ساختمانی تازهساز، راه وجادهای با آسفالت جدید، بیمارستانی با پنجرههای براق و تختهای تمیز، یا مدرسهای بازسازیشده که هنوز بوی رنگ و نقاشی میدهد، که همگی در یک چیز مشترک هستند و آن هم اینکه کارها به پایان رسیده اما قفلی بزرگ، راه را برای استفاده عموم بسته است.مردم روبهروی تابلوی «ورود ممنوع» ایستادهاند و گاهی با کنجکاوی و دلخوری میپرسند: «پس کی اجازه استفاده داریم؟» پاسخ ساده، اما دردناک است. چون میگویند باید صبر کنیم. نه برای تکمیل کارهای باقیمانده، نه برای رفع نقص یا کمبودها، بلکه برای آمدن «مقام مسئول»!
اعلام کردهاند وزیر باید بیاید، شاید هم استاندار، یا مدیرکل. باید بنری نصب شود، عکاس و خبرنگارها جمع شوند، روبانی قیچی و چند قاب یادگاری ثبت شود. انگار هدف نهایی پروژه، نه خدمت به مردم، بلکه ثبت لحظه افتتاح در قاب دوربینهاست. در این میان، مردم میمانند و درهای بسته. مادری که برای بستری فرزندش به بیمارستان تازهتاسیس آمده، اما میشنود «فعلا پذیرش نداریم».
رانندهای که مسیر جدید میتوانست ساعتها راهش را کوتاه کند، اما تابلوی «مسیر مسدود است» او را به همان جاده قدیمی و پرپیچوخم بازمیگرداند.معلمی که میخواهد مدرسه نونوارشده را ببیند، اما میگویند «هنوز مراسم افتتاح انجام نشده» و کودکی که هر روز از کنار پارک تازهساز رد میشود، پشت نردهها میایستد و حسرت تابهای نو رامیخورد.
این صبر بیدلیل، گاهی فقط چند روز نیست. هفتهها میرود و ماهها میگذرد. گزارشها نشان میدهد بعضا حتی سالی از پایان پروژه میگذرد، اما چون «زمان مناسبی برای مراسم افتتاح» فراهم نشده، درها همچنان بسته میمانند.
در همین فاصله، بخشی از امکانات و تجهیزات فرسوده مستهلک شده و برخی حتی پیش از بهرهبرداری، نیاز به تعمیر پیدا میکنند.در بسیاری ازموارد،آنچه درظاهر «آیین افتتاح» نامیده میشود، درواقع نوعی «آیین نمایش» است: نمایش حضور، نمایش قدرت و نمایش عملکرد. پروژهها نه در زمان آمادهشدنشان، بلکه در زمان مناسب رسانهایشدنشان افتتاح میشوند. گویی خدمت به مردم، بدون حضور دوربین و سخنران، ارزشی ندارد.
در اینگونه آیینها، مقامات حضور مییابند، روبانها بریده میشوند، صدای تشویقهای همیشگی بلند است و همان چند جمله نخنما و تکراری درباره «پیشرفت»، «عدالت» و «توسعه» بر زبان میآید. پس از آن، عدهای با خیال آسوده از اینکه وظیفهشان را بهخوبی انجام دادهاند، نفس راحتی میکشند و به پشت میزهایشان بازمیگردند.
اما مردم، همانهایی که این پروژهها برای خدمترسانی به آنها ساخته شدهاند، تازه باید بهرهمندی از این امکانات را شروع کنند تا مشخص شود آیا واقعا همه چیز درست در سر جای خودش قرار گرفته است؟
بیمارستانی که میتوانست همین امروز جان دهها نفر را نجات دهد، اما درهایش بسته مانده؛ مدرسهای که میتوانست صدها دانشآموز را زیر سقف امن خود جای دهد، اما کلاسهایش خاک میخورد؛ یا جادهای که میتوانست از کشتهشدن دهها خانواده در تصادفات مرگبار جلوگیری کند، اما هنوز در انتظار قیچی و روبان و عکس یادگاریاست!
از سوی دیگر، نگهداری از همین پروژهها، خود بار مالی مضاعفی بر دوش دولت و بیتالمال تحمیل میکند. تأسیساتی که بدون ارائه کمترین خدمتی رها شدهاند، به سرعت رو به فرسودگی میروند. اینها نگهبان و نظافت میخواهند و گاه حتی قربانی سرقت و تخریب میشوند.این پدیده، بیانگر نوعی فاصله عمیق میان «خدمترسانی واقعی» و «نمایش خدمت» است. در نگاه بسیاری از مردم، افتتاح باید لحظهای باشد که پروژه به زندگی روزمره آنان گره میخورد، نه لحظهای برای عکس یادگاری و نطقهای رسمی.
تقدم مردم بر مراسم
در دنیایی که سرعتعمل در خدمات عمومی نشانه کارآمدی است، تأخیرهای تشریفاتی، تنها اعتماد عمومی را تضعیف میکند. مردم از خود میپرسند: «آیا هدف از ساخت این پروژه، واقعا خدمت به ماست، یا فقط ثبت نامی در گزارش عملکرد سالانه؟!»
برای اصلاح این روند، پیش از هر چیز باید در نگرش تصمیمگیران تغییر ایجاد شود. پروژهها باید بهمحض آمادگی فنی، در اختیار مردم قرار گیرند، حتی اگر هیچ مقامی فرصت حضور نداشته باشد. مراسم رسمی میتواند بعدها برگزار شود، اما خدمت نباید منتظر تشریفات بماند.
در بسیاری از کشورها، رسم بر این است که پروژهها پس از تأیید ایمنی و کیفیت، بدون تأخیر به بهرهبرداری میرسند. گاهی حتی افتتاح رسمی پس از چند ماه و به شکل نمادین برگزار میشود، نه بهعنوان شرط شروع فعالیت. این همان الگویی است که باید به آن نزدیک شویم یعنی «تقدم مردم بر مراسم و تقدم کار بر نمایش».
درنهایت، ماجرا فقط به بستهبودن در یک ساختمان بازنمیگردد، بلکه این اتفاقات، نشانهای است از نوعی نگاهی که هنوز میان «عمل» و «نمایش عمل» مرزی نمیگذارد.
بنابراین، تا وقتی این نگاه تغییر نکند، احتمالا همچنان شاهد پروژههایی خواهیم بود که کارهای عمرانی و تجهیز آنها به اتمام میرسد، اما مردم پشت درهای آنها معطل میمانند تا ابتدا یک «مقام مسئول» تشریففرما شده و چند عکس یادگاری گرفته و چند جمله تکراری تقدیم کند، تا مجوز استفاده برای شهروندان صادر شود.