سابقه دوستی در فضای مجازی و از راه دور کمکم درحال بیشتر شدن است و بعد ازدودهه درحال ورود به لایههای جدید آن هستیم.به بهانه موضوع این شماره از نوجوانه، به سراغ خط تاریخی دوستی در فضای مجازی رفتهایم...
آبی خطرناک (فیسبوک)
درست درهمان اواسط دهه هفتاد شمسی درکشورهای غربی یک پدیدهای ظهور میکند با نام شش درجه! آقای آندرو وینریچ از۱۹۶۰ در ساختمانهای اداری شبکه ارتباطات آن زمان پلهها را آنقدر بالا و پایین رفت تا بالاخره توانست درسال۱۹۹۷ اولین شبکه اجتماعی بشر را راه بیندازد تا اکنون ایشان را به دلایلی دعا و به دیگر دلایل روشن، ناله و نفرینشکنیم.اولین چراغ شبکههای اجتماعی درجهان زیاد قوی نبود و مانند چراغهای مهتابی قدیمی، پر پر میزد تا این که درسال۲۰۰۱ به دلیل گزارشهای منفی کاربران ومشکلات این شبکه اجتماعی متوقف شد. بعد از این شبکه اجتماعی به نسبت ضعیف، برنامههای دیگری خواستند که وارد این فضای خلوت وجذاب شوند اما در بین آنها برنامهای به نام فیسبوک توانست کَل همه آنها را بخواباند و این اپلیکیشن درسال۲۰۰۴ در دانشگاه هاروارد تاسیس شد.ناتاین رایت، هنرمند و نویسنده تحصیلکرده آمریکایی درسال۲۰۱۸ در یک پلتفرم روزمرهنویسی با تیتر«درخواست دوستی» مطلبی درباره تجربه دوستیهای فیسبوکی مینویسد که خلاصهاش میشود این که بعد از یک مدتی که الگوریتمهای فیسبوک، زندگی او را شناخته. دیگر از یک جایی خود این برنامه آدمهایی را وصل میکند که با آنها یا همکار هستند یا از صحبت با آنها بیزار! درآخر اشاره میکند که فیسبوک باعث شد تا به این نتیجه برسم که این فضا همانطور که میتواند اطرافیان من را شناسایی کند، حتی میتواند دوستانی برای من انتخاب کند که در آینده چه بسا برای من ضرر نیز داشته باشند.البته بماندکه درهمان دوران طلوع دردسرهای فیسبوک، هر بزرگتری نام این بزرگوار را که میشنید، پشتبند آن چیزهای خوبی نمیگفتند ودرنهایت نمیدانستند که قرار نیست شبکههای اجتماعی همینقدر کم و محدود بماند... .
برنامهها وارد میشوند
ازهمان اواسط و اواخر دهه هفتاد با ورود اینترنت به کشورمان و وارد شدن برخی تلفنهای هوشمند لمسی، وارد بخش تازهای از تاریخ شدیم تا یک موج جدیدی روی فرهنگ و جامعه کشور، بعضی از آدمها را غرق خودش کند. البته نباید فقط به فیسبوک اشاره کرد بلکه برنامههای چت برخط و انواع و اقسام اپلیکیشنهای چت و شبکه مجازی وارد موبایلها شدند تا حداقل بیشتر حافظه گوشی هر فرد، به این برنامه و اطلاعات پرشود. رفاقتها حالا رنگ غیرواقعی و خاکستری به خود گرفتند تا حداقل خیلی از افراد به وسیله همین برنامههای پررنگ و لعاب، زندگی خود را وارد چالشهای خاصی کنند. برنامههای آن زمان جدا از بحث ارتباطی خوبشان، محدودیتهایی نیز داشتند و به همین دلیل مخاطبها را صدتا میبرد لب جوی آب و تشنه برمیگرداند.برنامهها در رنگها و امکانات مختلف روز به روز به دنیای مجازی اضافه میشدند و همین امکانات جدید آنها باعث میشد هر چندسال یکبار، سیل جمعیتی را از این برنامه به آن برنامه جدید منتقل کنند.البته شاید فکرکنید ویچتها فقط در کشور خودمان مورد علاقه بسیاری از افراد قرار گرفته است اما باید بگویم که در کشور چین، یکی از مواردی که همچنان از آن استفاده میشود، همین ویچتها هستند.با ظهور ویچت در کشورمان و البته آمدن اتاقهای چتآنلاین از حوالی سال ۹۳، دوستیهای اینترنتی شدت بیشتری گرفت و آنقدر فضای این اتاق چتها در دسترس و آماده بود که هرکسی با هرسنی میتوانست راحتتر از دیگر برنامهها وارد آن شود و صحبت را با دیگران شروع کنند. البته نباید فراموش کرد که برنامههایی وجود داشت که افراد میتوانستند با استفاده از موقعیت مکانی خود یا جی پی اس، با افراد نزدیک در آن محله و شهر صحبت کنند و لقمههای دوستیابی با گذشت و پیشرفتهتر شدن این فضا، آماده و آمادهتر شد.
رنگ دنیای بیاینترنت
اینجا ایران است. اواسط دهه هفتاد شمسی و همه درحال گذراندن زندگی عادی خود هستند و همه چیز کاملا واقعی است! منظور ازواقعی بودن این است کههمه درحال زیستانسانی خود هستند. فکرمیکنم بچههای دهههشتاد، آخرین نسلی باشند که از پدرومادرو بزرگترهایشان خاطراتی میشنوند که بوی زندگی میدهد.در هر فامیل یا اطرافیان درجه یک قطعا یک نفر وجود داشته که در دوران نوجوانی و کودکی خود به همراه یکی از دوستان یا اطرافیانش، شانسی یا خوراکی فروخته باشد. البته فروختن شانسی و... به معنای کسب درآمد نیست و صرفا در آن زمان کار برای سرگرمی بود. بیجهت نیست اگر بگویم دوستی و عالم رفاقت در زمان تلویزیونهای کمشبکه و سیاه و سفید، رنگی نبودهاند.فضای جامعه به شکلی بود که حوالی ظهر یا بعد از ظهرها کمکم بچهها به کوچه، خیابانها میدویدند و با یکدیگر بازی میکردند. خودشان خبر نداشتند اما ضخامت دیوار دوستیهای آنها از ساختمان ژاپن نیز مقاومتر بوده است. شاید اگر به کسی در آن زمان میگفتیم که روزی میآید که ازاین طرف دنیا میتوانیم باآن طرف دنیا ارتباط برقرارکنیم، دربهترین حالت ما رابه دیوانهخانهها معرفی نمیکردند. درفرهنگ غرب نیزدرهمان زمان، نبود شبکههای اجتماعی، باشگاههای کلوپ وکتابخوانی دراسارت نوجوانان کشورهای فرنگی بودند. خلاصه اینکه یک زمانی همه چیز بر پایه واقعیت پیش میرفت و خبری از دنیای اینترنت نبود.
دوستیهای نو
امروزه همه نوع برنامه مختلف برای دوستیابی یا سرگرمی وجود دارد و تا به اینجا که این مطلب را میخوانید، توسعهدهندگان شبکههای اجتماعی با توجه به نیاز مردم دنیا، شبکههای اجتماعی متعددی ساختهاند که هریک از آنها برای قشر خاصی است. حالا گیمرها، بلاگر و حتی صاحبان کسب و کار و ... برنامههای مخصوص خودشان را دارند.بعد از حدود بیست و خوردهای سال حضور فضاهای متنی و صوتی شبکههای اجتماعی در تازه و پرطرفدارترین برنامه دوستیابی وارد فضای جدید تصویری شدهایم که با هرکجای دنیا میتوانید ارتباط بگیرید. این برنامه به این صورت است که شما در خانه یا هرجای این کره جهان نشستهاید و بعد از اراده و شروع کردن چت توسط شما، به صورت تصادفی به یک نفر وصل میشوید تا با او وارد مکالمه تصویری شوید. این مکالمه تصویری دقیقا ضد همان اتاقهای چت است که باعث میشود همه چیز به واقعیت نزدیک شوند. تقریبا این برنامه چندسالی میشود که در مارکتهای اینترنتی وجود دارد اما به تازگی در کشور ما محبوبیت خاصی پیدا کرده. چطور؟ بعد از ضبط تماسهای تصویری توسط افرادی به اصطلاح یوتیوبری و صحبت با افراد مختلف در سراسر جهان وپخش آن، افراد زیادی علاقهمند شدهاند تا دراین نرمافزار وارد شوند. اغلب این ویدیوهای ترندشده مربوط به کسانی میشودکه دنبال جلب توجه وساختن یک چهره جدید دراین فضا هستند ودرتمامی ویدیوهای پخش شده، این امرقابل مشاهده است.یک نکتهای که میتوان جدا از این برنامه ذکرکرد، شیوع چت ومکالمههای ناشناس است که همه علاقهمندان را ترغیب به صحبت در این فضا میکند؛ فضایی که وسوسهانگیز و در عین ناشناس بودنش، میتواند دردسرساز باشد.
سه تفنگدار
اخیرا به عنوان کادر اجرایی در یک مراسم چندروزه رسانهای حضور داشتم که اغلب شرکتکنندگان آن بچههای ابتدایی یا نوجوانهای راهنمایی بودند که از سراسر کشور با تیمهای خود برای تولیدات آن رویداد چندروزه جمع شده بودند.در بین این گروهها یک تیم کوچک نظرم را جلب کرد که با لِگوهای زیاد قصد داشتند یک استاپ موشن درست کنند و بزرگترین فرد آن گروه کلاس ششم میشد. نکتهای که از آن بسیار تعجب کردم، تفاوت سکونتهای آن سه نفر در استان و شهرهای مختلف ایران بود. یکی از آنها اهل کیش، دیگری اهل مشهد و نفر سوم این تیم اهل شمال کشور بود. وقتی از آنها درباره نحوه آشنایی آنها سوال پرسیدم، به این صورت پاسخ دادند که این رویداد، اولین دیدار آنها با یکدیگر است اما در دو سال گذشته به وسیله برنامههای مخصوص گیم و شبکههای اجتماعی با یکدیگر ارتباط داشتهاند. وقتی از نحوه آشنایی آنها پرسیدم گفتند که از طریق بازیهای آنلاین با هم آشنا شدهاند و بعد از شروع دوستی، تصمیم گرفتهاند در زمینهای که علاقهمند هستند، فعالیت کنند. این یکی از میلیونها ماجرای عجیب فضای مجازی است که انگار این رفاقتها، سررشته دراز دارد.