این هنرمند خستگیناپذیر که همیشه حرف دلش را بیتعارف میزند، در هشتمین دهه از عمر پربارش، همچنان عاشق فعالیت در رادیوست و هنوز در شبکههای صدای جمهوری اسلامی ایران برنامه اجرا میکند. آذری گرچه از عرصه تصویر دلخوشی ندارد، در فیلم و سریالهای پرمخاطبی مانند «هزار دستان»، «کلاه قرمزی»، «آشپزباشی» و... نقشآفرینی کرده است.
رادیو طی سالها برنامههای سرگرمکننده و خانوادگی متنوعی تولید کرده اما همچنان «صبح جمعه با شما» برای همه مخاطبان جایگاه دیگری دارد. فکر میکنید رمز موفقیت و ماندگاری این برنامه رادیویی چه بوده است؟
ما ۱۴ نفر بودیم که اوایل انقلاب اسلامی به استخدام صداوسیما درآمدیم. آن زمان هنرپیشهها را استخدام نمیکردند اما ما با فعالیت پررنگ و عاشقانه استخدام شدیم و تمام این سالها بهصورت مستمر در رادیو حضور داشتیم، تا اینکه بالاخره بازنشسته شدیم. با وجود حضور در فیلمها و سریالهای گوناگون و اجرای برنامههای مختلف در رادیو اما در ذهن مخاطبان بیشتر بهواسطه برنامه صبح جمعه با شما شناخته شدهایم. حتما ماندگاری این برنامه دلایلی دارد؛ بهنظرم، یکی از دلایل موفقیت صبح جمعه با شما این بود که گروه نویسندگان قَدَری داشت. تولید یک برنامه جذاب در رادیو خوراک میخواهد. خوراک رادیو مانند تلویزیون تصاویر نیست که بهواسطه رنگولعاب و نمایش تصاویر گوناگون موجب جذب مخاطب شود. بلکه خوراک رادیو، متن نویسندگان است. از اینرو، یکی از اصلیترین عناصر هر برنامه رادیویی، نویسنده آن است. انواع داستانها، مصاحبهها، لطیفهها و نمایشنامههای کمدی، خانوادگی، طنز، انتقادی و... میتواند یک برنامه رادیویی را شنیدنی کند و صبح جمعه با شما تلفیقی از تمام این موارد بود. در صبح جمعه با شما تعداد زیادی نویسنده مستعد و باهوش داشتیم که هرکدام با هزاران ایده به رادیو میآمدند. حسین هاشمی، احمد شیشهگران، سعید توکل، جمشید مقدم،صادق عبداللهی و...؛همه این افرادباهم برای صبح جمعه باشما نویسندگی میکردند.با همکاری جمعی حدودا ۱۰نفره از نویسندگان بستههایی تهیه میشد که هم مطالب طنز داشت،هم انتقادی و هم خانوادگی. مخاطب بهدلیل همین ویژگیها برنامه را میپسندید. حضور تماشاچی در استودیوی شماره هشت که محل تولید برنامه بود، به ما انرژی مضاعفی میداد. حتی گروهی نوازنده هم بهصورت زنده در استودیو حاضر میشدند و ما را همراهی میکردند. شنوندهها همراه با صدای خنده حضار در استودیو، در خانههای خودشان میخندیدند و احساس میکردند آنها هم کنار ما دررادیو حضور دارند. هر برنامهای چنین ظرفیتی ندارد و ایجاد این نوع جذابیتهای شنیداری، رابطه شنوندگان با برنامه را قویترکرده بود. بزرگانی مانند منوچهر نوذری، پریچهر بهروان، علیرضا جاویدنیا، بیوک میرزایی، رضا عبدی و... بهواسطه صبح جمعه با شما بیش از پیش ماندگار شدند و برخی امروز از دنیا رفتهاند. از همکاران واحد دوبله نیز همراهانی داشتیم، ازجمله شوکت حجت، شهلا ناظریان، حسین عرفانی، پرویز ربیعی، اصغر افضلی و... .هرکدام از این هنرمندان صاحبنام، کوهی از دههها تجربه بودند واگرهریک ازآنها کوچکترین خلاقیتی به خرج میداد، طبیعی بود که خروجی صبح جمعه با شما تا اینحد موفق و همهپسند بشود.آن زمان همه ما جوان و پر از شوق بودیم. کسی از سر اجبار سر کار نمیآمد، بلکه همه میخواستند در خلاقیت از هم جلو بزنند و حریف یکدیگر بودند. خاطرم است هرگاه تماشاچی در استودیو حضور داشت، آنقدر از انرژی مثبت آنها سرشار میشدم که خودم هم باورم نمیشد اینهمه شور وهیجان درمن ازکجا آمده است.دیگران میگفتند:«آذری،بسکن!» آخر، بااینکه ساعتها جنبوجوش داشتیم و دیالوگ میگفتیم، اصلا خستگی را متوجه نمیشدم. تهیهکننده ما، سعید توکل هم میدانست که چه عشق و علاقهای بین تمام اعضای گروه صبح جمعه با شما وجود دارد و همه ما را برای رسیدن به بهترین شکل اجرا همراهی میکرد.
رادیو یکی از رسانههای شنیداری است که میتواند در آشنایی مخاطبان با ادبیات داستانی و کمک به افزایش سرانه مطالعه با تولید برنامههایی مانند «راه شب» مؤثر واقع شود. برخی از همکاران شما ازجمله افرادی بودند که در این برنامه حضور داشتند. نظرتان درخصوص تولید برنامههای ادبی و قصهمحور در رادیو چیست؟
با اینکه من تجربه حضور در راه شب را نداشتم؛ فکر میکنم این برنامه هم یکی از ماندگارترین و خاطرهانگیزترین تولیدات صدای جمهوری اسلامی ایران است. در موفقیت راه شب هم عوامل مشخصی وجود داشت. هیچ برنامهای در رادیو و تلویزیون بیدلیل مطرح نمیشود و مورد استقبال مخاطبان قرار نمیگیرد. بهنظرم، راه شب با خلاقیتی که به خرج داده بود، سعی کرد خلق مخاطب برای رادیو داشته باشد؛ یعنی بهجای اینکه تنها به شنوندگانی فکر کند که در طول روز به رادیو گوش میکنند، ایدهای به میان آورد و برای افرادی تولید محتوا کرد که در مشاغل خاصی با ساعات کاری متفاوت فعالیت میکنند. مثلا از اصلیترین مخاطبان راه شب و قصههایش، رانندگان ماشینهای سنگین در جادهها بودند. اگر آن زمان به تماسهای تلفنی مخاطبان این برنامه گوش میدادید، متوجه میشدید که طیف شنوندگان این برنامه بسیار جالب بوده است. گاهی پرستاران، آتشنشانان، رانندهها و... با برنامه تماس میگرفتند و از سختی شغلشان و سرگرم شدن با برنامههای رادیو در شبهای طولانی میگفتند. رانندگان در دل جادهها به قصههایی که از رادیو پخش میشد، گوش میدادند و سختی راه طولانی برایشان کمتر میشد. راه شب شنوندگان را نه فقط با آثار ادبی آشنا میکرد، بلکه موجب آشنایی مخاطبان با اسامی بسیاری از نویسندگان مهم دنیا میشد. اینکه تماشاگران تا این حد با یک برنامه ارتباط برقرار کنند، واقعا کار کوچکی نیست و نشان میدهد که رادیو هنوز مخاطب دارد و انسانها همچنان علاقه دارند داستان و روایتهای شنیداری را دنبال کنند. ازسوی دیگر با تولید یک برنامه استاندارد با محتوای غنی، میتوان هر قشری را مخاطب برنامههای آموزنده کرد. من بهکلی معتقدم در کار ما علاقه و اشتیاق حرف اول را میزند و هر اثری که با این رویکرد ساخته میشود، به دل شنوندگان مینشیند. نگاه مدیران و فضای بازی که برای هنرمندان ایجاد میکنند نیز در تداوم تولید آثار پرمخاطب اثرگذار است. رادیو رسانه محبوب مردم بوده و است. هیچگاه فراموش نمیکنم که گاهی یک گونی نامه داشتیم و شنوندگان در نوشتههایشان ما را با ابراز مهر و لطف سخاوتمندانه خودشان شرمنده میکردند.
یکی دیگر از بخشهای موفق کارنامه کاری شما، حضور در تولیدات تلویزیونی و سینمایی برای گروه سنی کودک و نوجوان است. چطور شد که وارد این دست آثار نمایشی شدید؟
یکی از اصلیترین دلایل ورود من به این آثار، همکار فقیدم، فرهنگ مهرپرور بود که متأسفانه ناغافل از دنیا رفت. زندهیاد مهرپرور یکی از رفقای صمیمی و همپای من بود. اصلا اگر در آثار کودک و نوجوان هم حضور پیدا کردم به شوق همراهی با مهرپرور بود. در سایر فعالیتهای مربوط به بزرگسالان هم با مهرپرور همکاری داشتم و نه فقط در رادیو و برنامه صبح جمعه با شما، بلکه در سایر برنامههایی که دعوت میشدیم نیز همراه هم بودیم. امروز حتی برنامههای صحنهای هم کم شده و دیگر کسی برای برگزاری چنین رویدادهایی از هنرمندان رادیو دعوت نمیکند، درحالیکه این نوع تولیدات نه فقط برای بزرگسالان که برای کودکان و نوجوانان هم جالب است. آن زمان با مهرپرور تعداد زیادی برنامههای صحنهای مناسبتی هم اجرا کرده بودیم. من اگر کار کودک انجام میدادم، از سر اشتیاق به همکاری با مهرپرور بود ولی بعداز درگذشت او، طبیعتا حتی اگر پیشنهاد کار کودک داشتم هم نمیپذیرفتم، چراکه دیگر تمایلی برای این نوع کارها بدون وجود مهرپرور نداشتم.
با اینکه شما از ستارگان وپیشکسوتان رادیو هستید؛تجربه بازی در مجموعههای تلویزیونی وسینمایی راهم دارید.با این توصیف میتوان گفت مدتهاست در تولیدات تصویری حضور پررنگی ندارید و بیشتر نقشآفرینیهای شما در دنیای تصویر مربوط به سالهای قبل است. علت این کمکاری چیست؟
گاهی وقتها کسی فکر نمیکند ما حتی چطور زندگی میکنیم. مخارج معیشت یک انسان از کجا تأمین میشود؟ طبیعتا از شغلش. هنر من بازیگری جلوی دوربین و اجرا پشت میکروفن رادیو است. مدتی است که با عباس محبی در رادیو فرهنگ، برنامه «این روستا برنده است» را بهصورت زنده اجرا میکنیم که پنجشنبهها روی آنتن میرود. اگر ما تمایل یا توانایی انجام کار نداشتیم، آیا در سن بالا حاضر بودیم در رادیو، آن هم به صورت زنده روی آنتن برویم؟ واقعیت این است که امروز در تولیدات تصویری، هر کسی آدمهای خودش را دارد و فکر میکنم نمیخواهند ما کار کنیم. این درحالی است که من همچنان هم به تولیدات تلویزیونی و سینمایی، هم به اجراهای رادیویی علاقهمندم و با اینکه تا امروز با چهرههای صاحبنامی در سینمای کشور کار کردهام، بهنوعی ما را کنار گذاشتهاند. به همین دلیل فکر میکنم بیان این مشکلات تکراری شده است. وقتی در بازار مسگرها مدام میکوبند، آیا دیگر کسی صدای ما را میشنود؟! من که بعید میدانم.
سهسوت با بداههپرداز
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد گروه صبح جمعه با شما، بداههپردازی در اجرای بخشهای نمایشی و روایتهای طنزآمیز بود. با توجه به اینکه بداههگویی حتما نیاز به مهارت، تسلط و توانایی هنرمند دارد؛ از این تجربه هم بگویید.
بداههپردازی واقعا کارهرکسی نیست.هنرمندانی که بهصورت بداهه شوخی وطنزهایی را رقم میزنند،قطعا برمحتوا وسلیقه مخاطب تسلط دارند. جز استعداد ذاتی،این توانایی از سالها تجربه، عشق و علاقه به کار سرچشمه میگیرد ودرواقع، هنرمند پرورشیافته و مسلط به کار میتواندچنین خلاقیتهای درلحظهای داشته باشد. یکی ازهنرمندان رادیو که در بداههگویی درصبح جمعه با شما سنگ تمام میگذاشت، زندهیاد منوچهر نوذری بود. بین همکاران فقط من حریف بداههپردازیهای او میشدم. اگر نوذری یک شوخی بداههای را درنمایشها مطرح میکرد،من هم شوخی او راادامه میدادم وطنز وشوخیها اوج میگرفت وآنجا بود که شنونده ما واقعا لذت میبرد.چنین اتفاقی حقیقتا درهیچ برنامه رادیویی دیگری صورت نمیگرفت.بخشی ازبداههگوییها بهواسطه وجود تماشاگر در استودیو شکل میگرفت.تماشاچیهاهم اهل دل بودند و گروه را دربخشهای مختلفی مانند آوازخوانی و...همراهی میکردند و با خندههایشان تمام فضای استودیو گرم میشد.اصولاکسانی که برای شرکت دربرنامه صبح جمعه باشما به استودیوی رادیو میآمدند، به این فضاها علاقه داشتند و عموما تماشاچیهای ما ذاتا انسانهای بشاش، شوخ و طنازی بودند.گاهی این تماشاچیها بودند که با بیان جملهای کوتاه در لحظه، به بداههپردازیهای ما کمک میکردند و ناخودآگاه ایده میدادند.