«برف آخر» ژانر ماجراجویی و درام دارد. سیگار کشیدنهای پیدرپی، فحاشی و الفاظ ناشایست که از شدت خشم گاهی بر زبان اهالی روستا جاری میشود از ناهنجاریهای این اثر بهشمار میرود. نمایش جنازه و مکالماتی که در آن مرگ یک انسان تصویرسازی میشود، میتواند ترس را به کودک منتقل کرده و جنبه خشن داشته باشد. فیلم ریتم کندی دارد و مخاطب را آنچنان همراه نمیکند. مردمان روستا انسانهای مهربان و سادهدلی هستند و یوسف هم بهعنوان یک متخصص، تعهد را به نمایش میگذارد. مذمت سنتهای غلطی مانند کودکهمسری و ازدواجهای اجباری ازجمله مصادیق مثبت اثر است. پدر خورشید بهدلیل تعصب زیاد، زمانی که احساس کند کسی سعی در بیآبرو کردن او دارد، فحاشی کرده و زد و خورد بهوجود میآورد. در چند سکانس دیگر بین اهالی درگیری بهوجود میآید و آنها بر سر یکدیگر فریاد میزنند. یوسف به گرگها شلیک کرده و سعی میکند آنها را از بین ببرد. خورشید در یک خانواده سنتی تربیت شده است. او برای فرار از ازدواج اجباری، سعی میکند با پسر جوانی از روستا دست به فرار بزند. استعمال دخانیات، فحاشی و نمایش خلوت بین یک خانم و آقای جوان از ناهنجاریهایی است که باید هنگام تماشای این اثر در نظر داشت.
برف آخر در ژانر اجتماعی و خانوادگی تولید شده و روایتی از روزهای تکراری زندگی یک دامپزشک است. این اثر در دوران زمهریر شمال کشور فیلمبرداری شده و مملو از صحنههای برفی و بکر زمستانه است. اساسا در سینمای مدرن، برخلاف سینمای کلاسیک، ما با فیلمنامه پرحادثه و پرفرازونشیب روبهرو نیستیم و این فیلمساز است که با تمرکز روی شخصیتها و موقعیتهای خاصی که کاراکتر اصلی در آن قرار دارد، تماشاگر را با دنیای ذهنی و درونی او آشنا میسازد.
در برف آخر، کارگردان هم با بهکارگیری مظاهر سینمای مدرن نظیر قابهای مینیمال، اکستریمشاتهای پیاپی، ریتم کند، داستان یک خط مرکزی و تحت تاثیر فیلمسازانی همچون عباس کیارستمی، میکوشد ما را با شخصیت اصلی خود که یک دامپزشک است بیشتر آشنا کند، اما به نظر میرسد در این مسیر ناکام میماند و نمیتواند دغدغههای شخصیت اصلیاش را به تماشاگر منتقل کند و موقعیت ویژه و فضایی که در آن قرار دارد را نمیتواند به شکل ملموس برای مخاطب آشکار سازد. داستانکهای فرعی همچون گمشدن دختر، طلاقگرفتن همسر دکتر، ماجرای آتشسوزی، رابطه عاشقانه و نیمبند دکتر و زن مدافع محیطزیست، تنها میتوانند زمان فیلم را به ۱۲۰ دقیقه طولانی و کسالتبار نزدیک کنند.
داستانک گمشدن دختر و نکتهای که به نظر میرسد این است که هرچند حضورش بهطورکلی از نظر دراماتیک و تماتیک توجیهپذیر است اما به نظر میرسد بیش از حد قابلیت دراماتیکش در فیلم حضور دارد.
برفآخر یک فیلم جشنوارهای است. با قاببندیهای وسواسگونه و تمیز و اجرای باکیفیت. فیلم اما قصهای لاغر دارد و ضعف کار دقیقا در همینجاست. فیلمساز تلاش میکند تمرکز خود را روی تکنیکهای کارگردانی بگذارد و از شکلگیری هسته اصلی داستان و درام قصه غافل میشود. درعینحال از نکات مثبت فیلم میتوان به دورشدن از تم نخنمای زندگی فقیرانه روستایی اشاره کرد. فیلم زندگی یک دامپزشک تحصیلکرده را نشان میدهد که میخواهد کار درست را انجام دهد. در کنار مناظر زیبا، بارقههایی از جذابیت شهری و مدرن دیده میشود؛ آنجا که امین حیایی اسلحهبهدست در دل جنگل به شکار میپردازد. شخصیتپردازی کاراکتر یوسف با بازی امین حیایی هم بهنوعی فاصلهگیری از شخصیتسازیهای رایج و کلیشهای است.
برف آخر ملهم از آثار نوری بیله جیلان مانند «خواب زمستانی» یا «روزی روزگاری در آناتولی» است که به نظر میرسد با تقبیح زندگی سنتی از طریق عناصر مردسالارانه و محدودیت زنها و رنج و مرگی که شامل همه آنها میشود از طریق کاراکترهایی که بهشدت به فیلمهای فوق شبیه است سعی در ارائه یک درام خانوادگی تاثیرگذار دارد. با وجود این، در این راه، کند و بدون ریتم حرکت میکند و ناکام میماند! در پایان باید گفت برفآخر اثری هنری و متفاوت است که با پرداختن به مسائل اجتماعی و محیطزیستی، دغدغه ارزشمندی دارد. این فیلم با بازیهای درخشان و فضاسازیهای تاثیرگذار، مخاطب را به تامل درباره تاثیر رفتار انسان بر طبیعت و روابط انسانی فرامیخواند، اما درعینحال، کندی روایت و فقدان تعلیق و گرههای پیشبینیشده و استفاده محدود از موسیقی میتواند برای مخاطبان چالشبرانگیز باشد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با دکتر ندا ملکی، عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران مطرح شد