کنسرت‌گذاری؛ ضرورتی فرهنگی

در چند دهه اخیر با پدیده کنسرت‌ خوانندگان لس‌آنجلسی در کشورهای همسایه ایران مواجهیم که در سال‌های اخیر رواج بیشتری  یافته است. مخاطبان قشر مرفه تا متوسط داخل کشور اصلی‌ترین مشتریان این رویدادها هستند؛ مخاطبانی که به قولی بین بد و بدتر دست به انتخاب زده‌اند و درگزینش بین موسیقی پاپ بی‌کیفیت و گاهی مبتذل داخلی و پاپ ضدفرهنگی لس‌آنجلسی، گزینه دوم را انتخاب کرده‌اند وباسفر به یکی از کشورهای همسایه، با یک تیر دو نشان زده‌اند؛هم کنسرت رفته‌اند هم با انواع تفریحات غربی و در تعارض با فرهنگ بومی ما از جمله استعمال مواد مخدر، مشروبات الکلی و روابط نامشروع و… در این تورها و کنسرت‌ها آشنا شده‌اند.
در چند دهه اخیر با پدیده کنسرت‌ خوانندگان لس‌آنجلسی در کشورهای همسایه ایران مواجهیم که در سال‌های اخیر رواج بیشتری  یافته است. مخاطبان قشر مرفه تا متوسط داخل کشور اصلی‌ترین مشتریان این رویدادها هستند؛ مخاطبانی که به قولی بین بد و بدتر دست به انتخاب زده‌اند و درگزینش بین موسیقی پاپ بی‌کیفیت و گاهی مبتذل داخلی و پاپ ضدفرهنگی لس‌آنجلسی، گزینه دوم را انتخاب کرده‌اند وباسفر به یکی از کشورهای همسایه، با یک تیر دو نشان زده‌اند؛هم کنسرت رفته‌اند هم با انواع تفریحات غربی و در تعارض با فرهنگ بومی ما از جمله استعمال مواد مخدر، مشروبات الکلی و روابط نامشروع و… در این تورها و کنسرت‌ها آشنا شده‌اند.
کد خبر: ۱۴۸۰۲۱۱
نویسنده فاطمه رستمی - گروه فرهنگ وهنر
 
در واقع پیامد بی‌توجهی و غفلت مدیران فرهنگی و فعالان عرصه موسیقی به یکی از رویدادهای معمول در عرصه هنر یعنی برگزاری کنسرت با‌کیفیت و مبتنی بر ارزش‌های ملی و مذهبی به سادگی توانسته فرهنگ و هویت کشور را در شرایط متزلزلی قرار دهد. پرسش این است که با علم به چنین خطری آشکاراکنار گوش دولت و ملت ایران به حیاتش ادامه می‌دهد، سیاستگذاران و مجریانِ کارویژه‌های فرهنگی داخل کشور، تاکنون چه کرده‌اند؟ باید گفت تقریبا هیچ! در این سال‌ها نه تنها شاهد رشد کیفی و محتوایی موسیقی پاپ وطنی به عنوان پرمخاطب‌ترین موسیقی نبوده‌ایم بلکه فرصت‌سوزی‌های بیشماری از منظر دیپلماسی فرهنگی هم داشته‌ایم. 
   
سوختن درنگ‌های اقتصادِهنر در غفلت مدیران
در شرایطی که این روزها کشورهای هم‌مرز با ایران، به خوبی از امکانات ودرنگ‌های اقتصادِهنر موسیقی بهره می‌برند، برخی مسئولان هنری با اظهار نظرهای عجیبی، وضعیت رابغرنج‌ترهم کرده‌اند که‌ عدم تسلط آنها به اهمیت استفاده از فرصت‌ها را نشان می‌دهد؛ مثلا در همین تابستانی که گذشت محمود سالاری، معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد دولت در پاسخ به سوالی در خصوص صدور مجوز برای موسیقی رپ ضمن تکذیب خبر صدور چنین مجوزی گفته بود خواننده‌های رپ اگر پاپ بخوانند مجوز می‌گیرند! همین یک جمله ازمعاون هنری یک وزارتخانه کافیست تا به میزان دغدغه و آگاهی این مسئولان فرهنگی و هنری نسبت به بدیهی‌ترین مسائل حوزه موسیقی پی ببریم. ظاهرا مدیران نه تنها نمی‌دانندجامعه تاچه میزان مطالبه‌گر انواع کنسرت‌ها و تنوع سبک‌های موسیقی است بلکه حتی به جزئیات این هنر هم اشراف ندارند! طبیعتا در این شرایط نباید از سوءاستفاده خوانندگان خارج‌نشین، از مشتری‌های ایرانی علاقه‌مند به حضور در کنسرت‌های آنها در کشورهای همسایه تعجب کرد؛چراکه وقتی مامیدان راخالی کرده‌ایم،فضا برای بازی جریان‌های مخالف ومعارض با فرهنگ ایرانی-اسلامی باز می‌شود. 
   
بازی همسایه‌ها با یادمانه‌های احساسی
از دورانی که هنر وجوه تجاری پیدا کرد، متعلقات آن هم تغییر یافت. این حرکت تحولی در جهان موسیقی نیز به اشکال مختلفی نمود یافت وبرگزاری کنسرت درساحت سرگرمی وصنعتی تجاری شده مربوط به همین دوران است. تجاری شدن هنر وجوه مثبت و منفی به دنبال دارد و نهادهای فرهنگی می‌توانند به جای مدیریت سلبی به مدیریت ایجابی روی بیاورندوبا سرمایه‌گذاری مناسب روی کنسرت‌های جذاب با محتوای سازنده، امکان استفاده همه اقشار جامعه از موسیقی سازنده و مفید را فراهم کنند؛ چراکه نیاز مخاطب به موسیقی به مثابه سرگرمی قابل انکار نیست مگر به واسطه موسیقی با‌کیفیت که متاسفانه امروزه در عرصه موسیقی پاپ داخلی این کیفیت نایاب است و همین خلا در هنر موسیقی مسبب گرایش مخاطب به موسیقی خاطره‌انگیز لس‌آنجلسی شده است. بهره‌گیری از یادمانه یا احساسات نوستالژیک یکی ازشگردهای صنایع سرگرمی شده واز آنجا که انسان‌ها همیشه از مواجهه با گذشته و خاطرات لذت می‌برند، برگزارکنندگان کنسرت‌های لس‌آنجلسی در کشورهای اطراف ایران، محور برنامه‌ها و تورهای موسیقی خود را روی خوانندگان  و آهنگ‌های قدیمی و خاطره‌انگیز ایرانی گذاشته و با سوءاستفاده از مخاطبان بهره‌برداری اقتصادی می‌کنند. 
 
کنسرت‌گذاری؛ اشتغال‌زای فرهنگ‌ساز
زمانی که ازکنسرت‌ها به عنوان یکی ازسرگرمی های سودآور جهانی یاد می‌شود، در بنیاد چنین امکانی می‌توان عناصر دیگری را هم جز صرفه اقتصادی مشاهده کرد. بانیان عرضه این کالای هنری-تجاری می‌دانند موسیقی و محتوایی که عرضه می‌کنند و همچنین بستر ارائه آن و تفریحات ضمیمه‌اش بر سبک زندگی مخاطب اثرگذار است. بنابراین بعید نیست پای برخی جریان‌های صاحب سرمایه و در تعارض با فرهنگ ایرانی-اسلامی به این رویدادها باز شود تا ضمن کسب بهره مالی، استحاله فرهنگی موردنظرخود رابرای نفوذفرهنگی بین ایرانیان محقق کنند.اگربه پدیده کنسرت،تجاری نگاه کنیم،می‌توانیم با بومی‌سازی این کالای تجاری از آثار مخربی هم که بر سبک زندگی ایرانیان می‌گذارد جلوگیری کنیم.همچنین با توسعه حرفه‌های دخیل در برگزاری کنسرت صنف جدیدی به عنوان کنسرت‌گذاران داشته باشیم که اشتغال‌زایی کنند. در این حالت چون کنسرت به صنعت نزدیک شده، قانون‌پذیرتر است و امنیت شغلی خواننده و سایر دست‌اندرکاران برگزاری کنسرت‌ها از جمله طراحان لباس، صحنه، صدا، نور و… نیز فراهم می‌شود. 
   
پاپ بی‌کیفیت؛ محصول سهل‌گیری مدیران
اگر بی‌کیفیتی موسیقی پاپ داخلی را عاملی برای جذب ایرانیان دوستدار موسیقی به کنسرت‌های لس‌آنجلسی در کشورهای همسایه بدانیم، مرور موسیقی پاپ در ایران به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی و تحولاتی که در عرصه فرهنگ و هنر ایجاد شد و همچنین روندی که این سبک موسیقی پیموده و به سمت ابتذال رفته، وضعیت را روشن‌تر می‌کند. نیمه دهه ۷۰ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت در خصوص اعطای مجوز به آلبوم‌های پاپ مورد سؤال قرار گرفت که گفت: خواستیم مردم بین بد و بدتر حداقل بد را گوش دهند. چنین استدلالی برای جلوگیری از ترویج پاپ لس‌آنجلسی در کشور و سوق دادن ایرانیان به موسیقی پاپ داخلی دو موضوع مهم را نشان داد؛ نخست این‌که سهل‌گیری برای ارائه مجوز شرایط را برای انتشار آثار بدور از کیفیت در بازار موسیقی پاپ باز کرد و نکته دوم این‌که آثار پاپ ضعیف و سخیف طبیعتا در کنسرت‌های داخلی از لحاظ فرم و محتوا هم قابل دفاع نخواهند بود. در نتیجه تسهیل‌گری برای پاپ‌خوان‌های داخل کشور نه تنها به رقابت این سبک موسیقی داخلی با نمونه‌های غربی کمک نکرد بلکه رهاشدگی ناشی از سیاستگذاری از همه جوانب به موسیقی آسیب زد و کیفیت آن را پایین‌تر هم آورد و ما در رقابت با نوع لس‌آنجلسی موسیقی پاپ نه تنها بازی را نبردیم که تبدیل به آن نوع بدتری شدیم که وزیر می‌خواست مخاطبان با انتخاب گزینه بد به سمت آن گزینه بدتر نروند! زمانی که تمایز بین اعطای آزادی به موسیقی پاپ با رهاشدگی اشتباه گرفته شود، همچنین در وضعیتی که آموزش سرود و موسیقی در مدارس تعطیل شده است و… سرعت سقوط در ابتذال و نزول سلیقه مخاطب و تغییر ذائقه او هر روز عمیق‌تر و سریع‌تر می‌شود. 
   
کنسرت‌گذاری متولی و اتاق فکر ندارد
این روزها صحبت از اقتصاد هنر و توجه به شکوفایی و رونق آن در محافل هنری و از سوی متولیان فرهنگی شنیده می‌شود، اما رسیدن به توسعه و به حرکت درآوردن چرخ‌های اقتصادی هنر نیازمند مولفه‌هایی است. در خصوص هنر موسیقی هم با این‌که کنسرت‌ها یکی از راه‌های توسعه اقتصادی آن به شمار می‌رود، اماراهی بسیار مهم و پرسود است، با این حال فعالیت‌های موسیقایی سودآور در این سال‌ها بیشتر متعلق به بخش خصوصی بوده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تحولاتی که به وجود آمد، اتاق فکر و مرکز تصمیم‌گیری واحدی برای استفاده از پدیده کنسرت برای اهداف فرهنگی و اقتصادی وجود نداشته است و تاکنون نیز به حال خود رها شده است.
 
کنسرت‌ها و پیکار فرهنگی و تمدنی
یکی از دلایلی که به عنوان عامل موثر در عدم تمایل مسئولان به سرمایه‌گذاری روی کنسرت‌های موسیقی مطرح شده، محدودیت‌هاست؛ این عامل در حالی مطرح می‌شود که امروز تکلیف موسیقی در ایرانِ اسلامی از منظر فقهی روشن است. شاید در ابتدای انقلاب حساسیت‌های عرفی و شرعی بر انواع موسیقی یا حتی برگزاری کنسرت وجود داشت، اما اکنون شبهات مذهبی در خصوص فعالیت‌های موسیقی در کشور برطرف شده ازاین روانتظار می‌رودمدیران فرهنگی برای برگزاری کنسرت به فراهم‌آوری سرمایه بپردازند. ضمن این‌که درمواجهه مخاطب داخلی با خیل عظیم تولیدات موسیقی غربی و کنسرت‌های متعدد خوانندگان لس‌آنجلسی در کشورهای همسایه ایران، نقش دولت و نهادهای فرهنگی در توجه به برگزاری کنسرت‌های شایسته و در شأن ارزش‌های ایران واسلام، تعیین‌کننده‌ترشده ونباید محدودبه ممیزی باشد و انتظار می‌رود متناسب با سیاست‌های فرهنگی و نیازهای کشور ریل‌گذاری کنیم چراکه جمهوری اسلامی امروز درپیکاری فرهنگی و تمدنی با جریان‌های متعارض و هنجارشکن روبه‌روست. در این پیکار لازم است کارگزاران و نهادهای فرهنگی کشور بجای مدیریت سلبی با رویکرد ایجابی روی کنسرت‌های باشکوه، راوی پیشرفت‌ها و تمدن ایرانی-اسلامی و مورد پسند اقشار گوناگون سرمایه‌گذاری کنند.
   
موسیقی؛ سرگرمی تجملاتی یا ضرورت فرهنگی؟
درخصوص ‌عدم تمایل یا سهل‌انگاری نهادهای دولتی نسبت به سرمایه‌گذاری روی کنسرت‌ها دو عامل گران بودن و خاص و محدود بودن مخاطب صنعت کنسرت هم مطرح می‌شود. باید گفت اگر کنسرت به عنوان یک سرگرمی خاص، گران قیمت است، این مسأله درنتیجه ‌عدم سرمایه‌گذاری نهادهای فرهنگی دولتی به وجود آمده است.همه اقشار جامعه باهر سلیقه‌ای می‌توانند مخاطب کنسرت‌هایی متناسب با دیدگاه خود باشند.کنسرت‌هایی که هم ازمحتوای فرهنگ‌پروری برخوردار هستند هم در مقابل موسیقی اغواگرانه لس‌آنجلسی حرفی برای گفتن دارند.دعوت ازموسیقیدا‌نان باسواد ومتعهد برای برگزاری کنسرت در سبک‌های گوناگون، بهره‌گیری از موسیقی محلی و سنتی ایرانی و… می‌تواند شرایطی را مهیا کند تا بجای فرصت‌سازی برای خوانندگان فارسی زبان خارج کشور که اغلب فعالیت‌های سیاسی علیه نظام جمهوری اسلامی دارند و از خلا‌های فرهنگی کشور به نفع خود بهره‌برداری می‌کنند، خوانندگان داخل ایران برای مخاطبان داخلی کنسرت برگزار کنند و سود حاصل از چنین رویدادهای فرهنگی و هنری صرف توسعه فرهنگ و هنر کشور شود. 
 
بی‌کیفیتی کنسرت‌ها در سایه فقدان سالن
عامل دیگری‌که می‌تواند سد راه ارتقای کمی وکیفی کنسرت‌های داخلی شده باشد،مسأله فقدان سالن کنسرت استانداردوویژه است. درسال‌های اخیروباهمت مدیران سینمایی سینماهای با‌کیفیتی برای نمایش فیلم‌هااختصاص داده شده ودردهه‌های اخیرهم سالن‌هایی با استانداردهای روزساخته شده، امادرهمین مدت شاهدراه‌اندازی یا بهسازی فضاهابرای برگزاری کنسرت نبوده‌ایم و اغلب کنسرت‌ها در سالن‌های چند منظوره، ورزشگاه‌ها و فضاهای باز اجرا می‌شود در حالی که استاندارد محل برگزاری کنسرت نیز کم از اهمیت کیفیت سالن نمایش فیلم ندارد و نمی‌تواند با توجه به یکی از صنایع سرگرمی، سایر موارد را به دست فراموشی سپرد.ضمن این‌که سالن مناسب درجذب مخاطب کنسرت واجرای هرچه باشکوه‌تراین برنامه‌های هنری نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. 
   
کنسرت گروه‌های بین‌المللی در ایران؛ از رویا تا واقعیت
از آنجا که برگزاری کنسرت‌های بزرگ و دعوت از گروه‌های موسیقی بین‌المللی یک فرصت اقتصادی و گردشگری محسوب می‌شود، به نظر می‌رسد در این مورد نیز کم‌کاری و خلاهای پررنگی در سیاستگذاری و مدیریت فرهنگی و هنری کشور وجود دارد. استفاده از این فرصت اقتصادی که توسط کشورهای همسایه ما به خوبی شناسایی شده و با دعوت از خوانندگان لس‌آنجلسی به سود ناشی از آن دست یافته‌اند، در داخل ایران هم قابل دستیابی است. تمام گروه‌های موسیقی غربی در تعارض با ارزش‌ها و فرهنگی بومی ما نیستند و پیش از این نیز تجربه‌های موفق و ناموفقی به واسطه دعوت از گروه‌های موسیقی بین‌المللی و کنسرت در کشور داشته‌ایم. به عنوان نمونه سال ۱۳۸۷ گمانه‌زنی‌ها درباره سفر «کریس دی‌برگ» خواننده ایرلندی در نهایت به سفر او به ایران انجامید و قرار بود کنسرتی نیز برگزار کند، اما این سفر نهایتا به ضبط کلیپی با گروه پاپ «آرین» ختم و ماجرا اینگونه تمام شد. در بحبوحه جریان برجام نیز دولت تدبیر و امید با انگیزه ایجاد ارتباط فرهنگی در لوای گشایش سیاسی ایران با غرب، طرح «دیپلماسی فرهنگی» را در دستور کار خود قرار داد. دولتمردان پیگیر این طرح شدند و امیدوار از بهتر شدن اوضاع سیاسی و به دنبال آن اقتصادی و فرهنگی و…. بنابراین همه نهادها و وزارتخانه‌ها در مسیر این تعامل قرار گرفتند و وزارت ارشاد نیز با جدیت همین دیپلماسی فرهنگی را دنبال کرد. «یانی» هنرمند معروف یونانی که کنسرت آکروپولیس وی دو دهه پیش سر و صدای زیادی به پا کرده بود از اولین هنرمندانی بود که برای کنسرت در ایران ابراز تمایل کرد که این امر محقق نشد و تلاش او برای برگزاری کنسرت در ایران بی‌نتیجه ماند اما «کیتارو» هنرمند ژاپنی به ایران آمد و کنسرت اجرا کرد. پس از آن هم نام هنرمندان دیگری از سراسر جهان برای برگزاری کنسرت در ایران به گوش رسید. قرار بود گروه جیپسی‌کینگ که سال‌هاست از شهرت و محبوبیت جهانی‌اش فاصله گرفته برای کنسرت به ایران بیاید که آمد، ولی مشخص شد که تیم موسیقی که با این نام وارد ایران شدند، هیچ ربطی به اعضای گروه جیپسی‌کینگ ندارند و گروهی تقلبی بود! جالب این‌که مخاطب ایرانی آن‌قدر تشنه چنین کنسرت‌هایی است که حتی گروه تقلبی جیپسی هم در تهران مورد استقبال واقع شد! کنسرت کیتارو در ایران هم سیل تهیه‌کنندگانی که به دنبال دعوت از هنرمندان خارجی به ایران بودند را راه انداخت.

کنسرت موسیقی؛ فرصتی برای روایت پیشرفت‌ها
ناظر به این‌که تبلیغات رسانه‌ای روی حس نوستالژیک مردم دست گذاشته‌اند، برگزاری کنسرت خوانندگان خارجی در ایران هم می‌تواند از همین احساس به نفع خودش استفاده کند، اما ظاهرا این موضوع هم با چالش‌ها و موانعی مواجه است. یکی از مهم‌ترین نکات این است که ارزش هنری برای برخی بانیان و تهیه‌کنندگان برگزاری کنسرت هنرمندان بین‌المللی در ایران ملاک نیست و نسبت به دیپلماسی فرهنگی و خط و مشی مورد تاکید نظام نیز آگاه نیستند. در واقع این افراد با برگزاری اندک کنسرت‌های هنرمندان خارجی در ایران صرفا راه جدیدی برای درآمدزایی پیدا کرده‌اند و تبعات چنین فعالیت‌های فرهنگی کاذبی را درک نکرده‌اند. از سوی دیگر این افراد به درستی هدایت و مدیریت نمی‌شوند و به همین دلیل برگزاری کنسرت خوانندگان بین‌المللی در کشور از نظر کمی و کیفی رشد نداشته است. ما تاکنون نتوانسته‌ایم از آثار دیپلماتیک چنین فعالیت‌های هنری استفاده کنیم و با برگزاری کنسرت خوانندگان جهانی در اماکن تاریخی ایران یا سازه‌های بزرگ صنعتی همزمان هم کار فرهنگی کنیم و هم نمایشی از پیشرفت و اقتدار جمهوری اسلامی داشته باشیم. ضمن این‌که برخلاف کنسرت‌های پاپ در جهان که معمولا تفریحی همراه با رقص و خوش‌گذرانی‌های ناسازگار با فرهنگ ایرانی-اسلامی هستند، کنسرت‌های موسیقی کلاسیک و اصیل همیشه در کمال نظم و رعایت موازین اخلاقی و در فضایی محترمانه برگزار می‌شود و می‌توان با دعوت از چنین گروه‌های موسیقی به کشور، بدون حاشیه و با رعایت موازین شرعی، فرهنگ و تمدن ایران و اسلام و هنر اصیل و ارزش‌مدار را به جهانیان شناساند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
کری‌خوانی صبح‌گاهی

گفت‌وگوی جام‌جم با هاشم بیگ‌زاده و مجید یحیایی، مجریان برنامه «صبحانه ایرانی »شبکه دو

کری‌خوانی صبح‌گاهی

نیازمندی ها