به گزارش خبرنگار جامجم، چهار محکوم به مرگ از روز سهشنبه به انفرادی زندان قزلحصار کرج منتقل شده بودند تا سحرگاه چهارشنبه بیستونهم فروردین امسال حکمشان اجرا شود.
اولین زندانی فرشید بود. او بیستوپنجم خرداد سال ۱۳۹۹ پسرخالهاش را همراه همسر و دختر خردسال او در برج مسکونی سپید باغ فیض در غرب تهران به قتل رسانده بود. او مدتی بعد در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد و خانواده قربانیان برای او درخواست قصاص کردند. متهم نیز در جلسه محاکمه گفت: پسرخالهام و همسرش تحصیلکرده بودند. او برجساز بود و وضع مالی خوبی داشت. قبل از قتل یک تلویزیون ۶۰ میلیون تومانی خریده و میخواست خودروی لکسوس هم بخرد. همسرم مدام زندگیمان را با زندگی آنها مقایسه و مرا تحقیر میکرد و از او کینه داشتم. روز حادثه به خانهشان در همان برج محل سکونت خودم، رفتم. فهمیده بودم ارث کلانی به او رسیده و میخواهد به برجی در جردن برود. دوباره باید تحقیر میشدم. عصبانی شده و با برداشتن چاقو ضربهای به گردنش زدم که فوت شد. دخترش مقابل در آمد که خواستم او را دور کنم اما چاقو به دختر اصابت کرد و فوت شد. سراغ زنش رفته و از ترسم او را در اتاقش کشتم.
قضات پس از محاکمه، فرشید را به سه بار قصاص محکوم کردند که این حکم در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد.
میلاد دومین محکوم به قصاصی بود که سحرگاه دیروز پای چوبه دار رفت. میلاد دوازدهم آبان سال ۹۶ زنی را به قتل رساند بود. پس از گزارش ناپدید شدن این زن از سوی خانوادهاش، ماموران تحقیقات خود را آغاز کردند. روز بعد کیف او را که مدارک هویتی در آن بود پاکبانی در مقابل یک تالار عروسی در پایتخت پیدا کرد. در ادامه تحقیقات معلوم شد او با میلاد در ارتباط بوده که او بعد از ۱۰ روز فرار بازداشت شد. میلاد به قتل اعتراف کرد و گفت: با این زن آشنا شده بودم. او از من بهدلیل مشکلات مالیاش به دفعات پول قرض گرفت و بدهیاش را که ۵۰ میلیون تومان بود پس نمیداد و هربار مهلتی برای پرداخت آن میخواست. روز حادثه سوار خودرویم شد و در جاده تهران – کرج در تردد بودیم. خواست تا او را به خانه دوستش ببرم که با هم به سفر بروند. از او خواستم پولم را پس دهد که دعوایمان بالا گرفت و با دستمال پارچهای که در خودرویم بود، خفهاش کردم. جسد را هم در جوی آب سهراه اندیشه انداختم.
این متهم نیز پس از محاکمه در دادگاه کیفری حکم قصاص گرفت و بعد از تایید حکمش، پرونده او به شعبه سوم اجرای احکام دادسرای جنایی تهران رفت.
زندانی سوم شهرام نام دارد. او یکم اردیبهشت سال ۹۴ زنی از اقوامشان را به قتل رسانده و جسد او را در حیاط ویلایی در فشم دفن کرده بود. شهرام در تحقیقات گفته بود چون پاسخ منفی برای ازدواج با این زن گرفته، او را کشته است. با اعترافش، جسد را هم پلیس کشف کرد. مرد جوان در جلسه محاکمه در دادگاه کیفری یک استان تهران گفت: ۱۰ سال قبل از حادثه شوهر این زن مرده بود و حضانت فرزندانش را داشت. من از اقوامش بودم. زن و بچه داشتم اما بهعلت علاقه به این زن میخواستم با او هم ازدواج کنم که قبول نکرد. روز حادثه از خانه بیرون آمد و در مسیرش قرار گرفته و خواستم سوار ماشینم شود. دوباره از او خواستگاری کردم که باز هم جواب رد داد و با روسریاش خفهاش کرده و جسد را در حیاط ویلایم در فشم دفن کردم.
این مرد نیز حکم قصاص گرفته و پروندهاش با تایید رای به شعبه دوم اجرای احکام دادسرای جنایی تهران ارسال شده بود.
چهارمین زندانی مهرشاد است. او اوایل سال ۹۴ زنی جوان را بهعنوان مسافر سوار کرد و با تهدید، این زن را به حاشیه تهران برد و با زور و تهدید مورد تجاوز قرار داد. با شکایت این زن، او تحت تعقیب قرار گرفت و بعد از مدتی بازداشت، به زندان افتاد. این مرد در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه و حکم اعدام گرفت. با تایید رای پروندهاش در دیوان عالی کشور، پرونده به شعبه اول اجرای احکام دادسرای جنایی تهران ارسال شد.
این چهار محکوم به مرگ، سحرگاه چهارشنبه بیستونهم فروردین امسال در محوطه زندان قزلحصار کرج پای چوبه داررفتند. اولیایدم قربانیان هم به آنجا آمده بودند. اولین نفر فرشید پای چوبه دار رفت و التماسهایش بینتیجه بود و اولیایدم زن جوان، او را نبخشیدند و قصاص شد. بعد از آن میلاد پای چوبه دار رفت که التماسهای او نتیجه داد و خانواده مقتول به او مهلت ۲۰ روزه دادند. شهرام سومین اعدامی بود که توانست از فرزندان و مادر مقتول مهلتی سه ماهه برای جلب رضایت بگیرد. سرانجام نوبت به مهرشاد مرد متجاوز رسید. او پیش از این دو بار پای چوبه دار رفته بود؛ یک بار با اعاده دادرسی حکمش متوقف شد. یکبار هم موقعی که پای چوبه دار رفت توبهنامه نوشت که حکم او دوباره متوقف شد. با رد توبهنامه و اعاده دادرسیاش، دیروز برای سومینبار پای چوبه دار رفت که اینبار هم به خاطر طرح اعاده دادرسی در دیوان عالی کشور، حکم او بهطور موقت متوقف شد و این سه نفر به سلولهای خود در زندان بازگشتند.