‌شود و خاطراتش را به یاد می‌آورد.

ساختار این صحنه طوری است که نوستالژی با طنز آمیخته شده و رفتار بازیگر حالتی کودکانه پیدا می‌کند. اساساً اسکلت روایی «فریدون مهربان است» را سلسله‌ای از حوادث کوچک می‌سازند.

فیلم پر است از سکانس‌های کوتاه مستقل که نگاهی ریزبین و جزئی‌نگر به اتفاقات کوچک پیرامونش دارد. مثلا در یک صحنه سریال جومونگ در حال پخش است و واکنش شخصیت‌ها هنگام تماشای آن حال و هوایی کمیک به صحنه می‌دهد یا زمانی که فریدون (حسن پورشیرازی) برای گفتگو با خواهرزاده‌اش (محمدرضا هدایتی) به سالن تئاتر می‌رود تمرین گروه نمایش را در پس‌زمینه می‌بینیم و هدایتی مشغول ضرب گرفتن و خواندن شعری در نکوهش مجرد ماندن مردان است!

روی هیچ یک از این موقعیت‌های کوتاه تأکید بیش از حد نشده و فقط به شیوه‌ای گذرا و پیوسته یکی پس از دیگری به تصویر کشیده شده‌اند.

واضح است که همه فرازهای داستان در فیلمنامه طراحی شده‌اند و سپس به مرحله اجرا رسیده‌اند اما در قسمت‌هایی برای بازی بداهه بازیگران فضا گذاشته شده که در چارچوب تعیین‌شده، چیزهایی را به نقش اضافه کنند.

این شیوه باعث شده حس درونی صحنه‌ها طبیعی و زنده از کار دربیاید. فصل پایانی فیلم با خوانندگی دو شخصیت اصلی در مجلس عروسی فریدون همراه است.

نعمت‌الله فضای مجلس عروسی را صمیمی و واقعی اجرا کرده و آوازخوانی هدایتی و پورشیرازی (که هر دو ته‌صدایی هم دارند) حال و هوای دلنشینی به فصل پایانی داده است.

«فریدون مهربان است» به عباس یمینی‌شریف شاعر قدرنادیده کودکان تقدیم شده و در چند صحنه نیز اشعاری از او خوانده می‌شود. نام فیلم نیز برگرفته از یک مصرع از سروده‌های اوست.

شاهین شجری‌کهن
جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها