به گزارش خبرنگار جامجم، تحقیقات جنایی در این پرونده از نخستین روزهای سال۱۴۰۲و با گزارش ناپدید شدن دختر ۳۵سالهای به نام مینا آغاز شد. برادر مینا که به پلیس آگاهی رفته بود درشکایت خودگفت: چند روز قبل با خواهرم تماس گرفتم که داخل پارک بود. به او گفتم داخل پارک منتظر بماند تا دنبالش بروم. وقتی به آنجا رسیدم تلفن همراه خواهرم خاموش بود. داخل پارک دنبال او گشتم اما اثری از مینا نبود. حال چند روز گذشته و مینا هنوز به خانه بازنگشته است. نگرانش هستم و میترسم بلایی سرش آمده باشد.تحقیقات پلیسی آغاز شد اما وقتی ماموران هیچ ردی از مینا به دست نیاوردند در این مسیر به رفتارهای برادر مینا مشکوک شدند و مهران ۴۱ ساله را بازداشت کردند.مرد جوان در تحقیقات حرفهای قبلی خودرا مطرح کرداما پس ازچند روزسکوتش راشکست وبه قتل خواهرش اعتراف کرد و گفت: مینا مجرد بود اما رفت و آمدهای مشکوکی داشت. شبها دیر به خانه میآمد و با کارهایش آبروی ما را در محله برده بود. وقتی شنیدم به سمت خلاف رفته و از این راه پول در میآورد، تصمیم به قتل او گرفتم و نقشهام را اجرا کردم. بعد هم جسدش را آتش زدم و دفنش کردم.پس از اعتراف مهران، ماموران به محل دفن جسد در بیابانهای فیروزبهرام رفتند و بقایای جسد مینا را کشف کردند و به پزشکی قانونی انتقال دادند.با تکمیل تحقیقات، پرونده برای صدور کیفرخواست و محاکمه به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. پدر مقتول هم با حضور در مرجع قضایی از خون دخترش گذشت کرد و گفت: دخترم با کارهایش آبروی ما را برده بود و پسرم به همین خاطر او را کشت. من رضایت میدهم و شکایتی از پسرم ندارم.به این ترتیب مهران از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه ایستاد و در جلسه دادگاه با تشریح ماجرا گفت: خواهرم را به دلیل موضوعات اخلاقی کشتم. مدتی بود به کشتن او فکر میکردم اما نمیدانستم آن را چطور اجرا کنم. آخرین بار وقتی با او تماس گرفتم در پارک بود. از شنیدن این موضوع عصبانی شدم. به او گفته بودم که تنها به پارک نرود. همانجا تصمیم گرفتم نقشه را اجرا کنم. با ماشین دنبالش رفتم وبه بهانه تفریح به سمت فیروزبهرام تهران رفتیم. درمحلی خلوت توقف کردم. وقتی پیاده شد، روسری را دور دهانش بستم. تقلا کرد وروسری باز شد. این باردست و پایش رابستم و بعد روی او بنزین ریختم وآتشش زدم.بعدازاطمینان ازمرگش،آتش راخاموش وبقایای جسدش رادفن کردم.به خانه برگشتم وبه خانوادهام گفتم مینا ناپدید شده است. چند روزبعد دوباره به محل دفن جسدرفتم.حیوانات جسد را ازگودال بیرون کشیده وقسمتهایی راخورده بودند. دوباره جسد را دفن کردم اما حس میکردم یک نفر مرا زیرنظر دارد وهمین باعث وحشت من شد تا اینکه واقعیت را گفتم.متهم در آخرین دفاعش گفت: چند بار به خواهرم تذکر دادم دست ازاین رفتارش بردارد اما گوشش بدهکار نبود.آنقدر به این رفتارش ادامه داد تااین که برای حفظ آبروی خانوادگی اوراکشتم.پس از آخرین دفاعیات متهم و وکیل مدافعش، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.