به گزارش خبرنگار جامجم،ساعت ۹:۳۰ صبح سیام تیر امسال، زنی میانسال در محله رسالت تهران با اصابت دو ضربه چاقو مقابل مغازه بوتیک محل کارش به قتل رسید. در بازبینی فیلم مداربسته ساختمان تصویر مرد میانسال که قاتل بود به دست آمد. دختر و پسر جوانی که فرزندان مقتول بودند با دیدن تصویر گفتند قاتل پدرشان است که او تحت تعقیب پلیس جنایی پایتخت قرار گرفت تا اینکه شامگاه سهشنبه دوم مرداد ماموران از طریق تماس مردمی باخبر شدند که مردی میانسال در یکی از محلههای شمال تهران، چاقو بهدست مقابل مردم ایستاده و تهدید به خودکشی میکند. ماموران به آنجا اعزام شدند و به گفتوگو با وی پرداخته، سرانجام از اقدام به خودکشی منصرفش کردند. ماموران بعد از خلعسلاح او، پی بردند تصویر و مشخصاتش با قاتل فراری مطابقت دارد که همانجا بازداشت شد.متهم روز گذشته با انتقال به شعبه چهارم بازپرسی دادسرای جنایی تهران در تحقیقات گفت: سالهاست که از زنم طلاق گرفتهام، بچههایم نیز نزد او رفته و با وی زندگی میکردند. سر این موضوع که بچه ها با من نبودند با زن سابقم اختلاف داشتم، آخر هم این دعوا بالا گرفت و او را کشتم. میخواستم به خاطر عذاب وجدان این جنایت خودم را هم بکشم که نتوانستم و بازداشت شدم.
متهم: عذاب وجدان رهایم نکرد
در حاشیه جلسه تحقیقات به خبرنگار ما فرصتی دست داد تا با او گفتوگو کند که در ادامه میخوانید.
از زندگی با مقتول بگو؟
همسرم از اقوام پدریام بود. سالها در ژاپن به کارهای ساختمانی، نظافت و رستوران مشغول بودم و با پول آن خانهای در تهران خریده و کسب و کاری راه انداختم. من به او علاقه داشتم و هنگامی که فهمیدم پای خواستگار دیگری در میان است، قید زندگی و کار در ژاپن را زدم و به ایران بازگشتم و با هم ازدواج کردیم که ثمره زندگیمان دختر و پسری جوان است.
چی شد با هم دچار اختلاف شدید؟
از بگو مگوهای ساده شروع شد و خانوادهها هم دخالت میکردند. کمکم عشقمان داشت تبدیل به نفرت میشد. حتی یکبار هم جدا شدیم اما به خاطر بچهها دوباره ازدواج کردیم اما ۱۵سال قبل دوباره جدا شدیم. چند سال بچهها پیش من بودند و بعد نزد او رفتند. مهریه همسرم ۵۴۴ سکه بود که بخشی از آن را هم به وی پرداختم. دوست داشتم بچهها نزدم بمانند اما همسر سابقم نمیگذاشت و از من بدگویی میکرد که سمتم نیایند.
از ماجرای قتل بگو؟
چند روز قبل از حادثه چاقو خریدم تا او را با تهدید بترسانم که با بچهها حرف بزند و آنها را مجاب کند که نزد خودم برگردند. دلم برای فرزندانم تنگ شده بود. فقط میخواستم او را بترسانم که بچهها را پیش من بفرستد و هدفم کشتن مادر بچهها نبود.
آن روز مقابل محل کارش رفتم که دعوایمان شد. عصبانی شدم، دو ضربه به او زدم و فرارکردم. گمان میکردم فقط زخمی شده اما همان شب از طریق دوستانم فهمیدم مرده است.
بعد چه شد؟
عذاب وجدان رهایم نمیکرد. زمان خاکسپاریاش هم به بهشتزهرای تهران رفتم و از دور شاهد مراسم و گریههای فرزندانم بودم. میخواستم جلو بروم اما پاهایم یاری نمیکرد. بعد از رفتن خانواده و اقوام سر مزارش رفته و ساعتها گریه کردم. تصمیم گرفتم خودم را بکشم. برای آخرین بار روز سهشنبه دوباره سر مزار مادر فرزندانم رفتم و گفتم حلالم کن. بعد شب بازگشتم محله پدریام در شمال تهران، میخواستم با همان چاقو که زن سابقم را کشتم، خودم را هم مقابل مردم بکشم که نشد و دستگیر شدم.