سفر به دل عطر و آب

نمی‌دانم تا حالا اسم نیاسر را شنیده‌اید یا نه، ولی اگر دنبال جایی هستید که اردیبهشت را همان‌طور که باید و شاید حس کنید،باید سری به این شهر کوچک بزنید.
نمی‌دانم تا حالا اسم نیاسر را شنیده‌اید یا نه، ولی اگر دنبال جایی هستید که اردیبهشت را همان‌طور که باید و شاید حس کنید،باید سری به این شهر کوچک بزنید.
کد خبر: ۱۵۰۳۱۶۲
نویسنده ساناز قنبری - دبیر چاردیواری
 
من امسال تصمیم گرفتم برای چند روز از شلوغی تهران فرار کنم و در نهایت به پیشنهاد یکی از دوستانم راهی نیاسر شدم.شهری در دل استان اصفهان، حوالی کاشان که از همان لحظه ورود، بوی گل‌محمدی و صدای آب در ذهنم پیچید. سفرم به نیاسر تقریبا اواسط اردیبهشت بود‌؛ وقتی که فصل گلاب‌گیری در اوج خودش است. همین که وارد شهر می‌شوی، انگار وارد دنیایی رنگارنگ و خیالی شده‌ای. کوچه ‌پس‌کوچه‌های سنگفرش شده، درخت‌های پرشکوفه، خانه‌های قدیمی با پنجره‌های چوبی و مهم‌تر از همه، دیگ‌های مسی بزرگی که بیرون خانه‌ها در حال جوشیدن هستند و عطر گل‌محمدی که تمام هوا را پر کرده است. 

دیدنی‌های نیاسر 
اولین جایی که رفتم، باغ تالار نیاسر و بعد آبشار معروفش بود. این آبشار درست وسط شهر قرار دارد‌؛ یعنی شما با چند دقیقه پیاده‌روی می‌رسید به منظره‌ای که انگار از دل کارت‌پستال‌ها بیرون آمده. آب با صدایی دلنشین از دل کوه می‌ریزد پایین و نسیم خنکی صورتت را نوازش می‌دهد. در آنجا نشستم روی یک سنگ، کفش‌هایم را درآوردم و پاهایم را در آب خنک گذاشتم. چیزی از این بهتر در یک روز اردیبهشتی وجود دارد؟ بعد از آن رفتم سراغ گشتن در کوچه‌های قدیمی و بازدید از «آتشکده نیاسر» که هنوز هم استوار بالای تپه‌ای ایستاده و انگار دارد نگهبانی می‌دهد. از آن بالا که به شهر نگاه می‌کنی، سقف خانه‌ها،سبزی درخت‌ها وگنبد امامزاده پنج‌تن منظره‌ای می‌سازندکه تا مدت‌ها درذهنت می‌ماند.درنیاسرهمه‌چیز دست‌ساز و ساده است. بازارچه‌ای محلی آن نزدیکی بود که پر بود از بطری‌های گلاب و عرقیات گیاهی مثل: بیدمشک، بهارنارنج، نعناع، کاکوتی و البته گل‌محمدی. فروشنده‌ها مهربان و خوش‌صحبت بودند. برایم از شیوه سنتی گلاب‌گیری گفتند و حتی یکی‌شان دعوتم کرد تا از کارگاه کوچک‌شان بازدید کنم. صحنه‌ جالبی بود‌؛ بخارهای معطر، صدای قل‌قل دیگ‌ها و چشم‌هایی که برق می‌زد از عشق به کاری که می‌کردند. 

چی بخوریم؟ ‌ چی بخریم؟ 
از نظر خوراکی هم نیاسر کم نمی‌گذارد. شب در یک خانه بومگردی ماندم و برای شام،آش سماق و کوکوی گردو خوردم. محلی‌ها می‌گفتند این غذاها مخصوص مراسم سنتی و به‌خصوص فصل گلاب‌گیری ا‌ست. نمی‌دانم ولی هرچه که بود، بی‌نظیر بود. صبح هم برای صبحانه، کنار چای با عرق بیدمشک، نان تازه محلی با پنیر و سبزی و عسل داشتم. همه‌چیز همان‌طور بود که از یک سفر بهاری انتظار داری‌؛ ساده، صمیمی و واقعی. اگر دنبال سوغاتی هم هستید، نیاسر پر است از انتخاب‌های خوش‌عطر و خوش‌طعم.از بطری‌های زیبای گلاب گرفته تا عرقیات گیاهی، نبات‌های معطر و حتی گلدان‌هایی که پر از گل‌محمدی خشک‌شده‌اند. خیلی فرقی نمی‌کند، هر چیزی که با خودتان ببرید، یک تکه از بهار را به خانه برده‌اید. سفر من به نیاسر، فقط یک گردش نبود. انگار وقفه‌ای کوتاه در زندگی پرشتابم بود، فرصتی برای نفس کشیدن در هوای تازه، برای شنیدن صدای طبیعت و برای یادآوری این‌که هنوز جاهایی در این سرزمین هست که آدم را با سادگی و صداقت به شوق می‌آورد. اگر تا حالا به نیاسر نرفته‌اید، هنوز هم دیر نشده؛ قول می‌دهم پشیمان نمی‌شوید.  
newsQrCode
برچسب ها: سفر نیاسر شلوغی
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها