کمتر برنامه تلویزیونی را میتوان سراغ گرفت که اینگونه محتوای آگاهیبخش را در قالب یک هیأت تلویزیونی به تصویر کشیده باشد؛ هیأتی که با صحبتهای دکتر غلامی آغاز میشد و به چای روضهای که یکی از مجریان از سماور پشت میز میآورد، ختم میشد. اصلا قاببندی این بخش آخر، خود نمایش کامل یک روضه و هیأت تلویزیونی بود.
نکته دیگر آگاهیبخشی بود که از سوی مهمان برنامه مطرح میشد و میتوانست به حال و هوای عزاداران حسینی رنگ و بوی شعور بدهد و پایههای عشق آنها را مجهز به سلاح آگاهی کند. نکاتی که از سوی دکتر غلامی مطرح میشد، بهواسطه مصادیقی که در زندگی اجتماعی امروز مخاطبان داشت، قابل درک بود و نکات آن براساس زندگی این روزها بود؛ از بحثهای مرتبط با وقایع اخیر و مصداق آن با واقعه عاشورا گرفته تا مسائلی که میتوانست مخاطب را در سلوک اجتماعیاش پرتوانتر کند. از جمله این بحثها میتوان به مفهوم صبر و استقامت در آخرالزمان و روزهایی اشاره کرد که ایران تنشهایی را به خود دید و تعبیر آن در اتصال با مفاهیم عاشورایی، خط فکری بهتری را برای مخاطبان ترسیم میکرد. مواردی از این دست برای شبهایی که عشق به امام حسین(ع) مخاطبان را با خود همراه کرده، بیشتر از هر وقت دیگری میتواند تبیینکننده باشد. صد البته که بخشهای مختلف برنامه زمانه با تأثیر گرفتن از حال و هوای محرم تغییر کرد و هر یک از این بخشها قابلیت بررسی را دارد اما همیشه حسن ختام یک برنامه بیشتر در خاطر مخاطبان میماند و پایان برنامه زمانه که متصل به چای روضه سیدالشهدا(ع) میشد، این باور را در مخاطب تقویت میکرد که شور حسینی همیشه باید با شعور و آگاهی و اتصال به زمان فعلی همراه شود.
نکته مهم در پایانبندی، قابی بود که هر قدر هم که با بحثهای روز همراه میشد، در نهایت با یک فنجان چای روضه حسینی به آخر کلام میرسید و شعری که مجری، مخاطبان را به آن مهمان میکرد. زمانه در قد و قواره یک حسینیه تلویزیونی خوش درخشید و بدون ادعا و داعیه یک برنامه مذهبی، خوراک معرفتی درستی را برای مخاطبان خود بههمراه آورد؛ خوراکی که میتواند در الگوگیری دیگر برنامهها تأثیرگذار باشد و نشان دهد که میتوان بدون ادعا اما با برنامه مجلهای تصویری و معنوی برای مخاطبانی فراهم کرد که قرار است بخشی از عزاداری خود را با رسانه ملی همراه باشند.