تصویر واقعی از سردار هور

ماجرای نبرد در نیزارهای هورالعظیم در سال ۱۳۶۲ و شناسایی و مقدمه‌چینی برای عملیات خیبر، ما را یاد شهید علی هاشمی می‌اندازد که فیلم «اسفند» به کارگردانی دانش اقباشاوی براساس شخصیت این شهید و نقش مؤثر او در این عملیات ساخته شده است. اقباشاوی اسفند را در ادامه سبک فیلمسازی مستندگونه، باورپذیر و ساده خود ساخته و معتقد است این اثر بیش از جنگی بودن، فیلمی حماسی همراه با عناصر معمایی و جاسوسی و در عین حال رئال و واقعی است.
ماجرای نبرد در نیزارهای هورالعظیم در سال ۱۳۶۲ و شناسایی و مقدمه‌چینی برای عملیات خیبر، ما را یاد شهید علی هاشمی می‌اندازد که فیلم «اسفند» به کارگردانی دانش اقباشاوی براساس شخصیت این شهید و نقش مؤثر او در این عملیات ساخته شده است. اقباشاوی اسفند را در ادامه سبک فیلمسازی مستندگونه، باورپذیر و ساده خود ساخته و معتقد است این اثر بیش از جنگی بودن، فیلمی حماسی همراه با عناصر معمایی و جاسوسی و در عین حال رئال و واقعی است.
کد خبر: ۱۵۰۷۲۷۰
نویسنده نسرین بختیاری - گروه فرهنگ
 
فیلم گرچه در فروش نتوانسته به جایگاه شایسته خود برسد اما اقباشاوی اعتقاد دارد که به‌تدریج مخاطبان خود را پیدا می‌کند. با توجه به تمام این مسائل در نظرسنجی مکتوبی که در رابطه با اسفند در روزهای برگزاری جشنواره فیلم فجر صورت گرفته، ۹۶‌درصد تماشاگران فیلم در سالن‌های مردمی، از دیدن آن راضی بودند و ۷۵‌درصد هم گفتند به دیگران توصیه می‌کنیم که این فیلم را ببینند. به‌هر روی، اکران اسفند فرصت مناسبی بود که بیشتر با جهان فیلمسازی این کارگردان که خود و خانواده‌اش جنوبی هستند و جنگ را تجربه کرده‌اند، آشنا شویم. 

سبک فیلمسازی شما با توجه به فیلم‌های قبلی به شکل مستندگونه و ساده‌؛ یعنی بدون این‌که چیزی از قاب بیرون بزند یا اغراقی در کار باشد، نزدیک است. به نظر می‌رسد از این سبک برای اسفند هم بهره گرفتید. چه جهان‌بینی‌ای شما را به سمت این نوع فیلمسازی سوق می‌دهد؟
همیشه از کودکی، در خانواده و بعدتر در دوره‌ سینمای جوانان سلیقه‌ام به‌سمت سینمای رئالیستی و باورپذیر سوق پیدا کرده است. حتی فیلم‌های حماسی، مثل «جویندگان» جان فورد را هم که دوست دارم یا خانواده‌ام دوست داشتند، خیلی رئالیستی است‌. حالا بخشی از این علاقه در سینمای نئورئالیستی ایتالیا مانند «دزد دوچرخه» ویتوریو دسیکا و بخشی از آن هم در انگلیس و فیلم‌های کن لوچ تجلی پیدا می‌کند. 
 
فیلم «تاج محل» شما هم نزدیکی‌هایی با این سبک فیلمسازی دارد. 
بله، تاج محل خیلی نزدیک است اما در دوره‌ای که هنرجوی سینمای جوانان بودم، خودم به‌واسطه‌ فیلم دیدن زیاد، مطالعه و تجربه این مسیر را پیدا کردم. در اواسط یا اواخر دهه‌۷۰، متوجه شدم اسکورسیزی به احتمال زیاد به‌دلیل ریشه‌ ایتالیایی‌ و تربیت خانوادگی‌اش و این‌که در کودکی با مادرش فیلم‌های نئورئالیستی تماشا می‌کرده و در آمریکا بوده، توانسته سینمای رئالیستی را با یک فرم سرگرم‌کننده و سینمایی ترکیب کند. همیشه دنبال این بودم که بتوانم چنین کاری انجام دهم. در فیلم پلیسی که در سال ۱۳۹۹ به نام «دختر الهام» ساختم، اولین اتود را برای این سبک فیلمسازی زدم. درواقع فیلم پلیسی بود اما سعی کردیم آن را رئالیستی بسازیم و درعین حال جذابیت‌های سینمایی و اکشن را هم حفظ کند. فیلم درباره‌ یک پلیس زن همراه باصحنه‌های درگیری، تعقیب‌وگریز و جنبه‌های معمایی بود. تلاش کردم در یک فیلم معمایی ــ اکشن، رئالیسم را هم حفظ کنم. تمام اینها را به‌طور مشخص ازهاوارد هاکس، جان فورد و اسکورسیزی یاد گرفتم. اگر «رفقای خوب» را ببینید، درعین پرزرق و برق بودن از بسیاری از تکنیک‌های مستند استفاده کرده و علاوه بر این بازی‌ها به‌شدت رئالیستی است. 
 
این آموخته‌ها با توجه به نگاه واقع‌گرایانه شما چگونه در اسفند به کمک‌تان آمد؟
فیلم اسفند فرصت مناسبی برای ورود به حوزه سینمای حماسی همراه با عناصر معمایی، جاسوسی بود که در عین حال رئال و واقع‌گرایانه هم باشد. به عبارتی اسفند میدانی برایم بود که دوست داشتم فیلمی در حوزه سینمای حماسی، معمایی با لحن رئالیستی بسازم. شیوه اجرای کار این بود که در ساختار یعنی در دکوپاژ، فیلمبرداری، موسیقی و تدوین مؤلفه‌های این قالب را رعایت کنم و در جلوی دوربین یعنی لوکیشن و بازیگر و فضای میان آنها روی لحن رئالیستی فیلم تأکید کردم. این هدف خیلی به‌سختی به دست آمد، چون برای تهیه‌کنندگان و سهامداران دشوار بود که در لوکیشن واقعی استان خوزستان باشیم و هم از بازیگران ناشناخته اما اصیل استفاده کنیم. از این بابت از تهیه‌کنندگان متشکریم که با تلفیق لحن رئالیستی و فرم کلاسیک موافقت کردند. بنابراین معتقدم اسفند فیلم شکوهمندی - به معنای تولید بزرگ - است و مثل این می‌ماند که فیلم «دوئل» و «بچه‌های آسمان» را با یکدیگر ترکیب کنیم‌؛ یعنی ساختارش مانند دوئل و روح آن مثل بچه‌های آسمان است. 
 
استفاده از بازیگر کمتر شناخته‌شده در اسفند برای شما ریسک نداشت؟
خیلی به رضا مسعودی - بازیگر نقش شهید علی هاشمی - مطمئن بودم، چون از تحقیقات متوجه شدم. در جریان تحقیقات با دوستان و خانواده‌اش صحبت کردم و بعد از آن صداهای شهید هاشمی در بازه زمانی ۱۰ روز بعد از عملیات خیبر به دستم رسید. در آن زمان هم فکر می‌کردم چقدر شخصیت علی هاشمی شبیه کسی است که می‌شناسم اما یادم نمی‌آمد رضا مسعودی است. رضا کارگردان است و سال‌ها دستیار آقای عیاری بوده و به‌علاوه در فیلم قبلی‌ام «زاپاتا» دستیارم بود. او دو رگه اهوازی و عربی است که عربی را خوب صحبت می‌کند و هم از لحاظ درون و جهان‌بینی و تاکتیک ذهنی شبیه شهید علی هاشمی بود.
 
جهان‌بینی شما در رابطه با انتخاب بازیگر براساس همان نگاهی است که از تاج محل دنبال کردید و در اسفند هم به آن ادامه دادید. چرا فکر می‌کنید بازیگران کمتر دیده‌شده، قابلیت‌های بیشتری برای دیده‌شدن مقابل دوربین دارند؟
در فیلم زاپاتا به این موضوع رسیدم‌؛ به نظرم هرچیزی از جمله بازی بازیگر، گریم، صحنه و لباس در فیلم دیده شود‌؛ مثل همان بوم (میکروفن فیلمبرداری) است که داخل کادر می‌آید. وقتی بازی بازیگر تصنعی باشد، تماشاگر را متوجه می‌کند که فیلم تماشا می‌کند. به هرحال گروه فیلمبرداری (با مدیریت سعید براتی) و صحنه و لباس (داریوش پیرو) خیلی به من کمک کردند و متوجه چیزی که می‌خواستم اجرا کنم، بودند و با غیرت و مهارت انجام می‌دادند که از آنها تشکر می‌کنم. اولین فیلم بلندی که آقای براتی فیلمبرداری کرد و من نیز اولین تجربه کارگردانی‌ام بود، تاج محل است. آن تجربه اینجا به کمک ما آمد و بعد از سال‌ها متوجه منظور هم در کار می‌شویم. 
 
یکی از نقاط قوت اسفند طراحی صحنه، لباس و فیلمبرداری آن است که بسیار در خدمت محتواست. لطفا از این روند و چالش‌های آن در اسفند بگویید. 
در زمان پیش‌تولید داریوش پیرو، طراح صحنه و لباس و گروهش، میزان وسواس من برای پایبندی به واقعیت را درک کردند و در زمان تولید خیلی رعایت کردند. اتفاق می‌افتاد که روزهایی از کار خیلی خسته بودم و انرژی نداشتم اما رضاعبدالمالکی، خانم میرانی‌نژاد و باقی دوستان با جان و دل برای واقعی درآمدن فیلم تلاش می‌کردند. از طرف دیگر گروه آقای براتی به همراه مهدی قیصری و محمد آقاحسینی ایثارگرانه کار می‌کردند‌؛ چون همه پذیرفته بودند، در عین این‌که وفادار به عناصر زیبایی‌شناسی هستیم، می‌خواهیم یک فیلم باورپذیر بسازیم.علاوه ‌بر این، گروه تولید وتهیه هم خیلی کمک کردند و درخواست‌های آنها را اجرا می‌کردند. 
 
بعضی منتقدان معتقدند که ضرباهنگ و ریتم فیلم- باوجود اصلاح برای اکران عمومی - کند است. به نظرتان آیا وفاداری به روایت مستندگونه و تاریخی موجب این موضوع شده است یا خیر؟
اگر درباره نسخه اکران صحبت می‌کنید‌؛ اصلا به کند بودن فیلم باور ندارم، چون اسماعیل علیزاده ماه‌ها روی تدوین فیلم کار کرد. شاید هرکس که فکر می‌کند اسفند کند است، به احتمال زیاد با پیش‌فرض فیلم جنگی داخل سالن می‌رود؛ اساس این نوع فیلم‌ها، جاری بودن فضای اکشن در آن است اما اسفند درباره پیش‌تولید، مقدمات و آماده‌سازی یک جنگ است. به همین دلیل می‌گویم اسفند پلیسی، اطلاعاتی و عملیاتی است. فیلم در سکانس اول جنگی و اکشن است و بعد به مخاطبان می‌گوید بنشین و قصه به قصه پیش برو‌؛ چون عناصر و جزئیات راه انداختن یک عملیات در ۱۳ ماه در ۴۹ لوکیشن با ۶۸ شخصیت کار سختی است و اگر به‌درستی ساخته و تعریف نشود، ممکن است تماشاگر را گیج کند. این برای فیلمساز خیلی بد است که با تدوین شتاب‌زده، تماشاگر از قصه پر جزئیات راه افتادن جنگ جدید عقب بماند. به همین دلیل تصور می‌کنم گروه ما در ارائه محصول نهایی برای پرده بزرگ موفق بوده و توانسته داستان پرپیچ و خم را به گونه‌ای روایت کند که کسل‌کننده نباشد. علت تأکیدم روی کسل‌کننده نبودن، این است که در فیلم حدود ۸۰ رویداد نمایشی می‌بینیم‌؛ به‌عنوان مثال در فیلم اول جنگ، بعد صلح با عشایر هورنشین، صحنه عروسی و به‌بار نشستن ایده هور در ذهن شهید و خیلی مسائل دیگر را به شکل سلسله‌وار می‌بینیم. به نظرم قصه‌هایی کسل‌کننده هستند که رویداد نمایشی در آنها کم اتفاق می‌افتد. 
 
بعضی منتقدان معتقدند به نظر می‌رسد که شما چندان به دنبال احساسی کردن مخاطبان با نشان دادن صحنه‌های دراماتیک نبودید و هدف اصلی شما چگونگی روند موفقیت در عملیات خیبر بود. چقدر این نظر را قبول دارید؟
رابرت مک‌کی، فیلمنامه‌نویس معتقد است، «درام» را شخصیت‌ها و «ملودارم» را حوادث پیش می‌برند. اگر منظور از احساسات ملودرام‌سازی و سانتی‌مانتالیسم است، اصلا بد نیست و سبک پرطرفداری در تمام دنیاست اما معنای درام که شخصیت‌ها آن را پیش می‌برند، فرق می‌کند. اسفند با وفاداری به قاعده درام فقط در بخش‌هایی مثل زمانی که شهید هاشمی انگشتر امام(ره) را می‌گیرد یا صحنه‌ای که با مادرش صحبت می‌کند، تماشاگر را احساساتی می‌کند. معتقدم احساسات تنها گریه نیست بلکه طنز نیز جزو احساسات به حساب می‌آید و در بخش‌هایی طنز ظریفی دارد که مخاطب لبخند ملیحی می‌زند. البته تعلیق هم موجب برانگیخته شدن حس انتظار در مخاطب می‌شود. بنابراین ما فیلم سردی نساختیم اما به سمت احساسات زیاد هم نرفتیم. بزرگی، ابتذال را به معنای بیش از اندازه غمگین یا شاد شدن می‌داند و تمام این احساسات از قبیل خنده، گریه، ترس، خشم و... در واقعیت وجود دارد اما اندازه آن مشخص است. من و خانواده‌ام جنگ‌زده هستیم و بنده از نزدیک رزمندگان خوزستانی جوان را در سپاه سوسنگرد که در محیط خودشان می‌جنگیدند، دیدم. این رزمندگان به شکل حرفه‌ای با جنگ برخورد می‌کردند و با شوق می‌جنگیدند، در عین حال شوخی‌های متداول روزمره را هم داشتند و این نشانه شجاعت‌شان بود. اگر این رزمندگان برای لحظاتی احساساتی هم می‌شدند، بیشتر مربوط به شب عملیات بود. پوشش کار اینها در اسفند به گونه‌ای است که انگار اصلا جنگ نیست و در فیلم هم می‌بینید که رزمندگان برای کار اطلاعاتی ریش خود را می‌تراشند. 

پوششی برای طرح‌ریزی عملیات خیبر
دانش اقباشاوی، کارگردان اسفند، با اشاره به این‌که در زمان کودکی شاهد حضور رزمندگان خوزستانی جوان برای عملیات خیبر بوده، به جام‌جم گفت: یادم می‌آید، رزمندگان خوزستانی به ما گفتند که جنگ تمام شده و وقتی می‌پرسیدیم، پس شما اینجا چه کار می‌کنید، می‌گفتند در حال بازسازی هستیم‌ اما بعدها فهمیدیم در حال شناسایی و زمینه‌چینی عملیات خیبر بودند. در تحقیقات فیلم هم به این نتیجه رسیدیم که این رزمندگان با پوشش صیادی و تعاونی ماهیگیری در حال تلاش برای عملیات خیبر بودند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها