سوگ‌؛ مسیری از ناباوری تا پذیرش

زندگی ما گاهی با رویدادهایی گره می‌خورد که تمامی معناهای روزمره‌مان را زیر سؤال می‌برد. از دست دادن عزیزان یا مواجهه با مرگ، یکی از همین لحظات است. لحظاتی که قلب را می‌شکند و ذهن را به دریای پر تلاطم احساسات می‌کشاند. سوگ یکی از عمیق‌ترین تجربیات انسانی است که علاوه بر دردناک بودن، فرصت رشد را هم فراهم می‌کند.
زندگی ما گاهی با رویدادهایی گره می‌خورد که تمامی معناهای روزمره‌مان را زیر سؤال می‌برد. از دست دادن عزیزان یا مواجهه با مرگ، یکی از همین لحظات است. لحظاتی که قلب را می‌شکند و ذهن را به دریای پر تلاطم احساسات می‌کشاند. سوگ یکی از عمیق‌ترین تجربیات انسانی است که علاوه بر دردناک بودن، فرصت رشد را هم فراهم می‌کند.
کد خبر: ۱۴۸۷۷۲۹
نویسنده فاطمه نوبهاری - روان‌شناس بالینی
 
هرفردی، بسته به شخصیت، فرهنگ و شرایط خود، این تجربه را به شکلی خاص طی می‌کند.الیزابت کوبلر راس، روان‌شناس برجسته،پنج مرحله اساسی برای سوگ معرفی کرد: انکار، خشم،چانه‌زنی، افسردگی و پذیرش.هرچند این مراحل برای همه به یک ترتیب و با یک شدت اتفاق نمی‌افتد اما درک این فرآیندها می‌تواند به ما کمک کند تا با خود یا اطرافیان سوگوارمان همراهی کنیم.  

انکار: دیواری در برابر واقعیت
اولین واکنش بسیاری ازما به خبر از دست دادن، انکار است. در این مرحله، ذهن ما می‌کوشد با شوک اولیه مقابله کند. انکار به ما فرصت می‌دهد که واقعیت سنگین از دست دادن را به تدریج هضم کنیم. ناباوری، کرختی وحسرت روزهای خوش گذشته ویژگی‌های اصلی این مرحله‌اند. فردی که به‌تازگی عزیزی را از دست داده، ممکن است تصور کند هنوز او را خواهد دید یا خبر از دست دادن او یک اشتباه است. انکار، به‌عنوان یک مکانیسم دفاعی، ما را از فروپاشی روانی در برابر حقیقتی تلخ محافظت می‌کند اما وقتی این مرحله طولانی شود، ممکن است جلوی حرکت ما به سوی پذیرش را بگیرد. 
 
خشم: چرا من؟
پس از فروکش کردن انکار، نوبت به خشم می‌رسد.‌ فرد به این درک می‌رسد که آنچه اتفاق افتاده، واقعا حقیقت دارد و از کنترل او خارج است. زودرنجی، پرخاش و اعتراض به بی‌عدالتی از ویژگی‌های این مرحله‌ است. دراینجا ‌فرد ممکن است به‌شدت خشمگین شود وبگوید: «چرا این اتفاق باید برای من یا خانواده‌ام بیفتد؟» این واکنش گاهی به سمت اطرافیان یا حتی خداوند منتقل می‌شود اما در واقع، خشم اصلی ما به سمت مرگ است‌؛ چیزی که نه می‌توانیم کنترلش کنیم و نه تغییر دهیم. روان‌شناسان این نوع واکنش را «جابه‌جایی حسی» می‌نامند‌؛ یعنی انتقال خشم به موضوعی دیگر که قابل کنترل‌تر به نظر می‌رسد.
 
چانه‌زنی: امید به بازگشت زمان
چانه‌زنی، سومین مرحله سوگ، تلاشی برای کنترل موقعیتی است که هیچ کنترلی بر آن نداریم.‌ فرد ممکن است به‌دنبال معامله با خداوند، پزشکان یا حتی سرنوشت باشد. امید واهی به بازگشت یا بهبود شرایط ویژگی بارز این مرحله است. فردی ممکن است دعا کند و بگوید: «خدایا اگر او را نجات دهی، قول می‌دهم آدم بهتری شوم.» چانه‌زنی، گرچه امیدبخش به نظر می‌رسد اما معمولا طولانی‌مدت نیست. چرا که واقعیت، همچنان راه خود را می‌رود و ‌فرد را به مرحله بعدی سوق می‌دهد. 
 
افسردگی: عمق تاریکی
وقتی چانه‌زنی نتیجه نمی‌دهد و حقیقت آشکارتر می‌شود، ‌فرد به مرحله افسردگی می‌رسد. این مرحله، یکی از سخت‌ترین بخش‌های سوگ است، زیرا‌ فرد با احساس فقدان و بی‌معنایی عمیقی روبه‌رو می‌شود. غم، کناره‌گیری از اجتماع و بی‌حوصلگی از نشانه‌های اصلی این مرحله‌ است. کسی که به این فکر می‌کند که برنامه‌ها و رویاهایش با عزیز از دست‌رفته دیگر محقق نخواهند شد، در عمق این احساسات غرق می‌شود. افسردگی، هرچند دردناک، اما بخشی از مسیر طبیعی سوگ است. روان‌شناسان توصیه می‌کنند که در این مرحله، ‌فرد به جای مقاومت، اجازه دهد غم خود را تجربه کند. پذیرش این احساسات، دری به سوی مرحله نهایی خواهد بود. 
 
پذیرش: مرگ، بخشی از زندگی است
در نهایت، ‌فرد به مرحله پذیرش می‌رسد. او به این درک دست می‌یابد که مرگ، بخشی از زندگی است و برای همه اتفاق می‌افتد. آرامش نسبی و آماده‌سازی برای ادامه زندگی از ویژگی‌های این مرحله‌ است. فردی که تصمیم می‌گیرد خاطرات عزیز از دست‌رفته را به‌عنوان بخشی از زندگی خود نگه دارد و زندگی جدیدی را شروع کند، به این مرحله رسیده است. پذیرش، به معنای فراموشی یا از بین رفتن غم نیست، بلکه به معنای زندگی با فقدان است. همان‌طور که سوزان سانتاگ می‌گوید: «مرگ می‌تواند قدرت استعاره پیدا کند»‌؛ شعرها و ادبیاتی که درباره مرگ نوشته شده‌اند، اغلب آرامش‌دهنده‌ هستند، زیرا به ما یادآوری می‌کنند که در این تجربه انسانی تنها نیستیم. 
 
سوگ، سفری شخصی اما جهانی
هرچند مراحل سوگ به صورت کلی تعریف شده‌اند اما تجربه آن برای هر فردی منحصر‌به‌فرد است. ممکن است فردی مراحل را به ترتیب طی و برخی مراحل را رد کند یا به صورت متناوب بین آنها حرکت کند. برای خانم‌ها که اغلب نقشی حمایتی در خانواده دارند، مواجهه با سوگ ممکن است پیچیدگی بیشتری داشته باشد. امکان دارد آنها به خاطر مسئولیت‌های خانوادگی، احساسات خود را سرکوب کنند یا به ظاهر قوی باقی بمانند اما این روند سرکوب‌شده، دیر یا زود خود را در قالب اضطراب، خستگی یا افسردگی نشان خواهد داد. 
 
چگونه به خود و دیگران در سوگ کمک کنیم؟
احساسات خود را بپذیرید.سرکوب‌کردن غم یا خشم به بهبود کمک نمی‌کند.درباره احساسات خود صحبت وحتی گریه کنید یا آنها را بنویسید. حمایت اجتماعی بگیرید و درکنار دوستان یا اعضای خانواده باشید. گاهی فقط شنیده‌شدن، می‌تواند آرامش‌بخش باشد. به خود زمان بدهید‌؛ سوگ زمان می‌برد. عجله برای بازگشت به زندگی عادی می‌تواند تأثیر منفی داشته باشد. خاطرات خوب را حفظ کنید‌؛ یادآوری لحظات شاد با عزیز از دست‌رفته، می‌تواند به شما احساس نزدیکی دهد. 
   
مرگ، راهی برای درک زندگی
سوگ، هرچند سخت و دردناک، فرصتی برای رشد روحی و درک عمیق‌تر زندگی است. وقتی مرگ را به‌عنوان بخشی از چرخه طبیعی زندگی بپذیریم، شاید بتوانیم آرام‌آرام به زیبایی‌های لحظه‌های زنده بودن توجه کنیم. همان‌طور که در شعری آمده است: «و خاک، خاک‌پذیرنده، اشارتی است به آرامش.»
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها