در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
معلم انگشت سبابهاش را به سمت بهرام گرفته بود و بهرام زیرچشمی به معلم نگاه میکرد. معلم میگفت و میگفت تا صدای در کلاس، او را متوقف کرد:«ببخشید خانم ریاحی، ممکنه چند لحظه تشریف بیاورید، بابای بهرام اومده» و معلم با خشم، کلاس را ترک کرد. تنها چند دقیقه کافی بود تا معلم با پاکتی کوچک در دست وارد کلاس شود و در حالی که لبخند آرام و پرمهری به لب داشت، رو به بهرام گفت:پسرم کمی مرتب باش» و دیگر هیچ، اما بهرام این بار نه زیرچشمی که با گردن افراشته از غرور، به معلم لبخند میزد!
این خاطره چندسالی است که دستمایه خنده پسربچههای همکلاسی بهرام است که حالا بزرگتر شدهاند و بهرام از راز پاکت کوچک پرده برداشته است، پدر برای تولد معلم، تمام سکهای به تحفه آورده بود...
«دانشآموزسالاری» پدیده خزندهای است که در سالهای اخیر بنابر دلایل مختلف در مدارس مقاطع مختلف و در مدارس دولتی و غیرانتفاعی رشد کرده و به گفته خود معلمان، از اقتدارشان در کلاس کاسته است.
هرچند به گفته برخی کارشناسان، نمیتوان انتظار داشت، ارتباط دانشآموز و معلم مانند 30 تا 40 سال قبل خشک و غیرمنعطف باشد؛ ولی انعطاف اجباری مسوولان مدارس نسبت به عملکرد برخی دانشآموزان نیز ماهیت آموزش رسمی و کارکرد آن را تحتالشعاع قرار داده است.
دوره زمونه، عوض شده
حلقه مادران برای بردن بچههایشان از دبستان پسرانه هر روز ساعت یک بعدازظهر تشکیل میشود. آنها از همه چیز میگویند؛ از خرید و خیاطی و پخت و پز تا روشهای تربیتی و تنبیه و تشویق؛ اما این بار به جمعشان وارد میشوم و میخواهم مسیر بحثشان را به دانشآموزسالاری تغییر دهم. بعضیها دل پردردی دارند و آن را محکوم میکنند. خیلیها هم مدافع آن هستند.
مادری که فرزندش سوم ابتدایی است، میگوید: «دوره زمونه عوض شده. من که سوم دبستان بودم از معلمم میترسیدم، به همین خاطر مدرسه را دوست نداشتم. توی خونه هم از پدرم میترسیدم، به همین خاطر استعدادم کور شد. بعد از سوم راهنمایی ازدواج کردم که هم از دست پدرم و هم مدرسه خلاص بشم.»
مادر دیگری نظرش را رد میکند که «وقتی من بچه بودم، مادرم تمام مسائل مرا با معلم مطرح کرد. اگر مشکلی داشتم، معلم از همه چیز آگاه بود. به من هم کمک میکرد، حتی وقتی معلم تنبیهم میکردم، مادرم حامی او بود...»
دیگری حرف او را قطع میکند که «من اصلا دوست ندارم معلم، بچهام را تنبیه کند. او حق تنبیه ندارد. اگر لازم باشد، خودم این کار را میکنم.»
خلاصه هرکس چیزی میگوید، بعضیها دانشآموزسالاری را دنباله فرزندسالاری در خانواده میدانند و آن را حمایت و بعضی نکوهش میکنند؛ اما براحتی میتوان پی برد که بیشتر اولیا به دلیل ارتقای آگاهی یا خودمختاری در تربیت فرزند، برخی اصول آموزش رسمی را نمیپذیرند که یکی از این اصول، توجه به اقتدار معلم و اعتماد به او در تربیت فرزندشان است، همین جا را میتوان نقطه شروع دانشآموزسالاری دانست.
تعارض آموزش رسمی و غیررسمی
پدر فریاد میکشد و معاون و مدیر و مشاور را تهدید میکند که حق دخالت در کار خانواده او را ندارند. او عصبانی است، حاضر به گفتگو با من نمیشود. حتی چشمغرهای میرود و از دفتر مدرسه خارج میشود. قضیه را که جویا میشوم، کسی حوصله توضیح ندارد جز معاون مدرسه که به نظر بیشترین تهدیدها به جانب اوست.
«دختر این آقا، لوازم آرایش به دبیرستان آورده، ابروهایش را هم برداشته، ما به جای برخورد مستقیم با او، از پدرش خواستیم تا بیشتر هوای دخترش را داشته باشد که متاسفانه از کوره در رفت و هر چه خواست نثارمان کرد، چرا؟ چون ماهانه 100 تا 200 هزار تومان به مدرسه کمک میکند، ما هم به دستور مدیر مدرسه ساکت ماندیم و جوابش را ندادیم»!
در سالهای اخیر آنچه باعث تشدید دانشآموزسالاری در مدارس شده، ناتوانی مدرسه در اداره امور و رشد کمکهای مردمی است. بعضی از والدینی که پول بیشتری به حساب مدرسه واریز میکنند، به طور طبیعی خواهان توجه بیشتر اولیای مدرسه به فرزندانشان هستند.
دبیر دینی یکی از دبیرستانهای پسرانه در منطقه 4 تهران میگوید: بسیاری از اصول اخلاقی را که در کلاس آموزش میدهم از سوی پدرها و مادرها در خانه به مسخره گرفته میشود. وقتی از نگاه حرام و رابطه با نامحرم به پسرهای جوان ، اصولی را که در شرع آمده، میگویم، بعضی از خانوادهها که ماهواره دارند و هر موسیقی و مجلسی را میپسندند، اصلا حرفهای مرا قبول ندارند، در اینجا دانشآموز در کلاس به من معلم بیاحترامی میکند و میداند که خانوادهاش از او حمایت میکنند.»
بنابراین میتوان دانشآموزسالاری را به نوعی تاثیر سایر عوامل غیر از مدرسه در جامعهپذیری و تربیت دانشآموزان دانست. بیشتر معلمان معتقدند؛ حرفشنوی دانشآموزان کاهش یافته که نمودهای این رفتار شامل بیاعتنایی و عملکرد خودسرانه در مدرسه، شوخی و شلوغی در کلاس، بیتوجهی به تکالیف درسی، بیاعتنایی به نتایج امتحانات و طغیان و خشونت نسبت به معلم و سایر کارکنان مدارس است.
باور کنید خودروی من یک جای سالم ندارد، مجبورم آن را چند کوچه دورتر از مدرسه پارک کنم تا دست بچهها به آن نرسد، چون با کلید و شیشه و خودکار روی آن خط میکشند؛ این را دبیر یکی از دبیرستانها میگوید.
خدیجه رسولیان، کارشناس ارشد مشاوره در یک دبیرستان دخترانه است که ضمن تایید کاهش قدرت معلمان در کلاس، میگوید: «متاسفانه قوانین و مقررات انضباطی در مدارس کافی نیست، نگرش والدین و توقعات آنها بخصوص آنها که کمک مالی بیشتری میکنند، از مدرسه افزایش یافته به همین دلیل حمایت از دانشآموز خطاکار به مراتب از معلم بیشتر است و همین مساله، شان و منزلت معلمان را کاهش داده است، رسولیان که 17 سال سابقه فعالیت در مدارس شهر تهران را دارد، معتقد است؛ «وقتی قانون ممنوعیت تنبیه را ابلاغ کردند، هیچ قانون یا آموزشی ارائه نشد که در صورت تخلف دانشآموز باید با او چه کرد، بسیاری از روشهای تربیتی، ناکافی و ناقص است و از طرفی، همیشه انگشت اتهام به سمت معلم است.»
وی از تجربه خود در برخورد با پدر و مادری میگوید که با آگاه شدن از ارتباط دوستی دخترشان با یک پسر، به جای همدلی با او و ارائه راهحل، بشدت به او هتک حرمت کردهاند، میگوید: «پدر آن دخترخانم به من گفت به شما هیچ ربطی نداره دختر من دوست پسر داره، اصلا شما چه کارهاید؟ درستان را بدهید و بروید پی کارتان»!
در مجموع به همان میزان که تنبیه بدنی دانشآموز تخلف از حقوق انسانی اوست، دانشآموزسالاری و همسو نبودن فضای آموزش رسمی و غیررسمی (خانواده) در سالهای اخیر تنش تربیتی در مدارس را بیشتر کرده و به دانشآموزسالاری منجر شده است. به نظر میرسد معاونت پرورشی و مشاوران مدارس به جای توجه صرف به مناسبتها و جشنها و آموزشهای یکسویه باید بیش از گذشته برای این پدیده خزنده چارهجویی کنند.
کتایون مصری
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه