آیا محتوای تولیدشده توسط این افرادمیتواندروابط خانوادگی راتقویت کندیاممکن است به تضعیف بنیان خانواده بینجامد؟این موضوع، از منظر یک روانشناس بالینی، جای بررسی عمیقتری دارد.براین اساس درگزارش ذیل به بررسی چالشها و راهکارهای این موضوع از نقطه نظرهای متخصصان این حوزه میپردازیم.
بلاگرها: قهرمانان مجازی یا معماران انتظارات غیرواقعی؟
منصور علیمهدی، مدرس وعضو هیأت علمی دانشگاه با تاکید بر اینکه بلاگرها میتوانند زندگی واقعی مردم را تغییر دهند، به «چاردیواری» گفت: بررسیها نشان میدهد که فضاهای مجازی، بیش از هر زمان دیگری، جایگزین فعالیتهای روزمره زندگی شده و سهم چشمگیری از زمان افراد را به خود اختصاص داده است. این تغییرات، جنبههای مختلف زندگی فردی و اجتماعی را دستخوش تحولاتی عمیق کرده است. از مهمترین موضوعاتی که باید دراین زمینه موردتوجه قرار گیرد، سواد رسانهای است. آگاهی از تأثیرات فضای مجازی، بهویژه فعالیتهای بلاگرها و صفحات اجتماعی از ضرورتهای زندگی مدرن محسوب میشود و نبود این آگاهی میتواند در حوزههای فردی، بینفردی، خانوادگی، اقتصادی و حتی سیاسی مشکلات جدی ایجاد کند. یکی از اثرات منفی فعالیت بلاگرها، نمایش زندگیهایی ایدهآل و اغلب غیرواقعی است. این تصاویر، اغلب مخاطبان رابه سمت مقایسههای نادرست سوق میدهد. افرادی که زندگی خود را با این تصاویر لوکس و بیمشکل مقایسه میکنند، ممکن است احساس ناکامی، نارضایتی و حتی شکست را تجربه کنند. تأکید بلاگرها بر تجملات و زندگیهای پرزرقوبرق که هیچ تناسبی با فرهنگ ایرانی ندارد، میتواند باعث ایجاد اختلافات میان زوجین شود.این اختلافات معمولا ازاحساس ناکافی بودن ناشی ازمقایسههای غیرمنطقی سرچشمه میگیرد و روابط عاطفی را خدشهدار میکند.
او ادامه میدهد: همچنین شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام، خوراکی پر زرق و برق از محتواهای متنوع برای تمام گروههای سنی فراهم کردهاند. میل ذاتی انسان به مقایسه در این فضا شدت میگیرد اما این مقایسهها که اغلب بدون شناخت کافی از واقعیت زندگی دیگران انجام میشود، تمرکز افراد را تنها به جنبههای منفی زندگی خود معطوف میکند.نتیجه آن می شود؛ اضطراب، افسردگی و حس ناکافی بودن. ترویج استقلال فردی و تأکید بیش از حد بر آن توسط برخی بلاگرها، از دیگر معضلاتی است که فضای مجازی به همراه دارد. این نگرش، روحیه تعامل و همکاری را در خانوادهها تضعیف کرده و افراد را به سمت زندگیهای بدون تعهد سوق میدهد و درنهایت این رویکرد، تبلیغ سبکی از زندگی است که بهتدریج مسئولیتگریزی و مشکلات اجتماعی را گسترش میدهد.
این مدرس دانشگاه ضمن بررسی وضعیت روانی خود بلاگرها، میافزاید: یکی دیگر ازمعضلات فضای مجازی، ترویج روابط کوتاهمدت و غیرمتعهدانه است. این نوع روابط، تأثیرات منفی بسیاری بر تعهدات زندگی زوجین میگذارد.همچنین، اطلاعات نادرست علمی که گاه از زبان برخی مشاوران و روانشناسان منتشر میشود، این معضل را تشدید میکند. نبود نظارت کافی بر این محتواها، به گسترش باورهای غلط و آسیبهای بیشتر در روابط عاطفی میانجامد. همچنین یکی از جنبههای قابلتأمل فضای مجازی، بررسی وضعیت روانی خود بلاگرها است. مطالعات نشان میدهدکه برخی ازاین افراد، بیش ازدیگران درمعرض مشکلات روانی قرار دارند. افسردگی، اضطراب عملکردی، خودمحوری، فرسودگی شغلی و حتی اختلالات بالینی مانند اختلال بدشکلی بدن(Body Dysmorphic Disorder) و اختلال شخصیت نمایشی (Histrionic Personality Disorder) در میان این گروه بسیار شایع است. افسردگی یکی از شایعترین مشکلات روانی در میان بلاگرها است. بهویژه کسانی که مخاطبان زیادی دارند. این افراد اغلب به دلیل مقایسه مداوم، نوسانات خلقی و احساس ناکافی بودن دچار افسردگی میشوند.محتوای تولیدی آنها نیز بازتابی از این وضعیت است و فضای یأس و ناامیدی را به مخاطبان منتقل میکند. بلاگرها دائما در تلاشاند تا محتوای جذاب و نوآورانهای ارائه دهند که مخاطبان را حفظ کند. این تلاش بیوقفه، منجربه اضطراب عملکردی میشود. فشار برای تولید مداوم محتوا و مدیریت انتظارات مخاطبان، خلاقیت و سلامت روان آنها را تهدید میکند. بلاگرها به دلیل تمرکز بیش از حد بر ظاهر خود، در معرض اختلال بدشکلی بدن قرار دارند. این افراد اغلب از ظاهر خود ناراضی هستند و برای رسیدن به ایدهآلهای ذهنی، جراحیهای مکرر و گاه غیرضروری انجام میدهند. علی مهدی از مؤثرترین ابزارها برای مقابله با چالشهای فضای مجازی را آموزش سواد رسانهای میداند. چراکه این مهارت به افراد کمک میکند تا محتوای فضای مجازی را آگاهانه تحلیل کرده و از اثرات منفی آن پیشگیری کنند. او تاکید میکند: سواد رسانهای، مهارت تمایز میان واقعیت و خیال را به افراد آموزش میدهد. مخاطبان باید آگاه باشند که بسیاری از تصاویر و ویدئوهای منتشرشده در فضای مجازی،واقعیت زندگی افراد نیست وممکن است اغراقشده یا ساختگی باشد. سواد رسانهای، به عبارتی آموزش تقویت منابع درونی عزتنفس است. افراد باید یاد بگیرند که ارزش خود را تنها بر پایه لایکها و کامنتها تعریف نکنند و توانمندیهای واقعی خود را بشناسند. سواد رسانهای باید به افراد بیاموزد که چگونه زمان استفاده از شبکههای اجتماعی را مدیریت کرده و ورودیهای اطلاعاتی خود را کنترل کنند. این مهارت، از فرسودگی روانی و اتلاف وقت جلوگیری میکند اما سواد رسانهای باید از دوران ابتدایی در مدارس آموزش داده شده، بهعنوان بخشی از برنامه درسی درنظر گرفته شود یا در مقاطع دانشگاهی نیز میتوان سواد رسانهای را بهعنوان یک واحد درسی مستقل ارائه کرد. ضمن اینکه تشکیل کارگاههایی با همکاری روانشناسان، جامعهشناسان ومتخصصان رسانه میتواند جنبههای مثبت و منفی فضای مجازی را به مردم آموزش دهد و آنها را در تشخیص اطلاعات درست ازغلط توانمند سازد. البته نباید از نظر دور داشت که فضای مجازی، ابزاری قدرتمند و چالشی پیچیده است. با آموزش و توسعه سوادرسانهای،میتوان ازجنبههای مثبت این فضا بهره برد و خود را از آسیبهای آن مصون نگه داشت. درنهایت، انتخاب آگاهانه، کلید موفقیت در دنیای پرهیاهوی مجازی است.
بلاگرها و نوجوانان: سراب خوشبختی یا پرتگاه احساسات؟
نسیم موسوی، روانشناسی بالینی در بیان آسیبهای نمایش سبک زندگی بیعیب و نقص در شبکههای اجتماعی به «چاردیواری» میگوید: فضای مجازی بهعنوان پناهگاهی برای بسیاری از نوجوانان تبدیل شده است. جایی که آنها میتوانند فرار کنند، نقشهای جدیدی بسازند و خود را با دیگران مقایسه کنند اما آیا این فضا، واقعا همان چیزی است که بهدنبالش هستند یا فقط سرابی است که آنها را به دل پرتگاه میکشاند؟ بلاگرها و محتوای پر زرقوبرق آنها نقش کلیدی در این میان دارند. این افراد با تصاویر و ویدئوهایی که ظاهرا نشاندهنده زندگی ایدهآل است، گاهی مرز خیال و واقعیت را برای نوجوانان چنان محو میکنند که تمییز این دو از یکدیگر دشوار میشود. نوجوانان اغلب در مرحلهای از زندگی هستند که احساسات شدید و گاهی متناقضی را تجربه میکنند. تنهایی، اضطراب، فشار تحصیلی و حتی سردرگمی درباره آینده. فضای مجازی بهعنوان یک جایگزین، فرصت فرار از این احساسات را فراهم میکند. یک دانشآموز که تکالیف زیادی دارد اما بهشدت مضطرب است، ممکن است ساعتها به تماشای محتوای بلاگرها یا گشتوگذار در شبکههای اجتماعی بپردازد تا از فشار روانی فرار کند یا نوجوانی که در زندگی واقعی احساس تنهایی میکند، میتواند خود را با دنیای پرهیاهوی اینفلوئنسرها سرگرم کند و احساس کند که بخشی از چیزی بزرگتر است. این استفاده در ابتدا ممکن است بیضرر به نظر برسد اما بهتدریج به یک الگوی بیمارگونه تبدیل میشود؛ فرار به دنیای مجازی بهجای مواجهه با مشکلات واقعی. یکی از بزرگترین خطرات این رفتار، تشدید احساسات مخربی مانند بیکفایتی است. وقتی نوجوانان خود را با بلاگرهایی مقایسه میکنند که ظاهرا زندگی بینقصی دارند، احساس ناکافی بودن در آنها تقویت میشود.
مرزهای از بینرفته بین خیال و واقعیت
ملیکا اصغرزاده، روانشناسی بالینی سایه فضای مجازی را بر دنیای واقعی سنگین میداند. این روانشناس تاکید میکند: امروزه فضای مجازی و زندگی واقعی بهگونهای با یکدیگر آمیخته شده که بسیاری از نوجوانان توانایی تمایز میان این دو را از دست دادهاند. بلاگرهایی که سفرهای لوکس، اندام بینقص و روابط عاشقانهای را به نمایش میگذارند و گویی با هیچ مشکلی مواجه نیستند، باعث میشود نوجوانان باور کنند که این تصاویر، واقعیت زندگی است. این ادغام خیال و واقعیت، بهویژه زمانی خطرناکتر میشود که نوجوانان شروع به مقایسه زندگی خود با آنچه در فضای مجازی میبینند، میکنند. آنها ممکن است فکر کنند:«چرا من این زندگی را ندارم؟»، «چرا بدنم شبیه او نیست؟»، «چرا خانه ما به زیبایی خانهای که در این ویدئو دیدم نیست؟». نوجوانانی که مرز بین خیال و واقعیت برایشان از بین رفته، بهمرور در دامی گرفتار میشوند که خود نیز متوجه آن نیستند. این دام میتواند احساس نارضایتی عمیق، اضطراب اجتماعی و حتی افسردگی را در آنها تشدید کند. اصغرزاده با تاکید بر اینکه از ویژگیهای بارز فضای مجازی، امکان مقایسه دائمی است، تصریح کرد: بلاگرها با تعداد دنبالکنندگان بالا، با نمایش زندگیای که شبیه به فیلمهای هالیوودی به نظر میرسد و ظاهری که همیشه کامل است، الگوهایی غیرواقعی برای نوجوانان ایجاد میکنند. این مقایسهها که اغلب ناخودآگاه انجام میشود، به احساسات منفی متعددی از جمله احساس ناکافی بودن، کاهش اعتماد به نفس و افزایش اضطراب و افسردگیشان دامن میزند. بلاگرها بهخوبی میدانند که چگونه محتواهایی بسازند که نوجوانان را جذب کند. استفاده از موسیقیهای هیجانانگیز، تصاویر رنگارنگ و نمایش سبک زندگی پر زرقوبرق، ابزارهایی است که نوجوانان را برای مدت طولانی در این چرخه نگه میدارند. علاوه بر این، الگوریتمهای شبکههای اجتماعی نیز طوری طراحی شده که محتوای مشابهی را بارها به کاربر نشان دهد. یک نوجوان که یک ویدئوی خاص را تماشا کرده، احتمالاً ویدئوهای مشابه بیشتری خواهد دید. این فرآیند باعث میشود که نوجوانان در یک حلقه بیپایان از مقایسه و نارضایتی گرفتار شوند.
زندگی کردن در فضای مجازی را یاد بگیرید
مهتاب طهرانی،روانشناس هم معتقد است؛امروزه فضای مجازی بخش جداییناپذیر اززندگی روزمره ماشده است وبه نوعی میتوان آن را «خانه دوم» دانست. این فضا همزمان فرصتها و چالشهای زیادی را برای ما به همراه دارد.درست مانند زندگی در دنیای واقعی. ما نیاز داریم که در فضای مجازی نیز مهارتهای خاصی را برای حفظ سلامت روانی، روابط اجتماعی و امنیت شخصی خود یاد بگیریم. در این راستا، از نکات مهم برای «زندگی کردن» در فضای مجازی ایجاد مرزهای سالم بین زندگی آنلاین و آفلاین است. یعنی همانطور که در دنیای واقعی زمانهایی برای استراحت، خانواده و کار داریم باید زمانبندی مشخصی برای فعالیتهای آنلاین خود داشته باشیم.این کار به جلوگیری از فرسودگی و احساس خستگی ناشی از استفاده مفرط از فضای مجازی کمک میکند. همچنین واجب است که مانند دنیای واقعی در فضای مجازی هم مرزهایی برای حریم خصوصی خود تعریف کنیم و البته محتوای مصرفی خود را در فضای مجازی هوشمندانه انتخاب کنیم.
هیجانات و دنیای فکری خودمان را بشناسیم
پریسا خانبیگی،روانشناسی بالینی معتقداست دنیای مجازی، فضایی حقیقی برای ارتباط ماخلق کرده. اودراینباره به «چاردیواری» میگوید: آدمی خود را در دنیای ارتباط کشف میکند، آسیبهای خود را مییابد و درک میکند که خود کیست و از دنیا چه میخواهد. امروزه دنیای مجازی، فضایی حقیقی برای ارتباط ما خلق کرده است.هرروز که چشم باز میکنیم خود را میان شبکههای مختلف پیدا میکنیم و میان انواعی از اطلاعات خود را مدفون مییابیم. در این بستر هم کاربران فعال زندگی میکنند که ما آنها را به بلاگر میشناسیم و هم آدمهای عادی که بدنه بیشتری را سهیم شدهاند. درمیان بمباران پیامها،عکسها و اطلاعات آدمها درگیر هیجانهای خود میشوند؛ هیجانهایی که در طول زندگی تلاش میکنیم آنها را به صورت سالم و واقعی تجربه نکرده بلکه سرکوب کنیم. برخی مشغول نشان دادن خودشان هستند تا شاید از حمایتی که دریافت میکنند، هیجانی شبیه شادی را لمس کنند تا مبادا احساس مشمئزکننده خوب نبودن، گریبانگیرشان شود.برخی مشغول حسرت خوردن و قیاس خودشان با کسانی هستند که میبینند و غم ناشی از بیارزش بودن تلاش و حرکت را باخود به یدک میکشند.این فضا واقعی است برای آنکه به ما نشان میدهد اگر هیجانات و دنیای فکری خودمان را نشناسیم و در صدد سرکوب آن باشیم، محکوم به آسیب دیدن وفروپاشی زندگی هستیم، زندگی که میتواند با بینش، مهارت و آگاهی به شکوفایی برسد.