روز پرستار، فقط یک روز خاص در تقویم نیست. این روز یادآور رسالتی است که در چهره زن و مردی متجلی شده که در میان بیماران، خانوادهها، جنگها و تنهاییها، معنای واقعی ایثار را زندگی میکنند.
در گفتوگوی اصلی این شماره از چاردیواری کنار دو پرستار نشستیم؛ زنانی از جنس صبر و سکوت. از آنها پرسیدیم خستگی یعنی چه؟ گفتند یعنی وقتی بعد از ساعتها کار به خانه میرسی، کودکت را در خواب میبینی و دلت هنوز در بیمارستان پیش بیماران جا مانده است.
از روزهایی گفتند که لبخند بیمار تنها پاداششان بود و از شبهایی که میان صدای دستگاهها، تنها امیدشان بهبود بیمارانی است که شاید حتی پس از مدتی نامشان را هم بهخاطر نیاورند.
در بخش دیگری از ویژهنامه این هفته، به خانه همسر یک جانباز رفتیم؛ زنی که سالهاست پرستار مردی است که بخشی از وجودش را در میدان جنگ گذاشته اما هنوز روحش در میدان ایمان میجنگد. او برایمان از صبر گفت. از عشقی که هر روز تکرار میشود. از نگاهش به آسمان و زمزمههایی که زیر لب با خدا دارد. این روایت، تصویری است از پرستاری که نه حقوق میخواهد و نه تقدیرنامه. هر چه هست فقط عشق است و عشق.
در بخش پزشکی سراغ افسردگی فصلی رفتیم؛همان غم خاموشی که با آمدن پاییز در دل خیلیها مینشیند. در یادداشتی علمی و ساده، از چرایی این حس و حال گفتیم و از راههایی برای بازگرداندن نور به جسم و جان.
در بخش روانشناسی هم از مادرانی گفتیم که میان شغل و مادری، میان بیرون از خانه و درون خانه، هر روز در تلاشند تعادل را حفظ کنند؛ مادرانی که گاهی خستهاند اما خستگیشان را پشت لبخند پنهان میکنند تا فرزندانشان امنیت را در چهرهشان ببینند.
این ویژهنامه روایت پرستاری است از زندگی، از عشق، از ایثار و از ایمان. چون پرستار فقط کسی نیست که در بیمارستان کنار تخت بیمار میایستد. پرستار هر انسانی است که در هرجای این کره زمین، درد دیگری را تسکین میدهد. به احترام تمام پرستاران در لباس فرم، در لباس خاکی، درلباس مادرانگی و در هر لباسی سر تعظیم فرود میآوریم. این شماره هدیهای است به شما. به فرشتگان بیبال زمین.