او در این مسیر تجربه همکاری با هنرمندان بزرگی را کسب کرده است که خاطرات ماندگاری را برایش رقم زدهاند. به همین مناسبت، جامجم با این بازیگر پیشکسوت گفتوگویی ترتیب داده است که در زیر میخوانید.
چه عاملی باعث شدکه تصمیم بگیرید وارد عرصه بازیگری شوید و چگونه اولین تجربه خود را در این زمینه به دست آوردید؟
شروع کارم با تلویزیون به حدود ۲۵ سال پیش برمیگردد. سه پسرم دوستان فیلمساز و هنرمند زیاد دارند. روزی یکی از دوستان پسرم که کارگردان است به خانه ما آمد. آن زمان من بیننده پروپاقرص تلویزیون بودم و در تعاملات برنامهها مثل مسابقات و خاطرهگوییها مشارکت میکردم. البته از آنجا که به جوک علاقه دارم برای همصحبتی با مهمانها از بذلهگویی هم استفاده میکنم. کارگردانی که مهمان ما بودند، به من گفتند با این علاقهمندیای که دارید، چرا بازی نمیکنید؟ گفتم من تجربه مناسب ندارم. ایشان گفتند که طبق تجربه من، شما خیلی باهوش هستید و توانایی بازی دارید. یک روز ماشین فرستادند دنبالم که بیا دفتر، فلانی با شما کار دارد. رفتیم دفتر آقای جوزانی. ایشان از من پرسیدند: اگر بگویند شوهرتان مجددا ازدواج کرده، چه میکنید؟ گفتم اگر از من بهتر گرفته، فبها و اگر بدتر، پس لیاقت خودش را دارد و کاری نمیکنم!
اولین تجربه شما در بازیگری با چه کاری بود و در آن اثر همکاری با چه هنرمندانی برای شما خاطره آفرید؟
اولینبار در مجموعه «آژانس دوستی» جلوی دوربین رفتم. در آن مجموعه نقش همسر مرحوم اصغر بیچاره را بازی میکردم. همکاری با مرحوم فردوس کاویانی و زندهیاد حسین پناهی ازجمله افتخاراتی بود که در این پروژه نصیبم شد. از مجموعه دوستان و همکاران بازیگر آژانس دوستی افراد زیادی را از دست دادهایم. البته در پروژههای دیگری هم با جاویدنامانی مثل آقایان محمدعلی کشاورز و مرتضی احمدی هم بازی کردهام که یادشان همیشه زنده است.
با توجه به تعدد نقشهایی که بازی کردهاید، چگونه توانستید بهخوبی لهجهها و زبانهای مختلف را در نقشهای خود اجرا کنید و با چه چالشهایی در این زمینه مواجه شدید؟
من در تهران بهدنیاآمدم و مادرم لبنانی است. با وجود آنکه تجربه زبان و لهجه دیگری را نداشتم در مجموعههای زیادی گویشها و حتی زبانهای دیگر را بازی کردهام. درسریال «گذر ازرنجها» باید لهجه شمالی را کار میکردم. در «بهخاطر پونه» با بازی فرهاد اصلانی و هانیه توسلی، نیاز بود با لهجه ترکی صحبت کنم. آن زمان من آلمان بودم. کارگردان گفته بود هر وقت آمد ایران به من اطلاع دهید. وقتی آمدم ایران گفتند از هرکس پرسیدم چه کسی این نقش را بازی کند، همه از شما نام بردند. از آنها خواستم دیالوگها را برایم بنویسند و یکبار هم برایم ترجمه کنند. اینطور شد که سراسر فیلم ترکی صحبت کردم. در سریال «جیران» نقش مادربزرگ سیاوش را داشتم. هرچند که در همان ابتدا مادربزرگ سیاوش فوت کرد، اما آنجا هم با لهجه شمالی صحبت میکردم.
چه تجربیاتی از زندگی شخصیتان باعث شده است که کارگردانها شما را برای نقشهای مادری مناسب ببینند و این نقشها چگونه بر ارتباط شما با مخاطبان تأثیر گذاشته است؟
شاید دلیلش این بوده که در تجربه زیستهام مادری را تجربه کردهام. کارگردانها این نقش را برایم مناسب میبینند و مخاطبان هم میپسندند. مردم در کوچه و بازار خیلی نسبت به من ابراز محبت و از مادریهایم تعریف میکنند. اغلب میگویند که صدایتان برایمان ماندگار شده و حتی با شنیدن آن میتوانیم شما را به یاد بیاوریم. میگویند صدایتان را دوست داریم.
در بین بازیهایی که داشتید کدام نقشتان را بیشتر از همه دوست دارید؟
نقشم در فیلم«دهلیز» را بسیار دوست دارم. در این اثر، عطاران در نقش بهزاد، پسرم را کشت و این ماجرا بهشدت روی من تأثیر گذاشت. به قدری تحت تأثیر قرار گرفته بودم که صحبت نمیکردم و حتی شائبه لال شدنم به وجود آمد. نه حرف میزدم، نه گریه میکردم و نه غذا میخوردم. شیوا (هانیه توسلی) میآمد تا از من رضایت بگیرد و میگفت شوهرم را ببخش. نگار عابدی در نقش خواهر دوقلوی مقتول اجازه نمیداد که مادر با خانواده قاتل روبهرو شود و یا رضایت دهد.در نهایت بچه قاتل (رضا عطاران) میآید و میگوید که من پنج سال است از پدرم دورم و تا حالا نمیدانستم که پدر دارم. حالا فهمیدم که پدرم زنده است و بابت کاری که کرده عذرخواهی میکنم. آنجا وقتی به او نگاه میکنم، اشک میریزم. در آن صحنه، در سینمای برج میلاد، تماشاچیان خانم جیغ میکشیدند و گریه میکردند. صحنه احساسیای بود که مردم را تحت تاثیر قرار داد.
در مواجهه با مردم بیشتر چه بازخوردهایی میگیرید و چه تاثیری در تعاملات شما داشته؟
اغلب در مواجهه با مردم به صدایم اشاره میکنند. حتی پیش آمده که از پشت سر هم من را شناختهاند. مردم محبت دارند و هرجا میروم، عکس میگیرند. از باغبان و راننده تا مهندس، با همه عکس میاندازم. بعضیها حتی نام فیلم و سریالها را هم خاطرشان نیست، اما میگویند ما صدای شما راخیلی دوست داریم و وقتی فیلم شما پخش میشود، همه مینشینیم و تماشا میکنیم.
با چه کارگردانهایی کار کردهاید؟ و دوست دارید امکان همکاری با کدامیک از آنها مجددا برای شما اتفاق بیفتد؟
با کارگردانهای زیادی همکاری داشتم. رسول صدرعاملی، بهروز شعیبی، فریدون جیرانی، رضا عطاران، کمال تبریزی، حسن فتحی و خیلیهای دیگر که الان حضور ذهن ندارم. همه کارهایم را دوست دارم و در همکاری با هرکدام از این بزرگان تجربهای کسب کردهام.
گفته بودید در شروع ورودتان به عرصه بازیگری بذلهگوییتان مورد توجه قرار گرفته بود. آیا این خصیصه در بازی به کارتان آمد؟
بله. معمولا عادت دارم در جریان کار جوک تعریف کنم. در سریال جیران، همانطور که گفتم نقش مادربزرگ سیاوش را داشتم. در پشت صحنه زیاد جوک میگفتم. این باعث شد که آقای فتحی هم جوک بگویند و من میخندیدم. آقای فتحی یکبار گفت که یک پسری شب قبل از خواب شیشه آب خالی را بالای سرش گذاشت. صبح مادرش از او پرسید: مادر چرا شیشه خالی گذاشتی بالای سرت؟ پسر گفت فکر کردم دیدم ممکن است تشنه نشوم! عوامل میگفتند آقای فتحی جوک نمیگفت، ولی برای شما این کار را کرد. همیشه روحیه بذلهگویی را در مراوداتم با عوامل و دوستان و هنروران حفظ میکنم. دوست ندارم نوع ارتباطم با دیگر همکارانم سرد و بیروح باشد. پیش آمده که بازیگری جواب سلام هنروران را ندهد. این رفتار را نمیپسندم و تمام تلاشم این است که من چنین نباشم. حتی گاهی ناهارم را میبرم و با هنروران همسفره میشوم.
جدیدا پیشنهاد کاری دارید؟
در آخرین پیشنهاد کاری گفتند شما را برای نقش مادری شمالی در نظر داریم. اغلب میگویند چهره و بازیتان به زنان شمالی نزدیک است. البته گفتهاند که این پروژه چند ماه دیگر انجام میشود. نقشهای زیادی در فیلمهایی با ژانرهای متفاوت بازی کردهام. از ژانرهای خانوادگی و اجتماعی گرفته تا کمدی. در«بانکزدهها»که فیلمی کمدی است بانسرین مقانلوی عزیز همبازی بودم. ایشان نقش دخترم را بازی میکردند. البته چهار دختر داشتم که دزد بودند و من اطلاع نداشتم.
با کدامیک از همکاران بازیگرتان در ارتباط هستید؟
از بین بازیگران بیشتر با خانمها زهرا سعیدی و سعیده عرب ارتباط دارم. به من لطف دارند و جویای احوالم میشوند.