گاهی نیز ترس از ناقص بودن دانش، فرد را از تصمیمگیری بازمیدارد. او همواره دنبال منابع بیشتر و یادگیری بیشتر است و احساس میکند هنوز برای اقدام، کافی نمیداند. این وسواس فکری بهجای آنکه راه راهموار کند،انسان را از حرکت بازمیدارد و به نوعی فلج ذهنی منجر میشود. در مقابل، کماهمیت انگاشتن یادگیری و راضی بودن به دانستههای موجود، فرد را به سکون فکری دچار میکند. دنیا بهسرعت درحال تغییر است و کسی که یادگیری را متوقف کند، بهتدریج از جریان زندگی عقب میماند. عدم پذیرش دانش تازه میتواند زمینهساز پیشداوری، کوتهنظری و عدم انطباق با شرایط جدیدشود.تفریط در یادگیری فقط بهمعنای نخواندن کتاب یا نرفتن به کلاس درس نیست. گاهی به شکل مقاومت در برابر تغییرات علمی و اجتماعی بروز میکند؛ مثل کسی که از فناوریهای نوین دوری میکند یا آنکه بدون مطالعه کافی، باورهای کهنه را بهعنوان حقیقت مسلم میپذیرد.یادگیری مؤثر، نه درافراط است و نه در تفریط بلکه در اعتدال نهفته است.کسب دانش باید همراه با فرصت تحلیل و کاربرد باشد. یادگیری زمانی ارزشمند است که بتواند زندگی فرد را بهبود ببخشد و درتصمیمگیریهای او نقش داشته باشد. در این شماره رگ و پی این مبحث را در چند ساحت چیستی و چرایی درآوردهایم.