گنجینه تصویری از گویندگی

علیرضا زحمتکش که خودش تجربه گویندگی دارد، از۱۳سالگی و دوران دانش‌آموزی فیلمسازی را با سختی‌های بسیار شروع کرده و در۱۶سالگی با رادیو حدود ۱۰سال همکاری وپس ازآن هم درزمینه گویندگی عروسکی،سریال، انیمیشن، مستند، تیززهای تبلیغاتی و صنعتی فعالیت کرده است.
علیرضا زحمتکش که خودش تجربه گویندگی دارد، از۱۳سالگی و دوران دانش‌آموزی فیلمسازی را با سختی‌های بسیار شروع کرده و در۱۶سالگی با رادیو حدود ۱۰سال همکاری وپس ازآن هم درزمینه گویندگی عروسکی،سریال، انیمیشن، مستند، تیززهای تبلیغاتی و صنعتی فعالیت کرده است.
کد خبر: ۱۴۹۱۱۶۰
نویسنده نسرین بختیاری - گروه فرهنگ و هنر
 
او تا‌به‌حال حدود ۳۵ فیلم ساخته که بیشتر آنها درقالب کوتاه بوده است و«مدقالچی به روایت مدقالچی» اولین مستند بلند سینمایی و داستانی این کارگردان محسوب می‌شود. نکته جالب در رابطه با ساخت این مستند این‌که از سال ۸۵ شروع شده و تا به امروز که در حال اکران است، مراحل ساخت و رسیدن آن به پرده طول کشیده است و کارگردان علت آن را اتکا به سرمایه شخصی برای ساخت عنوان کرده که البته در مراحل تدوین ساخت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به کمکش آمده تا نقطه پایانی بگذارد بر فیلمی که حدود ۱۸ سال ساخت آن به درازا کشیده است. به بهانه اکران این مستند با زحمتکش همراه شدیم تا از انگیزه‌های ساخت آن صحبت کند. 
 
چطور به فکر ساخت این مستند افتادید؟
سال ۸۴ یا ۸۵ بود که مستند «آن سوی زندگی» را درباره کودکان استثنایی کار کردم. دلم می‌خواست خانم ژاله علو متن را بخواند و متن انتخابی‌ام از «چنین گفت زرتشت» نیچه بود. من صدای خانم ژاله را با نریشن‌های مختلفی که خوانده بود، زیر تصویر قرار دادم. متأسفانه این صدا به تصویر مورد نظرم نمی‌خورد، چون نیاز به ابهتی داشتم که باید به تصویر داده می‌شد. سپس صدای آقای مدقالچی را روی تصویر امتحان کردم و متوجه شدم که مناسب است. بنابراین سراغ آقای مدقالچی رفتم اما پول بسیار کمی داشتم. پس از صحبت کردن توافق کردیم که متن را برایش ارسال کنم. بلافاصله پس از خواندن، به من زنگ زد که خودش وقت می‌گیرد و به استودیو می‌رود تا متن را بخواند. او تا آن زمان فیلمی از من ندیده بود و نگران بود که صدایش روی فیلمم ممکن است خوب نباشد. گفتم من خروجی نمی‌گیرم تا شما موافقت کنید. بعد از دعوت به دفترم، فیلم را دید و بارها تحت تأثیر قرار گرفت و گفت که فیلم خیلی خوبی شده است. او از این‌که فیلم تا این اندازه خوب درآمده، خیلی خوشحال بود. فیلم اپیزودیک بود اما با نریشن پیش می‌رفت و ساختار روایی داشت. دیدم فرصت مناسبی است و به ایشان گفتم می‌خواهم فیلمی از شما بسازم و او نیز قبول کرد اما گفتم نمی‌توانم بگویم فیلم یک ماه دیگر تمام می‌شود و زمان زیادی می‌طلبد. می‌دانستم چه کسانی قرار است درباره او صحبت کنند و زمانی که زمان سپری می‌شود، فیلم به پختگی می‌رسد. وقتی مستند پرتره کار می‌کنید، باید حدود یک سال با سوژه‌ها در رفت‌و‌آمد باشید؛ نشستن و برخاستن با آنها، بیرون رفتن، غذا خوردن و شناختن روحیات مختلف‌شان برای مستندسازی ضروری است. چون شما با یک انسان طرف هستید که بسیار هوشمند است و اگر لغزشی بکنید، متوجه می‌شود و ممکن است رفتار دیگری از خود نشان دهد. شما نباید اجازه دهید به آن نقطه برسد و باید یاد بگیرید که چطور کارتان را با او پیش ببرید.
 
به نظر می‌رسد به‌رغم این‌که طولانی شدن روند تولید فیلم‌تان هزینه‌های آن را افزایش داده، ازطرفی حضوربزرگان فوت‌شده‌ای مانند جمشید مشایخی و علی کسمایی و بسیاری از افرادی که حالا در بین ما نیستند، نوعی گنجینه‌ تصویری محسوب می‌شود. 
بله، این مستند یک برش از دوبلاژ ایران است و خوشبختانه در آن زمان بزرگانی مانند آقای کسمایی و مشایخی حضور داشتند و همه اینها گنج تصویری محسوب می‌شوند. 
 
چطور تداوم یا راکورد فیلم‌تان را در طول این سال‌های ساخت این مستند حفظ کردید؟
قبل از ما افراد بزرگ زیادی مثل علی حاتمی که تجربه ساخت «هزار دستان» را داشت، بودند که می‌توانیم از آنها سرمشق بگیریم. من ۲۵ بار این سریال را دیدم، چون می‌خواستم یک فیلم تاریخی کوتاه بسازم. حفظ کردن راکورد کار بسیار سخت و درآوردن تداوم این حس به‌شدت کار دشواری است. اگر شما فیلم را دیده باشید، مثلا شروع فیلم ۸۶ است وسکانس بعدی می‌گوید: «این را برای پدر عصبانی خوبم نوشتم.»که آن سکانس درسال۹۰،یعنی چهارسال بعدگرفته شده است.بنابراین شمابه‌عنوان کارگردان باید راکوردهایتان را یادداشت کنید و به موقع استفاده کنید. بالاخره زمان مورد نظر اتفاق افتاد و من می‌دانستم که این را باید به خانه پدری که سال ۸۶ گرفتم، پیوند بزنم. یک قسمت از آن چون مستند است، پیش می‌آید و بخش دیگر نیز مربوط به عنایت خداوند می‌شود و سوژه از آن مسیر خارج نمی‌شود. اما شما باید به‌عنوان کارگردان مسیر را تعیین کنید و از آن خارج نشوید. من لابه‌لای این مستند فیلم‌های دیگری هم ساختم. 
 
طولانی شدن روند ساخت قطعا به کمبود بودجه هم برمی‌گردد.
بله، همین‌طور است. دلم نمی‌خواست که با سازمان یا ارگانی کار کنم که به من بگویند چطور باید کار کنم. به‌عبارتی می‌رفتم در جای دیگری کار می‌کردم و گویندگی انجام می‌دادم و یک‌سوم یا دو‌سومش را برای فیلم مدقالچی به روایت مدقالچی می‌گذاشتم. گاهی اوقات دو ماه تحقیق و دو ماه پژوهش می‌کردم. راجع به او فیلمنامه در حد مثلا ۱۰ صفحه درمی‌آوردم و سؤالاتم را می‌نوشتم و حتی دکوپاژ می‌زدم. با این‌که به‌نظر نمی‌رسد دکوپاژ خاصی داشته باشد ولی در واقع تمام صحنه‌ها دکوپاژ داشته است. در آخر کار که فیلم مربوط به تدوین بود، آن‌قدر حجم تورم در جامعه زیاد شد که دیگر نمی‌توانستم از پس ماجرا بربیایم. رفتم سراغ مرکز گسترش سینمای مستند تجربی و درخواست کمک کردم. در واقع من یک راف‌کات به آنها دادم. فیلم تأیید شد و رفتارشان بسیار خوب بود.
 
با توجه به طول زمانی ساخت مستند و تکیه بر حضور آقای مدقالچی، روند این همکاری چطور برای شما سپری شد؟
ما در طول زمان زخم‌های زیادی برمی‌داریم که بعضی از آنها التیام پیدا می‌کند و بعضی‌ها نه؛. زخم‌هایی از کودکی با ما همراه است و تا بزرگسالی و حتی در پیری با ما خواهد بود. بنابراین به‌عنوان کارگردان باید حتما روان‌شناسی بدانیم و آگاه باشیم که روان سوژه شما در کجاها آسیب دیده است. در این صورت راحت‌تر می‌توانید متوجه شویم که او به شما پرخاش نمی‌کند و درگیر شما نیست. با این حال در برخی مواقع اتفاقی ناگهانی پیش می‌آمد که خودم نمی‌توانستم ادامه دهم. گاهی هم پیش می‌آمد که قرار بود پلان یا سکانس‌های یک روز را بگیرم که تصویربردار خراب کرده بود. من با یک انسان کاملا هوشمند به‌عنوان سوژه‌ای که کارش را در حد اعلی بلد است و سینما و دوبلورها و پیشکسوتان دوبله را بسیار خوب می‌شناسند، روبه‌رو بودم.به هرحال شما با کسی صحبت می‌کنید که ممکن است نفر ده هزارم برای مصاحبه با او باشید. بنابراین با توجه به این رویکرد راحت‌تر با آن شخصیت برخورد می‌کنید. آقای مدقالچی در این امر خیلی بامن همراه بود؛ یعنی درطول این ۱۵سال، یک بارهم به من جواب منفی نداد.او بسیار انسان منظم با صدای پرصلابت است. به‌عنوان یک کارگردان شما مانند یک خالق هستید و تعیین می‌کنید که راه و چاه چه باشد؛ یعنی شما تعیین می‌کنید که از کدام مسیر باید پیش برویم. وقتی با آن سوژه کار می‌کنید، باید او را در آغوش بگیرید؛ یعنی به‌صورت ناخودآگاه از او مراقبت کنید و در عین‌حال ایشان هم در حین کار به من پیشنهادهایی برای چگونگی ادای جملات و کلمات می‌داد و به این شکل مستند را پیش می‌بردیم. یک روز من با ایشان تصویر می‌گرفتم. دکوپاژ زده بودم و به ایشان گفتم: «ما قرار است این تصاویر را بگیریم.» نگاه کرد به دکوپاژ من و گفت: «امروز من می‌گویم شما چه کار بکنید.» گفتم: «بله، چشم.» و همان روز خیلی خوب پیش رفت؛ چون دلش می‌خواست آن چیزی را که در ذهنش بود، پیاده کند وایرادی هم نداشت. در پایان باید یادآوری کنم فیلم مدقالچی به روایت مدقالچی، یک برش تاریخی از دوبلاژ ایران است و فیلم مهمی محسوب می‌شود. این فیلم به دور از تملق‌گویی است؛ یعنی هیچ تملقی راجع به آقای مدقالچی گفته نمی‌شود. خود ایشان و افرادی که در فیلم بودند، همگی با آنها مصاحبه شده و هیچ‌کس تملق نمی‌گوید، چاپلوسی نمی‌کند و حقیقت را می‌گوید. 


newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها