با این حال حتی باوجود امید به زیستن و آینده هم تردیدی در این نیست که کودکان و نوجوانان و دانشآموزان فلسطینی بهخصوص اهالی غزه، درصورت بقا و درامان ماندن از جنایات رژیمصهیونیستی، یکشبه و بدون طی کردن کودکی و نوجوانی و چشیدن طعم خوش آن دوران بزرگ میشوند و درسی میگیرند که در هیچ مکتب و کلاسی آموزش نمیدهند. درس غیرت، مقاومت و مبارزه علیه باطل که در دوران مبارزات انقلاب اسلامی و هشت سال دفاعمقدس هم نمونههای فراوانی از آن را در کشور خودمان دیدیم و درسهایی که دانشآموزان به بزرگترها و ملت دادند، کم از آموزههای معلمان سر کلاسهای درس نبود. به همین بهانه و مناسبت، مرور برخی فیلمهای شاخصی که با محوریت دانشآموزان و جبهه و جنگ ساخته شده، خالی از لطف نیست؛ قهرمانهای کوچکی که روایت زندگی آنها ادای دینی به انبوه دانشآموزان شهید، جانباز، جاویدالاثر و رزمنده است. بلکه این خاطره بازی و یادآوری، انگیزهای برای تولید آثار شاخص دیگری در این زمینه باشد.
۲۳ نفر
یکی از مهمترین جلوههای حضور نوجوانان و دانشآموزان در سینمای ایران، فیلم ۲۳ نفر به کارگردانی مهدی جعفری و محصول سازمان هنری رسانهای اوج است. این فیلم که برنده جوایزی چون بهترین فیلم از نگاه ملی سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر، پروانه زرین بهترین فیلم از جشنواره کودکان و نوجوانان، جایزه سینمایی ققنوس در جشن «سینما انقلاب» و نشان کمیسیون ملی یونسکو بهعنوان فیلم منتخب سال۲۰۱۹ شده، اقتباسی از خاطرات ۲۳نفر از رزمندگان نوجوان و دانشآموزان ایرانی است که در جریان جنگ ایران و عراق در سال۱۳۶۱ به اسارت نیروهای عراقی درآمدند. این گروه بین ۱۳ تا ۱۷ سال سن داشتند و اغلب از تیپ ثارا... کرمان اعزام شده بودند و در اردیبهشت۱۳۶۱ در مرحله مقدماتی عملیات بیتالمقدس در مناطق مختلف جبهه اسیر شدند. کتاب «آن بیست و سه نفر» که بر اساس خاطرات احمد یوسفزاده از انتشارات سوره مهر منتشر شده، هم شاخصترین اثر درباره این دانشآموزان است که فیلم هم با نگاهی به آن و براساس واقعیت ساخته شده است. یکی از نکات قابل اشاره درباره فیلم، حضور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در نخستین روز فیلمبرداری ۲۳نفر در پشت صحنه بود.
کودک و فرشته
این فیلم به کارگردانی مسعود نقاشزاده روایتی از مقاومت مردم خرمشهر در روزهای اول جنگ ایران و عراق را روایت میکند اما تفاوت آن با نمونههای مشابه این است که محوریت داستان را به دو دانشآموز کودک و نوجوان اختصاص میدهد و با حضور آنها به دانشآموزان پسر ودختر که پابهپای بزرگترها برای دفاع از این آبوخاک مقابله ومبارزه کردند، ادایدین میکند. همانطور که مصطفی، یادآور شهدایی چون محمدحسین فهمیده و بهنام محمدی است، فرشته هم دختران شهید دانشآموز را به یاد میآورد. عزیزانی که به جای قلم، اسلحه به دست گرفتند و شاگرد اول کلاس وطنپرستی شدند. کودک و فرشته که برای اولینبار در بیستوهفتمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر نمایش داده شد، جوایزی از مراسم تجلی اراده ملی به دست آورد. این فیلم همچنین برنده پنج جایزه از بیستوسومین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان از جمله بهترین فیلم بلند آسیایی و بهترین فیلم ایرانی شد.
بزرگمرد کوچک
شهید بهنام محمدی، دانشآموز ۱۳ساله خرمشهری و ماجراجویی بود که سر نترسی داشت و در روزهای محاصره و اشغال خرمشهر کابوس عراقیها شده بود و با ترفندها و زبر و زرنگیاش بارها دشمن را غافلگیر کرد. فیلم بزرگمرد کوچک به کارگردانی صادق صادقدقیقی روایتی از زندگی این شهید است. قصه فیلم از آنجا آغاز میشود که بهنام ابتدا به دست نیروهای عراقی میافتد و مورد ضربوشتم قرار میگیرد اما اعتماد عراقیها را جلب کرده و مواد غذایی، مهمات و گرای دشمن را به نیروهای ایرانی میرساند.
اتوبوس شب
حبیب احمدزاده در کتاب «داستانهای شهر جنگی» شش داستان با موضوع دفاعمقدس را روایت میکند که یکی از آنها درباره نوجوان دانشآموزی است که ۴۰ اسیر را از آبادان به ماهشهر میبرد. کاری که خیلی از بزرگترها هم جرات و جسارت و توان آن را ندارند. این قصه به قدری گیرا و جذاب بود که زندهیاد کیومرث پوراحمد برای اقتباس سینمایی از آن ترغیب شد. نتیجه یکی از بهترین فیلمهای کارنامه فیلمساز و از آثار قابل دفاع سینمای دفاعمقدس شد و مهرداد صدیقیان (در نقش عیسی، همان نوجوان دانشآموز و قهرمان) و خسرو شکیبایی در نقش عمو رحیم بهترین نقشهای دوران بازیگریشان را بازی کردند.
تنگه ابوقریب
فیلم تنگه ابوقریب به کارگردانی بهرام توکلی که بر اساس واقعیت ساخته شده، روایتی است از دفاع گردان عمار یاسر لشکر ۲۷ محمد رسولا... در برابر لشکرکشی رژیم بعث در موقعیت تنگه استراتژیک ابوقریب دهلران و حمله به فکه و شرهانی در روزهای پایانی جنگ. عراقیها قصد عبور از سد یک پایگاه را که شکل تنگه است، دارند که با مقاومت شدید نیروهای ایرانی روبهرو میشوند. باوجود پایمردی و شجاعت شخصیتهایی چون مجید(جواد عزتی)، خلیل (حمیدرضا آذرنگ)، حسن (امیر جدیدی) و رضا (مهدی پاکدل)، محوریت ماجرا با نوجوان دانشآموزی به نام علی با بازی مهدی قربانی است که ابتدا برای عکاسی به منطقه آمده اما در پایان و بعد از مشاهده نبردهای خونین و روی خشن جنگ، دیگر آن شخصیت اول فیلم نیست و نماینده نسل آیندهای میشود که پشتوانه غنی سلحشوران را پشت سرش دارد و مهمتر اینکه آنها را بیواسطه با چشمان خودش رویت میکند.
یدو
مهدی جعفری بعد از تجربه تحسین شده «۲۳ نفر» در یدو هم اثری با محوریت نوجوانان و دانشآموزان ساخت، منتها این بار به جای خلق اثری درباره گروهی از نوجوانان، روی یک قهرمان تمرکز کرد. ماههای آغازین جنگ و آبادان در محاصره دشمن است، برای همین خانوادههای شهر و حومه به ناچار باید خانه و دیار خود را رها کنند و به شهرهای دیگر پناه ببرند اما مادر یدو، قصد ندارد با جماعت همراه شود و ترک منزل و کاشانه کند، تصمیمی که با مخالفت و عصبانیت شدید یدو، پسر بزرگتر و نوجوان خانواده روبهرو میشود اما روند قصه طوری پیش میرود که یدو هم با درس گرفتن از مکتب مادرش، عملی قهرمانانه انجام میدهد و تصمیم به ماندن و مقاومت میگیرد.
غفلت سینمایی از ۱۳ آبان
دلیل اصلی نامگذاری ۱۳آبان به عنوان روز دانشآموز در تقویم رسمی کشور، شهادت جمعی از دانشآموزان معترض به حکومت پهلوی در صبح ۱۳آبان۵۷ بود؛ جنایتی که آتش انقلاباسلامی را شعلهورتر کرد. باوجود گرامیداشت هرساله این واقعه و سپریشدن۴۴سال ازآن،سینمایایران هیچواکنشی نسبت بهآن نداشته وقدمی برایبازخوانی اینبزنگاه مهم تاریخی برنداشتهاست. شاید تنها فیلمی که نسبتی با وجه تسمیه روز دانشآموز دارد و به مبارزات دانشآموزی علیه حکومت پهلوی میپردازد «میلاد» به کارگردانی ابوالفضل جلیلی محصول سال ۱۳۶۳ باشد که قصه دانشآموزی به نام میلاد را روایت میکند که راه پدر دستگیرشدهاش را ادامه میدهد. هرچقدر سینمای ایران به این جنبه از مناسبت دانشآموزی و دلیل دیگر نامگذاری ۱۳ آبان در تقویم یعنی تسخیر لانه جاسوسی غفلت کرده، سینمای آمریکا به خوبی از آن بهره برده و از هر فرصتی برای طرح وارونه حقیقت سود جسته است. شاخصترین نمونه ساخت فیلم آرگو بود که در یک سیاسی بازی علنی اسکار بهترین فیلم را هم به دست آورد. همین که میشل اوباما، بانوی اول آن زمان آمریکا، از کاخ سفید برنده جایزه بهترین فیلم اسکار را اعلام کرد، به خوبی بیانگر بهرهبرداری سیاسی و سینمایی آمریکا از مناسبتهایی چون تسخیر لانه جاسوسی است.
به روایت دانشآموزان
برخلاف بسیاری از سوژهها و موضوعات که در سینمای ایران مورد غفلت و کمکاری قرار گرفتهاند، خوشبختانه فیلمهایی که با محوریت دانشآموزان ساخته شدهاست، ناچیز نیست و میتوان روی کمیت و بیشتر کیفیت آنها متمرکز شد. به ویژه فیلمسازانی چون مجید مجیدی، عباس کیارستمی و کیومرث پوراحمد آثار موفق و تحسین شدهای در زمینه سینمای کودک و نوجوان و آثاری با محوریت دانشآموزان ساختند. این چند فیلمی که اینجا به آنها اشاره میشود، تنها چند نمونه از فیلمهای شاخص با موضوع دانشآموزان است. مدرسهای که میرفتیم (داریوش مهرجویی): گام اول درباره دانشآموزان در سینمای بعد از انقلاب را کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برداشت، با فیلمی به نام «مدرسهای که میرفتیم» ساخته داریوش مهرجویی که دانشآموزان با درست کردن یک روزنامه دیواری انتقاداتشان را نسبت به شرایط مدرسه مطرح میکنند.
رابطه: پوران درخشنده همیشه دغدغه کودکان و نوجوانان را داشتهاست. اهمیت کار درخشنده از این رو بیشتر میشود که در دو فیلم اولش سراغ کودکان و نوجوانان ناشنوا و ناگویا میرود. در«رابطه» با قصه دانشآموزی به نام ناصر و در پرنده کوچک خوشبختی با قصه دانشآموزی به نام ملیحه همراه میشویم.
پاتال و آرزوهای کوچک (مسعود کرامتی): احتمالا این آرزوی همه بچهها بود که یکشبه قد بکشند و بزرگ شوند. قصه فیلم پاتال و آرزوهای کوچک ساخته مسعود کرامتی هم همین است و دانشآموزی به نام وحید، آرزو میکند جای پدر به اداره برود، این آرزوی کوچک و جابهجایی، مدرسه و شهر را بههم میریزد.
سفر جادویی (ابوالحسن داوودی): اصرار برخی والدین برای ممتاز بودن فرزندان دانشآموزشان، موردی شایع است و گاهی مثل این فیلم باعث تنبیه بچههای بینوا میشود؛ اما دنیای فانتزی سفر جادویی دستکم تلنگری به پدران و مادران سختگیر در این زمینه است، بهویژه اینکه پدر با سفری از طریق ماشین لباسشویی از رفتارش درس میگیرد.
خمره (ابراهیم فروزش): ابراهیم فروزش در اثر موفقش «خمره» سراغ داستانی از هوشنگ مرادیکرمانی میرود. نقش کلیدی این فیلم را آقای معلم به عهده دارد اما کلید شکستن خمره(منبع آب آشامیدنی مدرسه)را دانشآموز بازیگوشی به نام حسن کاظمی میزند.
بچههای آسمان(مجید مجیدی): دانشآموزی به نام علی با بازی میرفرخ هاشمیان در فیلم «بچههای آسمان»، یکی از مهمترین شخصیتهای تاریخ سینمای ایران است. اگرچه علی ابتدای فیلم، ناخواسته بر رنج و گرفتاری خانواده فرودستش میافزاید و هر دو به نوبت با یک جفت کفش به مدرسه میروند اما با آن نیت و تلاش پایانیاش در مسابقه دو به رستگاری میرسد.
تنهای تنهای تنها (احسان عبدیپور): همیشه این معلمها نیستند که درس میدهند، گاهی و چهبسا خیلیوقتها باید پای درس و مکتب دانشآموزان نشست. ازجمله همین شخصیت رنجرو، دانشآموز بوشهری که باوجود همه بازیگوشیها وشیطنتهایش، جهانی و بسیار بزرگتر از همسنوسالهایش فکر میکند و میخواهد پیام صلح ایرانیان را به گوش رئیسجمهورهای جهان برساند.
فرار از اردو (غلامرضا رمضانی): غلامرضا رمضانی که از فعالترین فیلمسازان حوزه کودک و نوجوان در سالهای اخیر است و آثاری چون «ضربه فنی» را با موضوع دانشآموزی در کارنامه دارد، در فیلم جذاب و تحسینشده «فرار از اردو» هم فضای مدرسه را با ماجراجوییهای یک اردوی دوروزه در شمال پیوند میزند. این فیلم پروانه زرین بهترین کارگردانی را در جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان دریافت کرد.
نفس (نرگس آبیار): بازیگوشی بهار نوروزی اگرچه بیشتر اوقات کار دستش میدهد و به رنجش اضافه میکند اما همین توسل به رویا تکیهگاه التیامبخشی هم برایش به حساب میآید. او باوجود گاهی تنبیه مدرسهای، دانشآموز باهوش و زرنگی است که نمرهاش ۲۰ میشود و میگوید: «فقط باید درس بخونم تا بزرگ که شدم، دکتر تنگینفس بشم و بابام رو خوب کنم.»