کمال بازمی‌گردد

پشت نمادهای میدان بهارستان_ که در ابعادی کوچک‌تر از واقعیت ساخته شده_ محله کمال قرار دارد. چند خانه نزدیک به هم لوکیشن‌های اصلی ضبط فصل دوم مجموعه «حکایت‌های کمال» شده تا حال و هوای روزهای دهه۴۰ را بار دیگر روی آنتن ببرد.
پشت نمادهای میدان بهارستان_ که در ابعادی کوچک‌تر از واقعیت ساخته شده_ محله کمال قرار دارد. چند خانه نزدیک به هم لوکیشن‌های اصلی ضبط فصل دوم مجموعه «حکایت‌های کمال» شده تا حال و هوای روزهای دهه۴۰ را بار دیگر روی آنتن ببرد.
کد خبر: ۱۵۰۶۲۵۷
نویسنده سپیده اشرفی - گروه رسانه
 
سریال حکایت‌های کمال که اقتباسی است از کتابی به همین نام از محمد میرکیانی‌، در فصل اول خود روایتگر نوجوانی به نام کمال بود که با اتفاقات مختلفی روبه‌رو می‌شد. این مجموعه حالا به فصل دوم خود رسیده تا در ۳۷قسمت ۴۲دقیقه‌ای و در زمان احتمالی تیرماه، کمال جدید را به مخاطب نشان دهد. البته وقفه چندین ساله میان دو فصل باعث شده بازیگران زیادی در این سریال تغییر کنند.  
ضبط فصل دوم حکایت‌های کمال روزهای آخر خود را می‌گذراند و چند سکانس از ضبط آن باقی‌ مانده. روزی که به پشت صحنه این مجموعه می‌روم، روزهای آخر ضبط آن در شهرک غزالی است. محمود سلامیان، تهیه‌کننده سریال در یکی از اتاق‌های لوکیشن می‌نشیند تا به پرسش‌هایی درباره فصل جدید و پیوستنش به تیم کمال بگوید. او به «جام‌جم» می‌گوید: در حال حاضر تقریبا ضبط سکانس‌های داخل شهرک غزالی به اتمام رسیده و یک حجم مختصر بیرون شهرک باقی ‌مانده است. البته از نظر استقرار و تولید، برای‌مان بهتر بود بخش زیادی از ضبط را در شهرک غزالی تولید کنیم. در عین حال بیرون از شهرک، آلودگی تصویری بسیاری داریم که خیلی مواقع ممکن است به گاف در تصویر منجر شود. مواردی مثل لوله‌ گاز، دکل و... . از این منظر شهرک برای‌مان به‌صرفه‌تر است.  
   
دوباره ساختیم  
سلامیان در بیان چالش‌هایی که در وقفه چندساله ضبط دو فصل اتفاق افتاد و تلاش تیم تولید برای بازسازی یا ساخت دوباره برخی لوکیشن‌ها عنوان می‌کند: در وقفه چندساله میان دو فصل، سریال‌های مهیار عیار و تنها گریه کن_ که در پخش با تغییر ‌نام همراه بود_ در یکی از لوکیشن‌های حکایت‌های کمال تصویربرداری شد که باعث شد نیاز به بازسازی برای ضبط حکایت‌های کمال ۲ داشته باشیم. سه لوکیشن اصلی برای ضبط داشتیم که وقتی بعد از چند سال برگشتیم، پوسته روی یکی از خانه‌ها مربوط به دوره قاجار بود و حتما باید بازسازی می‌شد. وقتی در این فصل به پروژه اضافه شدم، تصور می‌کردم بخش زیادی از دکورها مربوط به فصل قبل موجود است. به همین دلیل فکر می‌کردم سرعت کار بالا خواهد بود و هزینه هم پایین می‌آید اما وقتی وارد شدم، دیدم باید بخش‌های زیادی بازسازی یا دوباره از نو ساخته شوند. البته در چند سالی که آقای میرچی در مدیریت شهرک قرار گرفته‌اند، این اتفاقات کمتر شده و خیلی اجازه تخریب داده نمی‌شود. 
بحث مهم دیگری که در مورد حکایت‌های کمال وجود دارد، مسأله اقتباس است. 
سلامیان درخصوص سختی‌ها و چالش‌های اقتباس در این مجموعه تلویزیونی می‌گوید: یکی از ویژگی‌های مثبت حکایت‌های کمال، همین اقتباسی بودن است. یعنی تماشای سریال باعث شود مخاطب به کتاب رجوع کند و آن را بخواند. وقتی کار را دست گرفتم،فیلمنامه بازنویسی شد تافضای کاربیشتربه حال وهوای نوجوانان نزدیک شود.البته نکته مهم این بود که قصه‌های مختلف کتاب را با یک چفت‌و‌بست حرفه‌ای به هم متصل کنیم. درواقع هر یک از قصه‌ها یک حال و هوای نوستالژی از سبک زندگی دهه ۴۰ تهران به مخاطب می‌دهد. ما با حجمی از پازل‌های تکه‌ای مواجه بودیم که باید با یک سرخط به هم متصل‌شان می‌کردیم. موضوعات و سرخط‌هایی مثل تم نوستالژی، اجتماعی، نوجوانانه، سیاسی و کمدی را داشتیم که باید با هم ترکیب می‌کردیم. در این فصل دُز سیاسی قدری بالاتر است اما تلاش کردیم جانمایی‌های سوژه به‌درستی انجام شود.  
   
نمادهایی از دهه ۴۰ 
«چالش دیگر کار، نمادهای دهه ۴۰ است که دست گروه را در این حوزه بسته‌تر می‌کرد». سلامیان در این خصوص می‌گوید: قطعا چالش‌برانگیز است اما در این شرایط، کتاب و تصاویر خلق شده به‌واسطه قصه‌های آن، کمک زیادی به ما  کرد. در آن زمان، خرید آب، نفت، نان، بازار، بیماری‌ها و... بسیار مهم بود. در عین حال، بازی‌های محلی مرسوم در آنجا اهمیت زیادی داشت. همچنین تعامل دانش‌آموزان با سیستم آموزشی مهم بود. نکته دیگر، فقر و فاصله طبقاتی خانواده‌ها بود که در این دهه برجسته بود و تلاش کردیم آن را به‌درستی به تصویر بکشیم. برای‌مان مهم بود که نکاتی مثل تعامل خانواده‌ها در شرایط آن زمان را برای مخاطب نوجوان نشان دهیم تا نسل جدید ببیند که اعضای خانواده در آن زمان چطور دور سفره جمع می‌شدند. خانواده‌هایی که دور چراغ علاءالدین جمع می‌شدند و سیب‌زمینی را می‌گذاشتند بپزد دور آن می‌نشستند تا هم گرم شوند و هم با یکدیگر صحبت کنند. آن زمان تلویزیون و فضای مجازی نبود و تنها برخی خانواده‌ها رادیو داشتند. در حکایت‌های کمال به این پرداختیم که تعامل خانواده‌ها با هم به چه صورت بوده و اوقات فراغت‌شان چطور می‌گذشته یا از این گفتیم که فعالیت‌های غیردرسی بچه‌ها به چه چیزهایی اختصاص داشته است. همچنین به کار کردن بچه‌ها در بازار و دستفروش‌ها و دوره‌گردها اشاره کردیم و  از فروش نفت، میراب و چینی‌بندزن‌ها و بسیاری دیگر از خرده‌مشاغل گفتیم. تصاویر جالبی از آن زمان در کتاب خلق شده بود که تلاش کردیم در سریال نشان دهیم. مثلا زنان در خیابان اصلی جمع می‌شدند تا در نزدیکی آب لباس بشورند. همچنین ترکیب درشکه و خودرو را نشان دادیم. البته سختی کار این بود که خودروهای قابل استفاده در این کار را برای این‌که بتوانیم در قامت یک خودروی دهه ۴۰ نشان دهیم اندک بود.بین دو فصل سریال حکایت‌های کمال، وقفه چندساله‌ای بوده که می‌تواند به تیم تولید در اصلاحات برخی موارد درراستای جذب مخاطب کمک کند. سلامیان در این خصوص می‌گوید: من فصل اول را مجدد نگاه کردم. حتی دنبال این بودم که ببینم در آن فصل از کدام قصه‌های مربوط به کتاب استفاده شده. در نهایت برایم مهم بود که این فصل از نظر فنی و محتوایی چند پله بالاتر و بهتر از فصل قبل باشد‌؛ چه در بخش دکور که تلاش شد بهتر باشد و چه در تدوین که از ویژوال استفاده شد. حتی از هوش مصنوعی هم برای تولید برخی سکانس‌ها مثل نمای باز استفاده کردیم. نکته‌ای که وجود دارد این است که چند سال گذشته و مخاطب‌ ما کاملا تغییر کرده است. در عین حال نمی‌توان انتظار داشت که مخاطب، فصل قبل را در خاطر داشته باشد. به همین خاطر ارجاع کمی به فصل قبل دادیم. البته حجم قابل توجهی از بازیگران تغییر کرده‌اند و کاراکترهای جدیدی اضافه کردیم. در این فصل نزدیک به ۲۰۰بازیگر داریم که ۴۰-۴۵ بازیگر چهره هستند. همین مسأله حجم پیچیدگی کار را زیاد می‌کند که باید برای برخی سکانس‌های محدود هم از بازیگران چهره استفاده می‌کردیم. بخش زیادی از آنها پیشکسوت هستند. این مسأله در نمایش یک فضای کلاسیک کمک‌کننده است و همزمان به‌واسطه تجربه خود بازیگران از آن دوران، بهتر می‌توان قصه را نشان داد. خود آقای صلح‌میرزایی (کارگردان) هم به‌واسطه تجربه آن دوران، بهتر می‌تواند آن را اجرا کند.  
 
فقر را نشان دادیم نه فلاکت  
وی در توضیح خط اصلی قصه هم عنوان می‌کند: این‌که می‌گویم خط سیاسی دارد به‌معنای اشاره مستقیم به ماجرای خاصی نیست بلکه تحولات بر بستر قصه حاکم است. مثلا تضاد میان دو خانواده مهم سریال یعنی پرویز پاسبان و داوود پدر کمال را به نمایش گذاشتیم. پرویز در شهربانی کار می‌کند اما نمی‌داند که در همسایگی خود و در خانواده کمال چه فعالیت‌های سیاسی‌ای انجام می‌شود. تنها به تبعید امام خمینی(ره) اشاره کردیم. نحوه پرداختن به فقر هم قرار نیست به شکل نمایش فلاکت باشد بلکه همدلی را نشان می‌دهیم. ما فقر را به‌گونه‌ای نشان می‌دهیم که در عین پرداختن به سختی‌های آن دوران، موقعیت‌های کمدی را خلق کند. مثلا گفتیم یک‌بار وقتی میراب می‌آید، خانواده کمال خواب‌ می‌مانند و ناچار می‌شوند یک ماه با آب موجود در آب‌انبار سر کنند. یعنی سختی را این‌طور نشان دادیم. یا بحث صرفه‌جویی و قناعت را نشان دادیم.  
   
به سمت مفاهیم فراموش‌شده  
خانه کمال نزدیک لوکیشن قبلی با همان حال و هوای نوستالژیک بازسازی شده. مرغ و خروس‌هایی که دور حوض می‌چرخند و شیشه‌های آبغوره کنار دیوار، هر مخاطبی را می‌تواند به سال‌‌های دور بکشاند. قدرت‌الله صلح‌میرزایی که در این فصل هم در مقام کارگردان در کنار تیم قرار دارد، در یکی از اتاق‌ها نشسته تا دور از آفتاب و نور شدید روز، سکانس‌های پایانی را از مانیتور نظاره کند. او تجربه تولید آثار مختلفی در ژانرهای متنوع داشته که توانسته پرمخاطب شود. حالا بعد از یک وقفه چندساله، دوباره پشت مانیتور کارگردانی قرار گرفته است تا ادامه روایت‌های دهه ۴۰ را بسازد. صلح‌میرزایی درخصوص چالش‌های تولید و وقفه‌ای که بین دو فصل افتاده، به بیان نکاتی می‌پردازد. او در این خصوص به جام‌جم می‌گوید: حدود ۱۰سال قبل تصمیم گرفتم حکایت‌های کمال را بسازم. سال‌ها قبل با نویسنده کتاب آشنا بودم. یک‌بار پیشنهاد تولید سریال اقتباسی از کتاب را مطرح کرد  و گفت این کتاب را بخوان و اگر دوست‌ داشتی آن را بساز. مجموعه را کامل مطالعه کردم و دیدم جای کار زیادی دارد. احساس کردم چیزهایی در کتاب وجود دارد که مورد نیاز نسل امروز است. این روزها سبک زندگی قدیم و حتی برخی بازی‌های محلی در کنار مفاهیمی مثل فداکاری و ایثار کمرنگ‌ شده. دوران نوجوانی خودم را به‌خاطر دارم که با دوستانم از روستایی در همدان در آن سرما، به‌سمت مدرسه می‌رفتیم. بچه‌های صمیمی و خوبی بودند که هنوز ارتباطم را با آنها حفظ کرده‌ام. آن زمان در کنار هم بودیم و دوشادوش پدران‌مان کار می‌کردیم. این موارد در زندگی امروز ما کمرنگ شده است. به‌نظرم تلفن‌های همراه با وجود مزایایی که دارند، پرسشگری را از نسل امروز گرفته و نمی‌گذارند درست به آینده و کارهای روزمره بیندیشد. یک‌بار سر یک سکانس، به‌واسطه این‌که یک بازیگر دیکته کلمه‌ای را درست نمی‌دانست خیلی غصه خوردم. این خیلی من را رنج می‌دهد. وقتی نسل امروز را می‌بینم، افسوس می‌خورم که مثل نسل‌ ما نیستند.لابه‌لای صحبت‌های صلح‌میرزایی، صدای خروس خانه قدیمی می‌آید تا یادآوری کند که قصه کمال در این لوکیشن سفر کرده به سال‌ها قبل ضبط می‌شود. صلح‌میرزایی ادامه می‌دهد: نوجوان امروز خیلی فرصت فکر کردن و پرسشگری ندارد. احساس کردم در کنار روایت‌های کتاب، می‌توان گذری به زیست نوجوان در دهه ۴۰ هم داشت. ما در نسل قدیم واقعا کنجکاو و دنبال پرسش‌های‌مان بودیم. احساس می‌کنم حکایت‌های کمال از این منظر می‌تواند حس نوستالژی را در نسل‌های قدیم ایجاد کند و در عین حال به نسل جدید نشان دهد که چه روزهایی را پشت‌سر گذاشته‌ایم. مثلا آن زمان خودرو به این شکل نبوده برخلاف این روزها که به‌واسطه انقلاب، جاده‌های زیادی‌ کشیده و باعث پیشرفت کشور شده است. آن زمان واقعا امکانات نداشتیم. ما بچه‌ها دل نترسی داشتیم. خاطرم هست شب‌ها ساعت ۲ یا ۳ نیمه‌شب برای آبیاری مزرعه می‌رفتم و اصلا ترسی از چیزی نداشتیم.  
   
واقعیت را به نسل جدید بگوییم   
وی در بخشی از صحبت‌هایش به لزوم اشاره درست به بحث‌های تاریخی برای نسل امروز اشاره کرده و می‌گوید: من براساس واقعیت‌ها بحث می‌کنم و پیش از این هم به دانش‌آموزانم از همین می‌گفتم. به‌نظرم رنج و تلاش می‌تواند آینده بهتری را برای بچه‌ها رقم بزند. وقتی از آبادانی بعد انقلاب می‌گویم، واقعا این‌طور بوده و شعار نیست. دانش‌آموز آن زمان گاهی برای دو ریال پولی که نداشت، نمی‌توانست ثبت‌نام کند. برایم عجیب و تلخ است که می‌بینم گفته می‌شود تحصیل در زمان قبل از انقلاب کاملا رایگان بوده است. کاملا یادم هست که همکلاسی‌ام وضعیت مالی خوبی نداشت و می‌رفتم با پدرم صحبت می‌کردم تا پولی تهیه کند و او بتواند ثبت‌نام کند. سختی زیاد بود و قطعا الان هم سختی و مشکلاتی وجود دارد اما خیلی چیزهایی داریم که آن زمان نبود. آن زمان شاید از ۵۰۰روستا، تنها دو روستا برق داشت. بالغ بر ۹۸درصد روستاها برق نداشتند و آب هم خیلی کم بود. نمی‌خواهم بگویم انقلابی هستم چون سوابقم مشخص است اما واقعا اینها نعمت‌هایی است که انقلاب ایجاد کرده.  میان صحبت‌های صلح‌میرزایی، صدای سه ‌دو ‌یک می‌آید تا آخرین سکانس که نمای باز از لوکیشن است ضبط شود. سکوت اعلام می‌شود اما صلح‌میرزایی با آرامی ادامه می‌دهد: نسل جدید باید توقعات‌شان را کم کنند. یعنی بدانند که نسل گذشته چطور بوده و چه روزهایی را سپری کرده است. احساس می‌کردم درد و رنج در روزگار ما در دهه ۴۰ زیاد بود. خیلی وقت‌ها برایم جای سؤال بود که چرا یکی باید این‌قدر پول داشته باشد و یکی نداشته باشد؟ اختلاف فاحش طبقاتی داشتیم و خیلی وقت‌ها از فکر کردن به زندگی دوستانم خوابم نمی‌برد. اینها را باید برای نسل جدید روایت کرد. قطعا کمبودهایی در روزگار فعلی هم وجود دارد اما انقلاب باعث شد شکوفایی در صنایع بسیاری اتفاق بیفتد. احساس کردم نسل امروز ما نیاز به دیدن موقعیت‌های آن روزها دارد.  

مخاطب تلویزیون بیشتر از نمایش خانگی است  
در همین میان، دستیار کارگردان وارد می‌شود و اعلام می‌کند که از سه نما لانگ‌شات گرفته. گروه کارش را تعطیل می‌کند تا تنها  کسی که در لوکیشن خانه کمال باقی مانده، ما و کارگردان باشیم. صلح‌میرزایی صحبت‌هایش را این‌طور ادامه می‌دهد: ما آن روزها در میان مبارزان، نوجوانان زیادی را می‌دیدیم که دل به امام خمینی(ره) بسته و وارد مبارزه شده بودند. احساس کردم در حکایت‌های کمال می‌توانم نسل امروز را با موقعیت آن زمان آشنا  کنم. در حکایت‌های کمال به بازی‌های محلی هم اشاره کردیم‌؛ بازی‌هایی مثل هفت‌سنگ، قلعه شاه مال منه و... .  
عوامل در حال جمع کردن بساط کنار کارگردان هستند و مانیتور او تنها چیزی است که باقی می‌ماند. کارگردان حکایت‌های کمال می‌گوید: باید نسل امروز را با اخلاق آن روزها آشنا کنیم. البته چند سال بین دو فصل وقفه افتاد و به‌نظرم رسانه‌ملی باید بیشتر پشت پروژه‌های این‌چنینی باشد و از آن بیشتر حمایت کند. وقتی مخاطب آن را دوست داشته، نباید خیلی میان دو فصل فاصله انداخت. به‌نظرم صداوسیما باید دست روی پروژه‌هایی بگذارد که دانایی کودک و نوجوان را بالا ببرد. معتقدم تلویزیون از نمایش خانگی مخاطب بیشتری دارد اما باید برای نگه‌داشتن آن تلاش کرد. در مجموع به‌نظرم حکایت‌‌های کمال در فصل دوم بسیار جذاب خواهد بود و ساختار محکمی دارد. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰
افسانه کوهنوردی ایران

گفت‌وگو با افسانه حسامی‌فرد، اولین کوهنورد زن تاریخ‌ساز ایرانی در مسیر باشگاه هشت ‌هزاری‌ها

افسانه کوهنوردی ایران

جا مانده از نسل هوش مصنوعی

در گفت‌وگو با یک جامعه‌شناس، تهدیدات و فرصت‌های هوش مصنوعی برای خانواده‌های ایرانی را بررسی کرده‌ایم

جا مانده از نسل هوش مصنوعی

نیازمندی ها