ساخت این مستند به دلیل آنکه کار کردن با سوژههایی که از نظر روحی و روانی در جنگ آسیب دیدند، سخت است، حدود چهارسال طول کشیدهاست. قصه این فیلم درباره مادر و پسری است که زندگیشان بهدلیل عوارض ناشی از جنگ در یکجا متوقف شدهاست و پیش نمیرود.
صادقی که تا بهحال فیلمهای مستند «دختران خرمشهر»، «نفرآباد» در محلههای جنوب تهران و «برجک» را در منطقه سیستانوبلوچستان ساخته، درباره انگیزه خود از ساخت مستند پایان جنگ به جامجم گفت: من در خرمشهر درباره دختران نوجوانی که سال ۵۹ وارد فضای جنگ شدند، فیلمی میساختم. در همان روزها من با سوژههای این فیلم آشنا و متوجه شدم که مادر و پسر فیلم من نیز در شرایط جنگ سال ۵۹ حضور داشتند و بر اثر عوارض خشونت ناشی از جنگ آسیب دیدند.
بهتدریج میان من و شخصیتهای فیلم ارتباط و رفاقتی شکل گرفت که اجازه دادند با دوربین وارد زندگیشان شوم. از ابتدا دنبال این بودم که دخل و تصرف شخصی در ماجراهای زندگیشان یا آنچه میگویند، نداشته باشم و صرفا دوربین ناظری بر زندگی شخصیتهایی باشد که زندگی برایشان دیگر جریان ندارد و از تک و تا افتاده است. وقتی بهعنوان سوژه به این شخصیتها نگاه میکردم، خیلی ذهنم را درگیر کردند و دوست داشتم درباره آنها فیلمی بسازم یا کار کنم.
وی درباره زمان کوتاه این مستند توضیح داد: فیلم میتوانست بلندتر باشد، اما ترجیحم این بود که در همین زمان کوتاه تدوین شود. از همان ابتدا هم دنبال این نبودم که فضای فیلم به سمتی برود که مخاطبان با یک فیلم شکنجه شوند، چون فیلم به اندازه کافی تلخ است و شاید بیننده را آزار دهد. این فیلم هم میتوانست چهار دقیقه و هم ۴۰ دقیقه باشد، اما دلایلی وجود داشت، بهطور کلی مواجه شدن با این سوژهها سخت است، چون از جهتی هم کار کردن با انسانی که آسیب دیده و به لحاظ اعصاب و روان زیر فشار باشد، مشکل است. ما در همان روزها هم بهطور پیوسته فیلمبرداری نداشتیم و یک ساعت و یک هفته با سوژه کار میکردیم و مدتها نمیتوانستیم با او صحبت کنیم. به عبارتی حضور او جلوی دوربین خیلی ارادی نبود. وقتی جریان تولید فیلم خیلی طولانی شد، ترجیح دادم که دیگر ادامه ندهم، چون به لحاظ اقتصادی هم از پس آن برنمیآیم و فیلم من به شکل مستقل و با هزینه شخصی ساخته شده و سرمایهگذار و تهیهکنندهای نداشتم و به همین جهت در همین مقطع فیلم را به پایان رساندم؛ یعنی شاید امکان بسط و گسترش و ساخت یک فیلم بلند وجود داشت، اما در نهایت تصمیم گرفتم فیلم را در ۱۴دقیقه تدوین کنم. این مستندساز درباره انتخاب جنوب کشور برای فیلمسازی گفت: هویت شهرهای جنوبی کشور با جنگ آمیخته است و خانواده من هم در جنگ حضور داشتند و جدا از علاقه به این لوکیشنها و تعلق خاطری که به فیلمهای جنگی دارم، پدرم را در جنگ از دست دادم و همیشه به این فضا علاقهمند بودم و دو سه فیلم هم در ارتباط با جنگ ساختم. البته به طور معمول، ماجراهای بعد از جنگ را تصویر میکنم و فیلمهایم به وقایع دوران جنگ نمیپردازد. به عبارتی، نگاهم به جنگ آسیبشناسانه است و بیشتر سرگذشت آدمهایی که بعد از جنگ آسیب دیدند و در انزوا زندگی میکنند را دنبال میکنم. این آدمها میتوانستند سرنوشت دیگری داشته باشند، اما به دلیل جنگ ناجوانمردانهای که به آنها تحمیل شد، تصمیم گرفتند از سنین نوجوانی که آغاز فعالیت و شور جوانی محسوب میشود، در جنگ باشند و متعاقب این حضور آسیب دیدند. پس از گذشت سالیان طولانی از جنگ، این آدمها و کاری که برای کشورشان انجام دادند نیز فراموش شد. در سراسر فیلم هم دائم نماهای پسر با مادر را میبینیم که گاهی حتی با یکدیگر ارتباط کلامی هم ندارند. این تنهایی خیلی زیاد اذیتم میکرد و دلم میخواست تصویری از این انزوا و تنهایی را به مخاطبان منتقل کنم.
این مستندساز درباره حضور در جشنواره فیلم حقیقت نیز تصریح کرد: من سالهای قبل هم متقاضی حضور در جشنواره حقیقت بودم که امسال خوشبختانه توانستم وارد هفدهمین دوره جشنواره فیلم حقیقت شوم. جشنواره حقیقت یکی از معدود امیدهای فیلمسازان مستقل در ایران است تا فیلمشان را بتوانند در آن به نمایش بگذارند. به هر حال، این جشنواره تنها امکان حضور بچههای مستندساز و فیلمسازان مستقل است و بچهها این شانس را دارند که فیلمشان دیده شود.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد