هزارتوی زندگی
یادداشتی از نویسنده نوجوان نوجوانه

هزارتوی زندگی

گفتگو نوجوانه با رامبدجوان در خندوانه

از عمق وجود به نوجوان‌ها ایمان دارم

کد خبر: ۱۴۶۸۶۵۵
نویسنده امیرحسین علی‌نیافرد

نوجوان های نسل جدید را چطور شناخته اید؟

معتقدم نوجوان ها در یک جزیره قرار دارند. از طرفی دیگر از دنیای کودکی جدا شدند و از طرف دیگر هنوز در دنیای بزرگسالان، کودک دیده میشوند و کامل ورود پیدا نکردند. انگار دور از تمام گروه های سنی مختلف هستند. حالا درســت اسـت کـه همه ما روزی در همین سن و سال بودیم اما به هرحال باید قبول کنیم ما از نوجوان ها غافل هستیم. همین که خیلی جاها کودک را به نوجوان وصل می کنیم، خودش غلط است چون دغدغہ و سلیقہ ھا و حتی نوع ارتباط گیری با آنها متفاوت است. به نظرم نوجوانها خیلی آدمهای عجیب و در عین حال پخته ای هستند حرفهای عمیق و مهم را در هوا می گیرند اگر نمی توانیم با آنها صحبت کنیم، این ضعف ما در گفت وگو و شناخت آنها است. ما باید باور کنیم همه نوجوان ها بالقوه نخبه اند و در اصل ما بزرگترها با رفتارمان و باور به آن ها تعیین کننده نخبگی یا معمولی بودن آنها هستیم.
 

شما چطور؟ به آنها باور دارید؟

من در طول سه سال گذشته برای نوجوان های ۱۳تا۱۸سال کلاس فیلمسازی برگزار کردم خوشبختانه خیلی کلاس جذابی شده در این سه سال بسیار رفاقت کردیم و آنها فیلم های کوتاه متعددی ساخته اند و حالا در حال طراحی یک کار مشترکیم که سناریوی کار از خودم است و هر کدام از سکانس های این سناریو را یک نفر از آنها بدون اطلاع دیگران کارگردانی میکند و در انتها همه سکانسها به یکدیگر وصل می شود. من از عمق وجود به نوجوانها ایمان دارم.

 

چرا فیلم و سریال و اساسا آثار فرهنگی خیلی کمی برای آنها داریم؟

شاید ساخت فیلم برای نوجوان را بلد نیستیم. اصولا زمانی که چیزی برای گفتن نداریم سریع بہانہ می آوریم و صورت مسألہ را پاک میکنیم مشکل ماست که آنها را حساب نمی کنیم. اسپیلبرگ کارگردان بزرگ سینما یک بار چند فیلم خود و دیگران را تحویل تحلیلگران و جامعه شناسها داد که دلیل پرفروش بودن شان را پیدا کنند. در انتها متوجه می شوند که مخاطب این فیلم های پرفروش بین ۱۰ تا ۲۲ سال است؛ یعنی تین ایجرها و نوجوان ها. این جمله را کامل کنید. کاش وقتی نوجوان بودم.... قطعا همه ما این ای کاشها را داریم اما من در خانواده ای زندگی کردم که به من اجازه دادند بیشتر خودم باشم و در نوجوانی کمتر به خاطر تصمیم هایم دچار ترس و اضطراب شدم. فکر می کنم در رفتار و سبک زندگی همین الان من هم ترسو نبودن بسیار مشهود است و این خصلت را از آن دوران دارم اما باز هم میگویم اگر نوجوان بودم حتما جسورانه ترو بی باک تر زندگی میکردم
 

چه چیزی را با خندوانه یاد گرفتید که قبل از ساخت آن فکرش را نمی کردید؟

اینکه استقامت و پشتکار در انجام یک کار، حتما نتیجه می دهد. باورداشتہ باشید که با استمرار و پشتکار و تلاش های پی در پی می توانید به موفقیت برسید به نظر من استعداد تعیین کننده نیست و این که آدم مستعد موفق است و برخلاف آن موفق نیست غلط است. و من در خندوانہ تمام اینها را باور کردم. اصلا همین باور به کار و تلاش خودش یک مسئله مهم است.
 
 

درباره خنداننده شو ۳ بگویید

خنداننده شو جزو امضا ، طراحی و برندهای اصلی خندوانہ است، چرا که خندوانه مسأله استند آپ را در کشور جانداخت و مردم را با این کار آشنا کرد این که یکسری جوان برای ما استند آپ برگزار میکنند برای ما تبدیل به یک اتفاق بزرگ شد و همان طور که دیده اید بعضی از آنها وارد کار حرفه ای شده اند. از مجری و بازیگر بگیر تا برنامه ساز. یکی از نکات مهم خنداننده شوی ۳ این است که امثال من از آموزش یک قدم فاصله گرفتیم و بچه های دور قبل در حال آموزش به افراد هستند این اتفاق نمایش دهنده این است که ما بچه های خودمان را رها نمیکنیم و هرکسی که به این خانه و خانواده اضافه شود برای او جایی همیشه محفوظ می ماند و این که مسیر تربیت نیروی جدید را دقیق تعریف کرده ایم.
 

حالا که صحبت از استند آپ شد به نظر شما با چه چیزی می شود شوخی کرد؟

به نظر من با همه چیز میتوان شوخی کرد. چون شوخی کردن اصلا به معنای تحقیر نیست بلکه معاشرت با خود موضوع است و به قول معروف ور رفتن با موضوع، بشر نیز دارد با هرچیزی از زندگی خود معاشرت کند و با آن صمیمی شود تا موضوع جدیدی را در آن کشف کند. در واقع کمدین عالایه و وجهی از موضوع را میبینند که آدمهای معمولی نمی توانند آن را ببیند. به همین دلیل است که مخاطب بعد از مواجه با آن می خندد فقط مهم این است که پا از دایره احترام خارج نکنیم.
 

رامبد جوان بدون خندوانه چه میشود؟

خیلی به این موضوع فکر کردم و اصولا همیشه سعی میکنم کمتر وابسته به چیزی باشم و در عوض آن را دوست داشته باشم و به نظرم یکی از راه های شادی این است که با داشته های خودت خوشحال باشی و برای آنچه می خواهی تلاش کنی. در حال حاضر خیلی راحت می توانم ساخت خندوانه را متوقف کنم ولی خندوانه آن قدر مفاهیم بزرگ ، ارتباطات گسترده ، عمیق و فضایی لذت بخش داشته که از طرفی می توانم تا پایان عمرم هر روز خندوانه درست کنم. بنابراین می توانم بگویم که خیلی به این موضوع فکر میکنم اما جواب سرراستی ندارم.
 

خندوانه بدون رامبد جوان چطور؟

به این نکته هم بارها فکر کرده ام اما این که برای مثال از خندوانہ بیرون بروم و همچنان خندوانہ زندہ باشد به من کمی برمی خورد چون انصافا برای این کار زحمت کشیده ام و به قولی بچہ من است ولی به اینکه روزی شاید آدمی جایگزینم شود و مجری و گرداننده آن باشد و من صرفا به عنوان تهیه کننده در پشت صحنه و یک همراه با تجربه حضور داشته باشم هم فکر می کنم.

اگر بخواهید کاری برای نوجوانها بسازید؛ موضوعش چیست؟

قطعا دلم میخواهد یک قصه پر از تخیل، جسارت، خشونت عشق و پر از حتی ویرانی و ساختن بسازم. ما باید برای نوجوان ها رویا بسازیم چون اگر این کار را نکنیم رویایشان را جای دیگری پیدا می کنند.

جای چه کسی در خندوانه خالی است؟

خسرو شکیبایی من همیشه آرزویم بود با خسرو شکیبایی در خندوانه گپ و گفت کنیم و حتی با تیمی سعی داریم به وسیلہ تکنولوژی هولوگرامی با او حرف بزنیم. من و خسرو شکیبایی مانند یک پسر و پدر بودیم که پدر کلی آرزو برای پسرش داشت و من هم دوست داشتم آرزوهایش را برآورده کنم اما حالا که به آن نقطه رسیده ام، او نیست.
 

حرف آخر؟

من به عنوان آدمی که سعی میکنم مفید و به روز باشم تنها پیشنهاد و خواهشی که میتوانم از شما نوجوان ها کنم این است تا جایی که می توانید کارهای مورد علاقه تان را انجام دهید و بہ فکر حرف مردم نباشید. نکند به سن من برسید و بگویید ای کاش برای حرف دیگران زندگی نمی کردم.
 

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها