به گزارش خبرنگار جامجم، فرشاد زندانی میانسالی است که صبح بیست و پنجم اردیبهشت سال ۶۷ به عنوان مهمان به خانه یکی از اقوامش رفت و با همدستی همسر صاحبخانه، مرد ۳۳ سالهای را به قتل رساند و خانه را به آتش کشید تا رد جنایت را پاک کند.
متهمان بعد از چند هفته فرار در شمال کشور بازداشت شدند و به جرم خود اعتراف کردند. در جلسه محاکمه، مادر مقتول از طرف خود و دو نوهاش برای هر دو متهم قصاص خواست. فرشید متهم به قتل در جلسه محاکمه گفت: مینا -زن مقتول - از اقوام من و عشق قدیمیام بود که نشد ازدواج کنیم. بعد از سالها فهمیدم ازدواج کرده و دو فرزند دختر و پسر خردسال دارد.
در ملاقات با من میگفت در زندگی خیلی اذیت میشود و از این وضع خسته شده است. چون با شوهرش همشهری بودم آن شب به عنوان مهمان به خانهشان رفتم. آن مرد در اتاق نشیمن خواب بود. مینا بچهها را نزد اقوامش برد و برگشت. دهان آن مرد را با دستانم گرفتم که بیدار شد. تقلا میکرد، بعد پارچهای دور گردنش انداختیم و دو نفری کشیدیم. پارچهای هم در دهانش گذاشتیم. از چراغ داخل خانه نفت کشیدم و روی جسد و وسایل خانه ریختم و آتش زدم و فرار کردیم. اما همسایهها ما را موقع فرار در خیابان دیده بودند و ماجرا لو رفت. مینا همسر مقتول نیز در جلسه محاکمه گفتههای همدستش را تایید کرد و به همدستی با او در قتل شوهرش اعتراف کرد. قضات برای هر دو متهم حکم قصاص و برای متهم مرد بابت آتش زدن جسد پرداخت دیه در نظر گرفتند که این رای در دیوان عالی کشور تایید و به اجرای احکام دادسرای جنایی تهران ارسال شد. بعداز پنج سال مادربزرگ و دو نوه از عروس خانواده دیه گرفتند و او را بخشیدند و مدتی بعد او آزاد شد. اما مرد قاتل که همچنان زیر حکم قصاص بود، بعداز ۱۰سال بلاتکلیفی با وثیقه بیرون آمد و بعد ناپدید شد. اولیایدم دو هفته قبل به شعبه چهارم اجرای احکام دادسرای جنایی تهران آمدند و خواستار یافتن زندانی محکوم به قصاص و اجرای حکم او شدند. با دستور قضایی دستور بازداشت قاتل فراری صادر شد تا اینکه او چند روز پیش در خانهاش در تهران بازداشت و به زندان منتقل شد. این زندانی برای جلسه صلح و سازش به شعبه چهارم اجرای احکام دادسرای جنایی تهران منتقل شد و گفت: از همان اول اشتباه کردم، وارد یک عشق ممنوعه و همدست آن زن شدم و شوهرش را کشتم. در این سالها کابوس مرگ همیشه چه در زندان و بیرون از زندان با من بود. وقتی به طور موقت از زندان بیرون آمدم، دیگر تحمل آنجا را نداشتم و نمیخواستم بازگردم، پس زندگی پنهانیام شروع شد. به شهرهای مختلف میرفتم و کار میکردم. بعد از چند سال دوباره به تهران آمدم که با زنی آشنا شدم و ازدواج کردم. راز زندگیام را برایش گفتم اما خانوادهاش ماجرا را نمیدانستند. اما در این زندگی هم همیشه ترس داشتم دوباره به زندان بازگردم و حکم قصاصم اجرا شود و آینده زنم به تباهی برود که عاقبت هم دستگیر شدم. از خانواده مقتول میخواهم مرا به خاطر همسر بیگناهم ببخشند.
امین کرمانینژاد، قاضی شعبه چهارم اجرای احکام دادسرای جنایی تهران با تایید این خبر به جامجم گفت: دو جلسه صلح و سازش با مادربزرگ و دو نوهاش برگزارکردیم که سرانجام آنها رضایت دادند و قاتل را بخشیدند اما دیه خواستند که خانوادهاش و خیرین دیه را جمعآوری و پرداخت کردند. این مرد بعد از این همه سال از کابوس مرگ، رها و بخشیده و آزاد شد.