وعده پوچ صلح؛ از غزه تا اوکراین

ترامپ همان کسی که در کارزارهای انتخاباتی‌اش با اعتمادبه‌نفس گفته بود می‌تواند تمام جنگ‌های جهان را ظرف۲۴ساعت به پایان برساند، حالا با همان ادعاها و وعده‌های تکراری، دوباره مدعی بازگرداندن صلح شده اما حقیقت اینجاست: وعده‌های امروز او، تهی‌تر از همیشه‌اند.
ترامپ همان کسی که در کارزارهای انتخاباتی‌اش با اعتمادبه‌نفس گفته بود می‌تواند تمام جنگ‌های جهان را ظرف۲۴ساعت به پایان برساند، حالا با همان ادعاها و وعده‌های تکراری، دوباره مدعی بازگرداندن صلح شده اما حقیقت اینجاست: وعده‌های امروز او، تهی‌تر از همیشه‌اند.
کد خبر: ۱۵۰۰۳۰۶
نویسنده سیدحسین جعفری - گروه بین‌الملل
 
مذاکراتی که در کمتر ازیک ساعت فرو می‌ریزند، تصمیماتی که بدون همراهی منطقه‌ای گرفته می‌شوند و وعده‌هایی که تنها روی خروجی‌های خبری وحساب‌های توییتری ثبت می‌شوند، گواهی است بریک حقیقت تلخ: ترامپ بیشتر به‌دنبال بازسازی تصویر یک مرد قدرتمند و یکه‌تاز است تا تحقق واقعی صلح‌؛ و این چهره‌سازی، بهایی دارد که مردمان خسته از جنگ در غزه و اوکراین، هرروز آن را باجانشان پرداخت می‌کنند. نگاهی به دو پرونده داغ وخونین غزه واوکراین نشان می‌دهدکه ترامپ،باتمام ادعاهایش،نه‌تنهانتوانسته تغییری مثبت رقم بزند،بلکه حتی در برخی موارد،به پیچیده‌ترشدن معادلات نیز دامن زده است. در غزه، وقتی توپخانه‌هاخاموش شدند، صدای سیاست همچنان پرغوغاتر از همیشه است. رئیس‌جمهور آمریکا ومتحدانش مدعی شده‌اند میانجی‌گری کرده‌اند اما واقعیت میدانی چیز دیگری است:حملات از سر گرفته شده، آتش‌بس نادیده گرفته شده و واشنگتن،به‌جای نقش‌آفرینی درحفظ صلح، سکوتی سنگین پیشه کرده یا حتی پنهانی، از نقض تعهدات حمایت می‌کند. در اوکراین نیز، هنر مذاکره ترامپ معنایی تازه یافته‌؛ نه گفت‌وگوی برابر، بلکه چانه‌زنی از موضع قدرت، نه اعتمادسازی بلکه خواسته‌هایی عجیب برای کنترل منابع طبیعی یک کشور جنگ‌زده. او به‌جای آن‌که صلح را هدف بگیرد، روی «معامله» تمرکز کرده است: امتیاز بده، منابع راواگذار کن وبعد شاید آتش‌بس در راه باشد. اینها درحالی است که ترامپ در کارزار انتخاباتی‌اش مدعی شده بود که در صورت پیروزی، جنگ‌های غزه و اوکراین را بی‌درنگ متوقف خواهد کرد. او گفت اگر هنوز در قدرت بود، این جنگ‌ها اساسا آغاز نمی‌شدند اما حالا، با گذشت چند ماه از بازگشتش به کاخ سفید، نه‌تنها صلحی در کار نیست، بلکه نشانه‌های بیشتری از بی‌ثباتی و آشفتگی در جهان دیده می‌شود. بنابراین پرسش مهم این است: آیا او واقعا برای صلح تلاش می‌کند یا بار دیگر در حال اجرای نمایشی از جنس خود است؟
   
غزه‌؛ آتش‌بس‌هایی که پیش از آغاز می‌میرند
جنگ ۱۶ماهه غزه، یکی از خونبارترین و فاجعه‌بارترین درگیری‌های سال‌های اخیر، سرانجام با میانجی‌گری آمریکا، قطر و مصر به آتش‌بسی شکننده رسید. در حالی که واشنگتن باید ضامن اجرای آتش‌بس می‌بود، آنچه در عمل رخ داد، نه‌تنها سکوت، که حتی نشانه‌هایی جدی از همدلی پنهانی با نقض‌کنندگان آتش‌بس بود.‌این‌بار، شواهد نشان داد که دولت ترامپ نه‌فقط بی‌تفاوت که در تدارک طرحی هولناک بوده است: تصاحب نوارغزه و کوچ اجباری فلسطینیان به اردن و مصر‌؛ خبری که بلافاصله محافل سیاسی عرب را درشوک فرو برد. به‌نظر می‌رسید این دولت ترامپ بود که در پشت پرده به تدارک سناریویی جدید پرداخت: طرحی برای تصاحب نوار غزه و کوچ اجباری ساکنان فلسطینی به اردن و مصر‌؛ طرحی که در محافل عربی زنگ خطر را به صدا درآورد و بی‌اعتمادی شدیدی نسبت به واشنگتن ایجاد کرد. بسیاری از رهبران منطقه نمی‌دانستند که آیا واشنگتن واقعا قصد اجرای چنین نقشه‌ای را دارد یا این هم صرفا یک بازی برای چانه‌زنی با کشورهای ثروتمند خلیج‌فارس است تا پول بازسازی را از جیب آنها بگیرد. ترامپ در غزه به‌ظاهر به میانجی‌گری برای آتش‌بس کمک کرد اما با چراغ‌سبز به اسرائیل برای نقض همان آتش‌بس، اعتبار ایالات متحده را زیر سؤال برد. درحالی‌که واشنگتن به‌عنوان ضامن توافق شناخته می‌شد، دولت آمریکا ترجیح داد کنار بایستد و حتی در طراحی حملات مجدد، همدلی پنهانی با تل‌آویو داشته است. در چنین فضایی بود که این پرسش برجای ماند: چطور می‌توان به کشوری اعتماد کرد که خودش بانی توافق آتش‌بس بوده اما بی‌هیچ مقاومتی، از کنار نقض آن می‌گذرد؟ ترامپ تا اینجا نه‌تنها موفق به ایجاد صلح در غزه نشده، بلکه خود به بازیگر تسهیل‌کننده تداوم جنگ تبدیل شده است. 
   
اوکراین: صلحی که روی کاغذ باقی ماند
اگر درغزه، بحران در ظاهر به میانجی‌گری ختم شد، دراوکراین ماجراحتی پیچیده‌تر بود.ترامپ پیش از بازگشت رسمی به قدرت، مدعی شد که می‌تواند جنگ را در «۳۰روز» به پایان برساند اما پشت این وعده‌ها، سیاستی آشکار از فشار، کنترل منابع و معامله‌گری سیاسی پنهان شده بود. اختلافات ترامپ با ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین از همان ابتدا علنی شد. زلنسکی حاضر نبود امتیازات اقتصادی چشم‌گیری از جمله واگذاری کنترل معادن خاکی کمیاب، نفت، گازوحتی صنایع هسته‌ای را به آمریکا بسپارد.برای ترامپ، اوکراین نه یک کشور، بلکه بیشتر یک دارایی بالقوه بود. تصور او از آتش‌بس، چیزی نبود جز معامله‌ای بزرگ بر سر منابع طبیعی با چاشنی فشار سیاسی.تماس‌های طولانی با پوتین، نشست‌های پشت درهای بسته درعربستان و افزایش فشارها برکی‌یف،همگی نشان ازطرحی پیچیده داشتند که بیشتر در خدمت منافع واشنگتن بود تاتحقق صلح. درواقع، آتش‌بس مورد نظر ترامپ بیش از آن‌که مبتنی برمنطق امنیتی یا دیپلماتیک باشد، بر پایه مدل کسب و کار بنا شده بود: بده، بستان، تصاحب. نتیجه چه بود؟ جنگ ادامه یافته است، متحدان نگران‌تر شده‌اند و زلنسکی با مقاومت در برابر امتیازدهی گسترده، همچنان در برابر موجی از فشارهای آشکار و پنهان ایستاده است. 

ترامپ و بحران بی‌اعتمادی
درچنین فضایی، ادعای تازه ترامپ برای رسیدن به یک توافق هسته‌ای با ایران نیز با تردیدهای زیادی روبه‌روست. چطور می‌توان به سیاستمداری اعتماد کرد که نتوانست از آتش‌بس در غزه محافظت کند یا توافقی با طرف‌های درگیر در اوکراین ایجاد کند اما حالا مدعی است می‌تواند با ایران به تفاهم برسد؟ دورنمای دیپلماسی ترامپ در قبال ایران، بیش از آن‌که بر تحلیل و گفت‌وگو استوار باشد، بر همان شیوه‌های آشنای فشار، تهدید، و معامله استوار است. واقعیت این است که «هنر مذاکره» ترامپ، بیشتر به یک بازی ماهرانه با اهرم‌های قدرت شبیه است تا تلاشی واقعی برای برقراری صلح پایدار. در جهان بحران‌زده امروز، جایی که دیپلماسی واقعی به گفت‌وگو، اعتمادسازی و چندجانبه‌گرایی نیاز دارد، ترامپ همچنان به کارت‌های فشار، تهدید و معامله پایبند است. در نهایت، آنچه باقی می‌ماند، نه صلح است و نه ثبات‌؛ بلکه نمایشی است پر از ادعا، بی‌ثمر، و با هزینه‌هایی که قربانیان واقعی‌اش در میدان‌های جنگ می‌پردازند. 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها