«بشکوچ» داستان کیارش، تکاور نیروی دریایی است که برای مقابله با دشمن به خوزستان میرود. تجربه عشق و دلدادگی در تلاطم خون و جنگ با سه راوی؛ کیارش، سلدا و ایرانه.«بشکوچ» لحظات ناب عشق و وطنپرستی و شجاعت را برای خوانده شدن، به یادگار میگذارد. انتخاب زبانی ساده و صمیمی برای بیان داستان، خواننده را جذب میکند و با توصیفات جذاب او را با روزهای جنگ درگیر میکند. روزهایی که اکنون برای بسیاری خارج از تصور است.تسلط نویسنده به فضای جنگ و روحیات رزمندهها به شخصیتپردازی در داستان کمک بسیاری کرده است. خرده روایتها ما را به نرمی به جریان داستان اصلی میکشاند و با تصویرهایی از ویرانههای خانه مردم در خوزستان و واقعیت جنگ از نگاه راوی روبهرو میشویم.
ابتدای داستان با اصرار مادر برای داماد کردن پسرش و آغاز زندگی مشترک با سلدا شروع میشود. همزمان با تماس کیارش و مادرش، ما در جریان شروع حملات عراقیها به خاک ایران قرار میگیریم و فضای داستان وارد مرحله جدیدی میشود. هر رخدادی در روایت، نشانههایی به دست مخاطب میدهد که در راستای تحلیل بهتر داستان است. اسمگذاریها هم گویا انتخابی عمدی بوده است برای همخوانی بیشتر با فضای داستان. حال آنکه همین اشخاص، به واقع، در سالهای جنگ تحمیلی داستانهایی قهرمانانه در این سرزمین رقم زدند. داستانی که سرانجامش از دست دادن عزیزانشان بوده و آسایش آیندگان و سرکوب دشمنان این مرز و بوم.«بشکوچ» نمادی از فرهنگ مردم ایران و حافظ ایران است. عشق «ایرانه» و «کیارش» بر سر پیکرهای بیجان خانواده اسماعیل شکل میگیرد. کنار هم بودن عشق و مرگ بر تمام داستان، تأکید نویسنده است. این نوع داستانپردازی خاص جوانان امروز است چرا که داستان جنگ بعد از ۳۰ سال باید قابل لمس باشد.«بشکوچ» در ۳۴روز اتفاق میافتد. روزهایی که مردم ایران با جان عزیزانشان در برابر رژیم عراق در خرمشهر مقاومت کردند.«گلوله باران دوباره دشمن شروع شد. صدای هر انفجار مرهمی بود روی داغ همسنگرهای تازه ازدست رفتهمان.خمپارههای دشمن هم در اطرافمان به زمین میخورد. با هرانفجار به خودم میگفتم؛ زنده میمانم و ایرانه را میبینم.»
«بشکوچ» سعی دارد رشادت و غیرت تکاوران نیروی دریایی و مردم را در قالب داستان در زمان جنگ تحمیلی برای مخاطب امروز تعریف کند. پیش از این کمتر داستانی از نیروهای دریایی در دوران جنگ تحمیلی خواندهایم.این کتاب ادای دینی است به شجاعتهای نیروی دریایی گردان بوشهر. علاوه بر کیارش نامهای دیگری را مدام در میان رزمندهها میخوانیم. رزمندههایی که کمتر از شخصیتهای اصلی داستان تلاش نکردند بلکه پا به پای هم و هماهنگ با هم قدم برداشتند. در این میان ایرانه عشقی نافرجام میشود برای کیارش. ایرانه و کیارش نماد جوانان غیوری میشوند که تنهایی و نرسیدن زخم عمیق روزهای بعد از جنگ شده است. ایرانه و سلدا نشانه از زنانی هستند که برای دفاع از خاک کشور لحظهای دریغ نکردند و خود را به میدان جنگ رساندند.