پرونده باز شعر پارسی بهمثابه انقلاب
من هیچ دستنوشته دیگری از آن کتاب که محصول عمری مطالعات شعری بود، نداشتم و شلختگی درمان ناپذیر و بیمبالاتی درباره اموالی که پس از تولیدشان دیگر دغدغهام نیست، آن متن را گم وگور کرد و پیدا نشد که نشد. آن تحقیق درباره شعر پارسی پس از خسروانیها و پس از اسلام بود. از اواخر قرن سوم تا انقلاب اسلامی و پایان جنگ که قرار بود شعر دهه۷۰ و مابعد ایران را هم در بر گیرد و ببیند شعر شاعران مسلمان هم فرم محتوا، ساختار، زبان، روایت و سبکهای نوسنت در برابر چه چیز مقاومت میکند و تحول و دگرگونیاش به معنی بنا نهادن چه حقیقتی است و هم شعر ضد انقلاب اسلامی و نیست انگار برابر چه چیز سرکشی میکند و با ساختار مدرن و پسامدرن، با نیهیلیسم، هجو، اغتشاش زبان، تجاوزات اخلاقی و اختیارات ساختار زدایی میکوشد چه چیز را فرو بپاشد.آن پروژه مجال کار نیافت. ضرورتهای فیلمسازی مستند و نویسندگی در مطبوعات، تلاش معاش و مستندسازی و کار در شورای سردبیری صنعت سینما، نوشتن در مهرنامه، تجربه، اعتماد و شرق، جنگها، درآوردن شمارههای فلسفه و سینمای مستند بهعنوان سردبیر مهمان، کار مستمر نقد تفسیری در مجلات مختلف مثل گزارش فیلم، فیلم نگار، سینما و ادبیات و مجله فیلم، کارگاهها، داوریها و سفر برای سخنرانی به دانشگاههای مختلف و مشغله مستندسازی گروهی در دفتر رشتیان با تیمی متشکل از پیروز کلانتری، موُمتن و امیر یوسفی، مهوش شیخ الاسلامی، رخشان بنیاعتماد، اصلانی، بهرامی، صافاریان، عبدالوهاب، شیروانی، بهمن کیارستمی و جلسات مطالعات مستند و...آوار کار، فرصت ادامه آن پژوهش را سلب کرد.
اهمیت نقد شعر
نقد شعر به دلایل اساسی مختلف دچار اغماء شده که خود نیازمند تحقیق مبسوطی است. منتقد شعر باید در چند رشته ازجمله قلمرو شناخت شعر، زیباییشناسی و زبان و معناشناسی شعر و هنر، فلسفه هنر، تحولات عصر ماقبل مدرن و دوران طولانی شعر پارسی، سبکها و شاعرانش، شعر جهان در عصر مدرن و پسامدرن، شعر دوران مشروطه به بعد، شعر نیما و شعر نیمایی، شعر سفید و پسامدرن ایران توانایی ادامه داشته باشد و... خب، اینفرد باید درخشان باشد و نیست. هنر ملی پهلوانی است در چالش با قهرمان جهانگیر هنر تصویری و سینما و تنگنظری خودخواهانه و تحجر در درک تحولات شعر در اکنون ما اضافه بر همه اینها باید نقشش محاسبه شود و بیتوجهی به نقد شعر و معاش منتقد در کشوری که حکومت در همه کارهای مردمی مداخله میکند، وبال دیگری است به گردن نقد شعر و بیانگیزگی مردم در مطالعه شعری، مضاف برهمه کارش را میکند. نتیجه این حال و هوا گسترش جهل درباره شعر و ضربه به حیثیت شعر و فراموشی شعر است که اگر نبود، نقش معجزهآسای آن فقیه بزرگوار در رأس اداره کشور و رهبری شعر، این تکاپو و رشد شعر سنتی که تنها بخشی از درخت تناور شعر معاصر است، صورت نمیگرفت. متأسفانه جهل، سلاح اصیل نوگرایی با میراث رشد عالی را که در زهدان ادبیات بارآور ایران متولد شد، از چنگ انقلاب اسلامی در آورد و شعر و هنر نو را از هنر انقلاب اسلامی جدا و محو کرد. چه سبکهای نو در سینما و سینمای مستند چون فیلمهای خودبیانگر یا رویکردگرا که سبک ویژه ایران پس از انقلاب اسلامی بود و چه زبان و سخن نو در شعر جدید با سبکهای پیشرفته و دستاوردهای بزرگ که شعر مسلمانان را از این تجربه جدی محروم و سرکوب کردند و یک ابتذال وسیع کمیک، ناتوانی و فقدان تجربهگری جوان را رواج دادند. در این خیانت غربزدهها، جاهلان با نقاب انقلابیگری و سنتگرایی ارتجاعی و نه سنت پویا همدست بودهاند تا همان دگمها و معیارهای داوری تقلیلگرای سرشار از کژفهمیشان از ابتذال را به نحو مبتذل عمومی کنند. درک غلط و مستبدانه از یک گونه روایت، از خودبیگانگی درباره قصهگویی، به بهانه مردم، سرکوب خلاقیت، نتیجه عمل نقد پیرامونی محسوب میشود. محروم کردن اسلام از تجربه نو در هنر خیانت است اندکی در سینما و در خطاشی (خط_نقاشی) و در نقاشی آئینی تا حدی تجربه نو و در گرافیک به مقدار وسیعتر و متفاوت تجربهگرایی نو جا باز کرد اما در شعر نه!هرقدر در نوآوری شعر سنتی و عروضی پیروز بودیم، در از آن اسلام کردن شعر نیمایی و سفید جز تجربه بیژن الهی و م. موُید و اندکی در کارو قیصر و عبدالرضا رضایینیا و میرشکاک و حسینی و هراتی که در اول راه و تحت تأثیر سپهری تمرینهای جذابی کرد موفق نبودیم نه در شعر نه در تئاتر. در قصه هم ذخیره خیرهکننده پیشارمان نو در خاطرات داریم که باید کار بزرگی صورت گیرد تا جنبش داستان نو به سامان برسد.
غربزدگی و نفی حیات شعر سنتی
هنر ما در رشتههای گوناگون گرفتار و دچار این گمگشتگی و عدم اصالت است. این ابتذال ظاهرا مدافع فرم و ساختارهای کلیشهای در مقابله با تجربه نو در حوزه شعر از زمان قجر سابقه داشته است. غربزدگی شبه مدرن و نگرش پیرامونی با نفی حیات شعر سنتی و تحجر با نفی تجربه نو دچار دگماتیزم سبکی بودهاند از نیما تا امروز. میخواهم بهویژه بهعنوان مثالی بسیار مفید در هنر انقلابی و معترض و رسانهای به یک تجربه پسامدرنیستی ترکیبی به اسم شعر امروز مثلا شعر/ جستاری بکنم که سبکی در قلمرو شعر معترض است که محصول تجربهای نو و پسامفهومی، از هنر مایکرو هیستوریکال است((micro historical، خرده هنر تاریخ نگارانه زندگی روزمره با نگاه انقلابی است. محافظهکاری و بیگانگی با تجربههای مفید نو و کند ذهنی و تحجر سبب مغفول ماندن این دستاوردهای مؤثر میشود. ببینید فرم شعر رسانهای در ادغام با موسیقی به اسم ترانه و سرود چه تأثیر انقلابی جهانی عظیم بهجا نهاده است. بهانه ابتذال که آن هم بهوسیله اداره فشل امور به دست خود ما رواج مییابد، نباید مانع دیدن اهمیت نوآوری شعر شود. سرود که در میان ما نیز ظاهر شده است ازجمله همین نوآوریهاست. فرم و ساختار این نوع «شعر/ جستار» منبعث از هنر محیطی/ رسانهای جدید است و ربطی به فرم و مقررات و ارزشها و قواعد ساختی یک شعر سنتی عاشقانه و کلاسیک یا نیمایی یا ساختمان لیریک و فرم عروضی تغزل ترکیبی مدرن/ سنتی که مختاری مبلغ آن بود، ندارد.
چرا ترویج شعر کار مهمی است؟
این جنبه نویی تجربه شعر زنده را دریابیم و با روحیه بروکراتیک و دکان بارکدون متحجر به هنر دگم نگاه نکنیم. حیف است فرصت ارتقای جذاب سلیقه مردم که با هنر اصیل شعر پارسی کمکم بیگانه شدهاند با کاهلی و کلیشهبازی و بیمسئولیتی تلف شود. البته باید با خلوص به تلاش اندک اخیر تلویزیون در احیای فرهنگ هنر ملی ارج نهاد اما این گام اول کجا و طرح هوشمندانه و جذاب احیای نوگرایی در شعر درآمیخته با زندگی کنونی کجا !طراحی برنامه ترویج شعر کار مهمی است و با کلیشههای محفلی و فقدان تفکر نقادانه و عدم شناخت قوی و ابتکارات دلچسب و مجریان قوی، فراهم نمیآید. ما باید خود را در جهان و جایگاه جهانی و ارتباط جهانی شعر ببینیم و باور کنیم. طراحی کار شعری در رسانه خلاقیت و توان یکه میطلبد. باید در خور کنون و عظمت انقلاب و فرهنگ اسلامی و انقلاب جهانی فرهنگی اسلام و خیزش انقلابی هنر اسلامی و حیثیت قدیم و جدید شعر نو، طراحی کنیم و به شعر مقاومت بزرگ با دیدگاه جهانی و ارتباط جهانی و معرفی مقاومت شعر امروز ایران و آشنایی با شعر ایستاده جهان در رسانه توجه جدی مبذول داریم. باید زبان رسانه را درک کنیم و بشناسیم و از چهره عبوس و دستچندم گفتوگوی شعری گسسته از انقلاب جهانی اسلام برحذر باشیم. این یک دنیا کار و ابتکار و پیشروی در برابر ما میگسترد و دست از انحصارطلبی کودکانه و محفلی رانتی بسوزیم و با چشم باز و گسترشدار به تکالیف شعری مان در رسانه ننگریم.