دوران بچگی رهی، نقش اولش با بازی علی شادمان است. رهی پس از بمباران روستای محل زندگی خود به وسیله قوای متفقین از زیر آوار خارج شده و بعد از چند روز نگهداری و مواظبت بهوسیله مادر خود به تهران میرود و سپس در یک خانواده اهل حزب توده پرورش مییابد ولی براثر اتفاقاتی وی را به یک خانواده درباری میسپارند و در این زمان است که آرامآرام از هویتش اطلاع مییابد و به همین دلیل به خانوادهای مذهبی سپرده میشود ولی قصه به همین جا ختم نمیشود. قسمتهای ابتدایی به روایتی از خانوادههای بهادری و اردکانی تمرکز دارد. شخصیت اردکانی تفکرات و رفتارش بهعنوان یک معلم تودهای در مدرسه و همچنین جداییاش از خانواده نامدار و بانفوذ بهادری از دیگر نقاط روایت شده در قسمتهای ابتدایی این سریال است.
روایت تازه از حزب توده
سریال، روایتگر بعد تازهای از حزب کمونیستی توده است و سرگذشت این حزب را از زاویه دید پسر ساکن در آن خانه روایت کرده است. رهی در این سریال شاهد عینی تاریخی است ومثل یک ناظر بیطرف آنچه را دیده برای مخاطب تعریف میکند. اتفاق تاریخی مهمی که در سریال مرور میشود، ترور محمد رضا شاه درهشتمین سال سلطنتش است. پهلوی دوم در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ در مقابل دانشکده حقوق دانشگاه تهران ترور میشود و مردم از طریق صدای گوینده رادیو در جریان این مسأله قرار میگیرند. البته شخصیت ناصر فخرآرایی، ضارب شاه را در یکی از سکانسها میبینیم. او سراغ یکی از اعضای حزب توده(اردکانی) میرود تا از او سلاح بگیرد ولی دست خالی برمیگردد. تبعات این ترور دامن شخصیتهای سریال را میگیرد. رژیم پهلوی به بهانه این ترور فعالان سیاسی ازجمله اعضای حزب توده را تحت فشار قرار داد و ضمن انحلال این حزب، رهبران آن را دستگیر و زندانی کرد. اعلام حکومت نظامی یکی دیگر از تبعات ترور شاه بود که این اتفاق را هم در سریال میبینیم. بعد از دستگیری اعضای حزب توده اردکانی، پدرخوانده رهی به سرنوشت نامعلومی گرفتار میشود و به خانواده او میگویند باید آماده شوند تا چند روز دیگر از تهران بروند، چون او محکوم به تبعید شده است، در شبی که خانواده اردکانی راهی مرز میشوند، رهی میداند داستانی که درباره زندگی او گفتهاند، دروغ بوده است به همین دلیل او تصمیم میگیرد فرار کند و پس از فرار به خانه عمه خود که یک خانواده درباری است، میرود. این دوران شروع دوران نخست وزیری رزم آراست که قصد داشت قرارداد الحاقی نفت را در مجلس به تصویب برساند، اما مخالفت جدی و گسترده جبهه ملی به وی اجازه این کار را نداد و او در ۵ دی ۱۳۲۹ لایحه قرارداد الحاقی را از مجلس پس گرفت؛ فدائیان اسلام تصمیم گرفتند روز ۱۶ اسفند قبل از ظهر درحالی که علی رزم آرا برای شرکت در مجلس ختم آیتا... فیض به مسجد شاه میرود، او را ترور انقلابی کنند.
آشفتگی بهادریها با یک ترور
با ترور رزم آرا اوضاع در خانواده بهادریها نیز آشفته شد. در همین سالها بود که جبهه ملی اکثریت مجلس را در دست گرفت؛ رفتن رزمآرا عملا به روند ملی شدن صنعت نفت ایران سرعت بخشید و کمتر از دو هفته پس از این حادثه، لایحه ملی شدن نفت در پایان سال ۱۳۲۹ در مجلس تصویب شد. شخصیت رهی بیش از گذشته مجذوب فدائیان اسلام و شخص آیتا... طالقانی میشود و بارها در تجمعات و راهپیماییهای آنان حاضر میشود. این سریال که به جای تمرکز روی زندگی شخصیتها و چهرههای سیاسی، به تاثیر سیاستها و عزل و نصبها در زندگی مردم جامعه پرداخته است و این نوع نگاه و روایت خود از نکات جالبی است که به جذابیت داستان کمک بسیاری کرده است. رهی بعد از فوت اقدسالملوک( خواهر اردکانی) و کسی که کنار او زندگی میکرد، دچار درگیری با دو پسر اقدسالملوک میشود و این موضوعات سبب آشنایی رهی با حکیمالسلطنه میشود؛ روزنامهنگاری مقتدر و سرشناس که با استفاده از موقعیت خود در مطبوعات و همجواری با دکتر مصدق سهم خود را از میراث اقدسالملوک بهادری بهدست میآورد. در ابتدای سریال او را در قالب مردی جدی و انعطافناپذیر دیدیم که تنها به رساندن پیامهای جواد اردکانی به خانوادهاش بسنده میکرد اما کمکم وقتی متوجه وضعیت رهی در خانه خانواده بهادری شد، حضور او شدیدتر و برجسته است و بیشتر نگران وضعیت زندگی رهی است. او دائما نگران رهی است.
تلاشهای بیسرانجام
نکته مهم این است که بهرغم توجه بیدریغ دکتر به رهی، هیچگاه احساسی تصمیم نمیگیرد و در همه شرایط کاملا جدی و منطقی به نظر میرسد. او حتی از رهی میخواهد که صبر کند تا همه چیز تمام شود. او نزدیک دو سال با مراجعه به دادگاه در تلاش است تا سهم ارث رهی را باز پس گیرد اما با وجود نخستوزیری مصدق این تلاشها راه به جایی نمیبرد و دادگاه هم پرونده را به خاطر نامههای نامادری رهی به دادسرای نظامی ارسال میکند و همین موضوع باعث درگیری حکیمالسلطنه و قاضی و در نهایت بازداشت حکیم میشود.
آغاز یک پایان
این دوران آغاز نخستوزیری مصدق است؛ در ابتدای صدارت دکتر مصدق، وی بیشتر درگیر مسأله ملی شدن صنعت نفت و تبعات آن بود تا اینکه به پیروزی دولت ایران بر شرکت نفت انگلستان منجر شد. با آغاز به کار مجلس پانزدهم، مصدق کابینه خود را ترمیم کرد و در ضمن از محمدرضا پهلوی درخواست کرد که پست وزارت جنگ هم با او باشد. ولی چون این امر با مخالفت شاه مواجه شد، مصدق بدون مشورت با کسی، از نخستوزیری استعفا داد و شاه نیز پس از تمایل مجلس، فرمان نخستوزیری احمد قوام را صادر کرد. در این میان، آیتا... سیدابوالقاسم کاشانی برای حفظ یکپارچگی بین نیروهای ملی و مذهبی، از مصدق حمایت و تهدید کرد در صورت کنار نرفتن احمد قوام و بازگشت مصدق، حکم جهاد صادر خواهد نمود. این امر زمینهساز قیام تاریخی سیام تیرماه۱۳۳۱ و بازگشت دکتر مصدق به قدرت شد. مصدق در این دوران علاوه بر رسیدگی به امورات کشور درگیر پرونده شکایت انگلیس در موضوع ملیشدن نفت در لاهه هم هست و بالاخره پس از فرازونشیبهای بسیار در روز ۳۱ تیرماه۱۳۳۱دادگاه لاهه در جریان اختلاف میان ایران و انگلستان درباره پرونده ملیشدن صنعت نفت، به حقانیت ایران و صلاحیت نداشتن دادگاه بینالمللی برای بررسی شکایت لندن از تهران رأی داد. بازداشت حکیمالسلطنه، اوضاع آشفته، انتخاب قوام و تهدید شاه توسط آیتا...کاشانی، باعث شد رهی وارد جلسه سخنرانی آیتا...کاشانی شود و در همان جا بود که شیفته مرام و مسلک ایشان شد.
هر دوره، یک خانواده
هر دوره از زندگی رهی که او در کنار خانواده متفاوتی زندگی میکرد، آغازگر عصرسیاسی جدیدی بود. بعد از قیام ۳۱تیر رهی به خانه استاد حسین معمار میرود که خانوادهای مذهبی دارد و طرفدار آیتا... کاشانی است. در دور دوم نخستوزیری دکتر مصدق، انتقادات و کارشکنیها علیه دولتش بهتدریج شدت گرفت. یکی ازنقاطعطف اختلافات وانتقادات علیه اوبه انتصابات دولت جدیدش مربوط میشد تا به آنجا که این برنامهها حتی یاران سنتی مصدق را نیز رنجاند. با بازگشت مصدق به قدرت، ستیز او با شاه و دربار وارد فاز جدیدی شد؛ چراکه در دومین کابینه او دیگرخبری از وزرای سلطنتطلب نبود. او برای کاهش نفوذ درباریان همه را ازهیات دولت رانده بود. ازطرفی، آیتا...کاشانی و دکتر مصدق که پیشترهمراه و همیار هم در عرصه سیاست بودند، دراین دور به مرور ازیکدیگر فاصله گرفتند و به رویارویی باهم پرداختند. آن چنان که ازحامی به مخالف یکدیگر تبدیل شدند و این مخالفت تا انحلال مجلس و سقوط دولت پیش رفت. یاران قدیمی دکترمصدق نیز بهویژه حسین مکی، ابوالحسن حائریزاده و دکتر بقایی که از اعضای مؤسس جبهه ملی و از نخستین هواداران ملیشدن صنعت نفت در مجلس پانزدهم بودند به مرور از دکتر مصدق فاصله گرفتند و به مقابله مستقیم با دولتش پرداختند. روزنامهها علیه مصدق مقاله مینوشتند. با رفراندم و انحلال مجلس دیگر معلوم بود که مخالفان باید دست ازاقدامات قانونی بردارند و رودررو مصدق را ساقط کنند؛ اما در همین مورد هم آنان سعی در حفظ ظاهری قانونی داشتند و باهمراهکردن شاه، دستخطهایی از او برای عزل دکتر مصدق و نصب سرلشکر زاهدی به نخستوزیری گرفتند. دکترمصدق که صدورفرمان عزل را خلاف روح قانوناساسی وحکومت مشروطه میدانست ازقبول آن سر باززد ومخالفان دست به کودتا زدند.باشکست طرح کودتا، محمدرضاشاه که رامسر رفته بود به بغداد فرارکرد، اما انگلیسیها و آمریکاییها درکودتای ۲۸مرداد توانستند مصدق را برکنار کنند.