درادامه با عطارد؛ تهیهکننده مجموعه، زینب یزدانی؛ سرپرست گروه پژوهش و سردبیر، نیره آشتیانی؛ طراح صحنه و لباس، مجید امیری؛ بازیگر و مهدی برقعی؛ عروسکگردان گفتوگو کردیم. این مجموعه به عنوان نخستین محصول مرکز تولیدات نوجوان سوره به همت سازمان سینمایی سوره در فضایی فانتزی و با ساختاری خلاقانه تولید شده که روایتی طنازانه و متفاوت از تاریخ جهان ارائه میکند. مجموعه مذکور از بازیگران تئاتری بهره گرفته که بیشتر در حوزه نمایش شناخته شده هستند. این افراد شامل ۱۵ بازیگر اصلی و ۲۰ بازیگر فرعی میشود و در عین حال این بازیگران حدود ۷۰ نقش و شخصیت را در این مجموعه ایفا میکنند. مجید امیری، علی فرحناک، حمید لاجوردی، ماشاءا...کوهستانی، محمد حاجبابایی، مهدی ملاک، جواد پیروزی و... از جمله این بازیگران هستند. همچنین مجید بخششیان سرپرست نویسندگان و مهناز رودساز نویسنده فیلمنامه این مجموعه هستند که فصل نخست آن در ۲۶ قسمت به نگارش درآمده است.
فصل اول؛ تاریخ بردهداری
هیس، هیچی نیس! اقتباسی از مجموعه کتاب سرگذشت استعمار از نشر «سوره مهر» است که با روایتی نو از تاریخ جهان در لوکیشنهای مختلف در چند شهر ایران تولید شده است. حمیدرضا عطارد، طراح و تهیهکننده مجموعه در گفتوگو با جامجم بیان کرده بود: سریال هیس، هیچی نیس! یک مجموعه طنز آیتمی است که روایت تاریخ را به صورت قصهگونه و با لحن طنز ارائه میدهد. در هر قسمت برشی از تاریخ را انتخاب و در تعدادی آیتم به صورت اپیزودی روایت میکنیم. بعضی از این آیتمها ثابت و برخی هم متغیر است. آیتمهای ثابت مثل دادگاه، دربار ملکهها یا آیتم عکاسخانه است که در آن شخصیتهای مختلف تاریخی میآیند و تلاش میکنند آن مدلی که دوست دارند خودشان را تصویر کنند و در تاریخ ارائه دهند. آیتمهای متغیر هم متناسب با قصههایی که روایت میشود در موقعیتهای مختلف شکل میگیرد. فصل اول به تاریخچه برده داری در دنیا و مصائب و مسائل مرتبط به آن میپردازد. داستان از کشورها و قارههای کشفنشده و اتفاقات مربوط به راه ابریشم و راه ادویه شروع میشود. با دریانوردی برخی پادشاهان برای پیدا کردن برخی راه های جدید ادامه پیدا میکند. آنها کشورهای جدیدی را پیدا میکنند با سرخپوستها و سیاهپوستها در مناطق حاصلخیز دنیا آشنا میشوند. زیادهخواهی پادشاهان به گسترش بردهداری و عواقب و مصائب آن منجر میشود. این داستانها تا لغو بردهداری و پیروزی افرادی همچون نلسون ماندلا ادامه پیدا میکند.یکی از ویژگیهای این مجموعه، اپیزودی بودن آن است. عطارد دلیل انتخاب این ساختار را چنین توضیح داد: روایت اپیزودگونه، اول به دلیل ایجاد جذابیت بیشتر و ریتم بالاست. دوم به علت این که محتوای تاریخی به بهترین شکل ممکن ارائه شود. البته ما تمام مطالب تاریخی پیرامون یک موضوع را نمیتوانیم بیان کنیم، چون در مجال این برنامه نمیگنجد. مطالبی که گویای دوره تاریخی مدنظر و هم از اهمیت بیشتری برخوردار باشد، اولویت ماست. همچنین بعضی موضوعات مناسب رده سنی مخاطب ما نیست. وی افزود: به نظر میرسد اطلاعات ارائه شده آنقدر جذاب خواهد بود که مخاطب را برای دانستن بیشتر تهییج کند تا اطلاعات بیشتری به دست بیاورد.
نگاه تمدنی و کلان به تاریخ
زینب یزدانی، سرپرست گروه پژوهش و سردبیر مجموعه «هیس، هیچی نیس!» در گفتوگو با جامجم بیان میکند: میخواستیم کار تاریخی انجام دهیم ولی از آنجا که باور داریم نوجوان امروز باید نگاه تمدنی داشته باشد و دنیا و تاریخ را خوب بشناسد تا بتواند در آینده موثر باشد به سمت بیان تاریخ جهان رفتیم.از وی درباره پرداختن به تاریخ ایران در این مجموعه میپرسیم که پاسخ میدهد: همانطور که گفتم چون نگاه تمدنی و کلان داشتیم فکر کردیم باید از بیان صرف تاریخ ایران گذر کنیم و نگاهی وسیعتر از تاریخ داخلی داشته باشیم. هر چند اعتقاد داریم تاریخ ایران هم همچنان بهدرستی و کامل برای نوجوان امروز بیان نشده است.وی ادامه میدهد: تاریخ جهان میتواند دادههای جدید ارائه کند که مخاطب نوجوان تا به حال نشنیده است و سبب شود علاقه بیشتری برای شناخت تاریخ در او به وجود بیاید. همچنین مخاطب را از آنچه پیشتر درباره تاریخ تجربه کرده است، جدا میکند چون معمولا تاریخ به زبان خشک و برای بزرگسالان بیان شده اما در این مجموعه برای مخاطبان نوجوان مناسبسازی شده است.یزدانی درباره روند پژوهش میگوید: هر چند این مجموعه اقتباس از یککتاب است اما برای دریافت اطلاعات تکمیلی، پژوهش چند ماهه داشتیم. در واقع مبنای ما کتاب تاریخ استعمار بود که ۱۵جلد است و دستهبندی متفاوتی از آنچه ما ارائه دادیم، دارد ولی ما در این مجموعه از زمانی که استعمار در آفریقا شروع و دنیا وارد نظم جدیدی میشود، قصه را آغاز کردیم. برای اینکه ذهن مخاطب پراکنده نشود، سعی کردیم در بحث آفریقا باقی بمانیم.وی درباره کلیت قصه فصل اول عنوان میکند: مجموعه اپیزودیک است، اما تلاش کردیم به دلیل قالب و دادههای متفاوتی که ارائه میدهیم یک دوره تاریخی را انتخاب کنیم تا از پراکندهگویی فاصله بگیریم. به همین علت در فصل اول، تاریخ بردهداری آفریقا تا استعمار نوین را مطرح کردیم تا نوجوانان با پایان این فصل اطلاعات جامعی از یک بخش تاریخ بهدست بیاورند.از یزدانی درباره ضرورت روایت تاریخ جهان برای نوجوانان میپرسیم که پاسخ میدهد: اتفاقات روز دنیا به همدیگر گره خورده است. حتی مسائل داخلی کشور هم به مسائل بینالمللی ربط دارد و اگر درباره تاریخ جهان ندانید، نمیتوانید درباره اتفاقات روز درک عمیق و درستی داشته باشید.اگر مخاطب را فردی از عصر ارتباطات و اطلاعات بدانیم که به قول مکلوهان در دهکده جهانی زندگی میکند، باید او را برای زیست در این دنیا آماده کنیم. به خصوص اینکه نوجوانان ما درگیر مصرف رسانهای خارجی هستند و در سبد فرهنگیشان فیلمهای خارجی وجود دارد. پس وقتی مصرف رسانهایشان بینالمللی است، باید نگاه جهانی و روبه جلویی هم داشته باشند. این سردبیر درباره روند پژوهش میافزاید: تلاش کردیم اطلاعاتی را از کتاب استخراج کنیم سپس نویسندگان در نوشتن فیلمنامه، آنها را دستهبندی و مناسبسازی (برای گروه سنی نوجوان) کردند. البته در هر قسمت ۳۰دقیقه زمان داشتیم و به همین دلیل تلاش بر این بود که در موجزترین حالت و با ایجاد جذابیت مخاطب را با خود همراه کنیم و بعد بگذاریم او خود به دنبال مطالعه کتاب و جستوجو در این خصوص برود. وی در خصوص ایجاد جذابیت چنین توضیح میدهد: در تیم پژوهش اطلاعاتی را که سند محکم داشت به نویسنده میدادیم، اما دست او باز بود تا این دادهها را در قالب نمایش بازآفرینی کند تا برای مخاطب نوجوان جذابیت داشته باشد. فکر میکنم سالهاست چنین کاری برای مخاطبان نوجوان انجام نشده بود. دوره تاریخی انتخاب شده بسیار تلخ است و به همین دلیل در نظر داشتیم با زبان طنز، زهرش را بگیریم تا برای این گروه سنی جذابتر شود. در این اثر ساختارشکنی کردیم که امیدوارم مخاطب بپسندد.یزدانی ادامه میدهد: هر آیتم در عین استقلال، ساختار روایی را کامل میکند. آیتم روباه و سرآشپز نقطه اتصال آیتمهای نمایشی ماست و تفاوت میان خوانش کتاب و روایت نمایشی را برای مخاطبمان روشن میکند. غیر از این مورد، آیتمهای ثابت دیگری مثل دزدان دریایی یا تاریکخانه داریم که هر کدام هویت مستقل دارند. مثلا در آیتم دزدان دریایی، نتیجه یک اتفاق تاریخی را به دریا میسپارند تا بهدست آیندگان برسد یا در آیتم «تاریکخانه» یک شخصیت تاریخی مثل هنریک که جغرافیدان، دریانورد و شاهزاده پرتغالی است و نام بدی از او در تاریخ نشنیدیم، آورده میشود و نشان میدهیم که اتفاقا او آغازگر اولین رگههای استعمار بوده است. به این صورت لایههای پنهان تاریخ عنوان میشود. وی اضافه میکند: آیتم دیگر، استعدادیابی است. جنایتکاران تاریخ، داوران آن هستند. شخصیتهای تاریخی در این رقابت حضور پیدا میکنند و میگویند چه جنایتهایی انجام دادهاند. هر چقدر میزان خشونت و جنایتشان بیشتر باشد از طرف داوران امتیاز میگیرند. آیتم دیگر اخبار است که برای ارائه آمار و ارقام به بچهها با زبان طنز طراحی شده است. آیتم حیاط خلوت هم با حضور نمادین ملکههاست که رقابت آنان بر سر تجمل و استعمار را نشان میدهد. علاوهبر آیتمهای ثابت در هر قسمت بخشهای متفاوتی هم داریم.
روبهی قالب پنیری دید
مجید امیری از بازیگران اصلی مجموعه «هیس، هیچی نیس!» است که به گفته او، حدود ۱۲، ۱۳ کاراکتر را در این اثر بازی کرده است. همچنین گوینده عروسک روباه است. وی به جامجم میگوید: بعضی از شخصیتهایی که بازی کردم، واقعی بودند که در تاریخ حضور داشتند و تعدادی هم با تخیل نویسنده و به فراخور قصه ساخته و پرداخته شدند؛ مثل دزدان دریایی. میتوان گفت «هیس، هیچی نیس!» تلفیقی از تاریخ و تخیل نویسنده است.از وی درباره اطلاعات تاریخیاش از برهه زمانی که در این مجموعه روایت میشود، پرسیدیم که پاسخ میدهد: صادقانه بگویم اطلاعات چندانی نداشتم. بازی در این مجموعه سطح سواد من را نسبت به دوره تاریخ بردهداری در اروپا بالا برد. یعنی علاوه بر اینکه بازی در چند نقش در یک اثر تلفیقی برایم جذاب بود، محتوای اثر هم در انتخاب این کار تاثیر داشت. یادم هست موقع خواندن فیلمنامه برایم سؤال ایجاد میشد که این اتفاقات واقعا افتاده است؟ و بعد که میپرسیدم، متوجه میشدم واقعا برخی از این جنایات رخ داده است.برخی باور دارند آثار تولیدی برای نوجوانان معمولا با اقبال چندانی مواجه نمیشود و اشکال کار آنجاست که اثر یا به سمت مخاطبان کودک میل پیدا میکند یا به اثری کاملا بزرگسالانه تبدیل میشود. امیری درباره دشواری نگارش و تولید مجموعه نمایشی برای نوجوانان میگوید: همه ما دوران نوجوانی را گذراندهایم. هر چند نوجوان امروز به دلیل وجود فناوری با نوجوانی ما فرق دارد اما به هر حال، یکی از پرچالشترین دورانهای زندگی است.نه بزرگسالان نوجوان را در جمع خود راه میدهند و نه نوجوان به خود اجازه میدهد با کودکان قاطی شود. دوران بلوغ و قبل از رسیدن به جوانی، بسیار حساس است. ساخت اثر برای این گروه سنی هم آسان نیست. به همین دلیل در کار مدام به ما تاکید میکردند یادتان نرود، مخاطبمان نوجوان است. البته من تجربه کار با کودکان و نوجوانان را در تئاتر داشتم و به همین دلیل جنس مخاطبان را میشناختم. به هر صورت احساس میکنم این گروه توانست از پس کار بربیاید.امیری که صداپیشه روباه هم هست در اینباره میگوید: ابتدا دو عروسک روباه و کلاغ را داشتیم که بر اساس داستان مشهور گرفتن پنیر از کلاغ پیش میرفت. بعد تصمیم گرفتیم بهجای کلاغ، شخصیت سرآشپز(با بازی مجید بخششیان) حضور داشته باشد که راوی است و فاصله میان آیتمها را پر میکند. به نظرم کاراکتر روباه این آیتم را جذابتر کرده است. روباه به طمع پنیرهای آشپز وارد آشپزخانه میشود.وی ادامه میدهد: او سمبل چیزی نیست. نمیتوان گفت نماد کشور انگلیس یا استعمار است بلکه به ماجرای نوستالژی پنیر و روباه اشاره دارد. البته میتوان اینگونه به قضیه استعمار ربطش داد که او با تعریف و تمجید از صاحب پنیر، سعی دارد پنیر را صاحب شود.این بازیگر درباره بیان تاریخی یا امروزی شخصیتها عنوان میکند: به فراخور شخصیتها و فضای آیتمها، بیان متفاوت میشود. در این مجموعه از بیان ساده، ریتمیک تا تاریخی داریم. هر چند هیچکدام برای نوجوانان سختفهم نیست.
نمایش شخصیتها در پوشش
نیره آشتیانی، طراح صحنه و لباس این مجموعه ابتدا به سابقه ارتباط با کودکان و تاثیر شناخت آنان در کارش توضیح میدهد. او به زمانی اشاره میکند که در مهدکودک مشغول کار بوده و به همین دلیل ارتباط خوبی با بچهها داشته است و ادامه میدهد: گرچه گروه هدف این مجموعه نوجوانان هستند اما به دلیل فضای سوررئال و فانتزی آن میتواند برای کودکان هم جالب باشد. از آشتیانی درباره مناسبسازی فضای تاریخی اثر برای مخاطبان نوجوان میپرسیم. وی به جامجم پاسخ میدهد: سعی کردیم دادههای تاریخی را در طراحی لباس و صحنه به کار بگیریم اما آن را برای مخاطب ایرانی مناسبسازی کنیم. بهخاطر ژانر کمدی و فانتزی اثر لازم بود فضای هر سکانس به سرعت به مخاطب معرفی و او متوجه شود با چه شخصیت و ملیتی طرف است. وی درباره لوکیشنهای متعدد توضیح میدهد: در این مسیر برای کاهش هزینهها از فضا و لباسها استفاده بهینه کردیم و برای هر آیتم سعی کردیم در فضاها و لباسهای طراحیشده تغییراتی را به وجود آوریم و دوباره بهرهبرداری کنیم.آشتیانی درباره تحقیق در خصوص این دوره تاریخی و پژوهش برای طراحی صحنه و لباس بیان میکند: علاوه بر مطالعه، بیش از ۵۰ فیلم رئال تاریخی دیدم و حتی برخی طراحیهای لباس را از روی نقاشیهای قدیمی اروپایی وام گرفتم. ازطرف دیگرسعی کردم منش شخصیتها را در لباسشان هم پیاده کنم. مثلا اگر کاراکتری حسود، ضعیف یا...است،شخصیت او در لباسش هم بهسرعت نمایان شود. برای نمونه تصویری از ملکه قدیمی انگلستان وجود دارد که لباسی با یقه پر از چین به تن کرده است. واقعا بر تن داشتن این لباس طاقتفرساست و نشان میدهد برخی شخصیتها برای اینکه ثروت و جلالشان را به رخ بکشند، حاضر بودند خود را هم آزار دهند.وی در خصوص استفاده بهینه از دکور و لباس که به آن اشاره کرد، توضیح میدهد: یکی از چالشهای ما این بود که تعداد بازیگران اصلی در فیلمنامه اولیه حدود ۳۰۰ نفر بود. بگذریم که در هر سکانس شش برده، چهار سرخپوست و... هم حضور داشتند. اگر میخواستم برای ۳۰۰ نفر لباس بدوزم، پروژه عظیمی میشد. به همین خاطر لباسها را جوری طراحی کردیم که در چند سایز قابل استفاده باشد و بتوانیم با تغییر الحاقات، آن را متفاوت جلوه دهیم. البته با این روند کارمان سختتر شد اما برای همدلی با گروه آن را پذیرفتیم.این طراح صحنه و لباس درباره وجود المانهای تاریخ ایران نیز در مجموعه عنوان میکند: آیتم مکتبخانه داشتیم که فضای ایرانی دارد. در مکتب سه دانشآموز هستند و یک استاد. ابتدا قرار بود نقش دانشآموزان را سه بچه بازی کنند اما در نهایت تصمیم بر این شد که سه بزرگسال با پوشیدن لباس کودکان ایفاگر نقشهای مورد اشاره باشند. به این ترتیب دوخت لباس و ساخت دکور تا روز پایان کار بهصورت همزمان ادامه داشت.
تک عروسک قصه
مهدی برقعی، عروسکگردانی است که بسیاری او را با هدایت عروسک محبوب «جنابخان» میشناسند. او در مجموعه «هیس، هیچی نیس!» نیز حضور دارد و در گفتوگو با جامجم بیان میکند: در این مجموعه عروسکگردانی روباه را بهعهده دارم که در کنار سرآشپز، ترکیب شیرینی را به وجود آوردند. وی ادامه میدهد: نخسیتن باری بود که با آقای امیری، صداپیشه روباه همکاری داشتم و بعد از مدتی با هم هماهنگ شدیم تا شخصیت روباه بهتر از آب دربیاید. این عروسکگردان درباره تفاوت آثار عروسکی برای مخاطبان کودک با بزرگسال میگوید: اکتهای عروسک برای مخاطبان نوجوان، جوان و بزرگسال نسبت به آثار کودک تفاوت دارد. مخصوصا در این مجموعه که تک عروسک حضور داشت و بقیه کاراکترها واقعی بودند. این کار مرا سختتر میکرد، چون باید رئال میگرداندم تا عروسک بودن آن کنار شخصیتهای واقعی کمتر به چشم بیاید. البته آقای عطارد که سابقه همکاری با ایشان را داشتم، همه امکانات را فراهم کردند.