گفت‌وگوی «جام‌جم» با افشین صادقی کارگردان فیلم «زنبور کارگر»

دو روی سکه قصاص و بخشش

زنبور کارگر دومین فیلم افشین صادقی در مقام کارگردان بعد از مقلد شیطان است. داستان این فیلم درباره بیوک (سعید آقاخانی) است که سال‌ها پیش زنش را به دلیل اهمال پزشکی از دست داده و خودش نیز در نزاعی کشته می‌شود، حال دخترش درصدد قصاص قاتل اوست. این فیلم از جهت سرپوش گذاشتن روی حقیقت از سوی صاحبان قدرت، به فیلم مصلحت نزدیک است اما هرکدام مسیر خود را در این فیلم طی می‌کنند و همین داستان را متمایز می‌کند.
کد خبر: ۱۴۲۶۰۴۲
نویسنده نسرین بختیاری - گروه فرهنگ و هنر
دو روی سکه قصاص و بخشش

زنبور کارگر روی این موضوع تأکید دارد که هرکسی بابت انجام کارهایش تاوان پس می‌دهد و خداوند تمام پیدا و پنهان را می‌بیند و در نهایت حقیقت نیز آشکار می‌شود. این همان نکته‌ای است که افشین صادقی روی آن تأکید دارد. اکران زنبور کارگر بهانه‌ای شد تا با این کارگردان گفت‌وگو کنیم که در ادامه از نظر می‌گذرانید:

 در سرآغاز گفت‌وگو درباره زنبور کارگر، کمی درباره انتخاب این نام توضیح دهید.
نام اولیه این فیلم صبح روز اعدام بود و با همین نام مجوز گرفتیم اما در ادامه تغییر کرد. در پایان فیلم به این اشاره می‌کنیم که از میان زنبورها فقط یکی ملکه می‌شود و بقیه همه کارگر هستند. شبنم مقدمی در این فیلم نقش ملکه را بازی می‌کند و می‌بینیم که اقشار کارگر با ملکه درگیر می‌شوند و به همین دلیل نام زنبور کارگر برایش انتخاب شد.
 
قصه زنبور کارگر چه ویژگی‌هایی داشت که ترغیب‌تان کرد کارگردانی و تهیه‌کنندگی آن را به عهده بگیرید؟
بعد ساخت فیلم مقلد شیطان، باز به فکر ساخت فیلم بودم و موضوع قصاص به نظرم جالب آمد و به این ترتیب تبدیل به خط اصلی قصه‌ام شد. در ابتدا این داستان در ذهنم بود که دختری مرتکب جرمی می‌شود و واکاوی‌هایی که نسبت به قاتل بودن آن صورت می‌گیرد، ماجرای فیلم را می‌سازد که به نظرم قصه‌ای تکراری آمد. بنابراین در زنبور کارگر به دو موضوع توجه کردم؛ اول این‌که هرچقدر هم پارتی داشته باشی، نمی‌توانی از قصاص خداوند فرار کنی. دوم این‌که خداوند در قرآن می‌فرماید در قصاص حیات است و غربی‌ها روی این موضوع مانور می‌دهند، اما خداوند بخشش را هم توصیه کرده است؛ یعنی به همان اندازه که در آیات قرآن، خداوند با حکم قصاص، سدی مقابل تعرض به جان و مال مردم کشیده، در سوره شوری، به عفو و چشم‌پوشی از خطای خطاکاران سفارش می‌کند. در واقع من دو موضوع قصاص و بخشش را در طرح اولیه باهم آمیختم و در فیلم‌ هم می‌بینید که دختر با وجود نفرت تمامش از قاتل برای قتل پدرش، در اوج قدرت می‌بخشد، چون در بخش‌هایی از فیلم‌ هم می‌بینیم که دختر روی آینه می‌نویسد اگر کسی را بکشم، دیگر آدم سابق نمی‌شوم. از جهتی هم دوست داشتم به این اشاره کنم که از قصاص خداوند نمی‌توانید فرار کنید. 
 
همکاری شما با سعید نعمت‌ا... به عنوان نویسنده چطور رقم خورد؟
سعید مثل برادرم است؛ زمانی که همراه حمید نعمت‌ا... مقلد شیطان را می‌ساختم، سعید را به من معرفی کرد. پس از آن فیلمنامه شطرنج یک نفره را به سعید دادم و نوشت که فیلم بسیار خوبی شد. سعید جزو جوان‌های با استعداد است که چندسالی با هم بودیم و به دلیل این‌که به خارج از کشور رفتم، مدتی از او بی‌خبر بودم. هنگامی که به ایران آمدم و این طرح را نوشتم، با نویسندگان مختلفی صحبت کردم، اما در نهایت قسمت شد با سعید کار کنم. 
 
همکاری شما با بازیگرانی مثل شبنم مقدمی و سعید آقاخانی چگونه رقم خورد؟
سخت‌ترین مرحله فیلم انتخاب بازیگر است؛ چون انتخاب بازیگری که در آن مقطع زمانی مورد نظر شما سر کار نباشد، سخت است. در لحظه‌ای که بودجه یک فیلم فراهم و بعد هم خود فیلم ساخته می‌شود، کاندیداهایی برای بازیگران در نظر می‌گیریم تا این‌که به پیشنهاد سعید نعمت‌اللهی به خانم مقدمی و به پیشنهاد گروه کارگردانی به این بازیگران فعلی و سعید آقاخانی رسیدیم و خوشبختانه زمان‌شان با زمان ما هماهنگ شد. من خیلی راضی هستم و همه به نظرم سر جای خودشان و به‌درستی قرار گرفتند. 
 
آیا علت خاصی وجود داشت که لهجه ترکی را برای شخصیت‌ها انتخاب کردید؟
نه؛ برای پیدا کردن لهجه، سعید آقاخانی و علیرضا آرا خیلی تمرین و کار کردند و همان‌طور که می‌دانیم نه سعید و نه علیرضا هیچ‌کدام آذری نیستند. خب، این عمومیت دارد که آذری‌ها میان خودشان آذری صحبت می‌کنند و فقط ستایش موسوی، بازیگر نقش اینجی از طرف مادری ترک‌زبان بود.
 
لطفا درباره استعدادهای جوان و انتخاب بازیگرانی که اولین تجربه تصویری خود را در کار قبلی و این کار تجربه می‌کنند بگویید.
من برای فیلم‌های «مقلد شیطان» و «شطرنج یک‌نفره» یک استعداد جوان آوردم و معتقدم در هر فیلمی باید یک جوان هنرمند بااستعداد را معرفی کنیم. درحال‌حاضر هم بسیاری از فیلمبرداران، عوامل گریم و صدا با من تماس می‌گیرند و می‌گویند که اولین کارمان را با شما شروع کردیم و زمانی که اینها را می‌شنوم، خیلی خوشحال می‌شوم. به‌عنوان‌مثال، برای فیلم «مقلد شیطان» ساره بیات و پردیس احمدیه بار اولی بود که کار می‌کردند. خانم موسوی را یکی از دوستانم آقای مشیری به من معرفی کرد و وقتی تست داد، متوجه شدیم استعداد خوبی دارد و در نهایت برای بازی در فیلم انتخاب شد. در سال۸۳ برای شطرنج یک‌نفره نیز آقای مشیری را برای بازی انتخاب کردم و به‌رغم این‌که این فیلم اکران نشد، جوایز خوبی را دریافت کرد. 
 
این فیلم در ظاهر درباره قصاص است، اما همزمان چند موضوع اجتماعی را مانند مشکلات زندگی یک نماینده خانم مجلس، پسری که نمی‌تواند به‌طور مستقل تصمیم بگیرد، کارگرانی که در جامعه کارهای پرخطر انجام می‌دهند و دیده نمی‌شود و بسیاری از مسائل ریز و درشت را مطرح می‌کند. تنیده‌شدن این قصه‌ها کنار هم قطعا شما را با چالش‌هایی رو‌به‌رو کرده است؛ لطفا در این رابطه توضیح دهید.
شاید باید اعتراف کنم که در آن زمان هیجان داشتم و الان که چند سالی از ساخت این فیلم می‌گذرد از این قصه‌های زیاد کنار هم پشیمانم. با این‌که هدفم این بود که نشان دهم هرکسی در این فیلم تاوان کاری را که انجام داده است می‌دهد. اگر قرار بود این فیلم را الان بسازم، این‌قدر قصه فرعی به آن اضافه نمی‌کردم. درواقع سعی می‌کردم به اصل قصاص و بخشش توجه و یادآوری کنم که هیچ‌کس نمی‌تواند از قضاوت خداوند فرار کند. 
 
بعضی از منتقدان به لحظه‌هایی که دختر کنار پدر و در آن ارتفاع قرار گرفته و قرار است لحظات دراماتیکی را برای بیننده خلق کند خرده می‌گیرند و با توجه به این‌که فیلم در فضای واقعی قرار گرفته، چنین موضوعی را دور از انتظار و واقعیت می‌دانند؛ چه توضیحی دراین رابطه دارید؟
بخش‌هایی که مربوط به حضور بچه روی تاورکرین است، قبل از ساخته‌شدن فیلم بوده است. این شغل تاورکرینی هم برای شخصیت اصلی قصه یعنی سعید آقاخانی قبل از ساخته‌شدن فیلم برایش انتخاب شده بود. همیشه برایم جالب بوده که این رانندگان تاورکرین ساختمان در ارتفاع چطور کار می‌کنند. زمانی که با رانندگان تاورکرین برای ساخت فیلم صحبت کردیم، متوجه شدیم زندگی این افراد خیلی عجیب و غریب است و در مقاطعی از زمان، بچه‌های خود را بالا بردند و بعضی‌ها وقتی آن بالا می‌روند، دو روز همان‌جا هستند و غذای‌شان را هم با خود می‌برند. به‌تازگی آسانسوری کنارشان قرار دادند اما در گذشته ۲۰۰متر را از راه‌پله‌ها بالا می‌رفتند تا برسند. بنابراین، بودن بچه‌ها در این ارتفاع خیلی منطقی نیست، مواردی بوده که بچه‌ها را با طنابی محکم به خود می‌بستند و بالا ‌می‌بردند، این در حالی است که اتاقی که در آن مستقر بودند، بارها تکان می‌خورد.
 
علت درشت نشان داده شدن بعضی نماها، مثل مسواک زدن یا پاک کردن ناخن زن کاندید نمایندگی یا شکل نمایش بعضی صحنه‌ها از بالا چیست؟
من برای هر نمایی که انتخاب می‌کنم، توضیحی دارم و سعی می‌کنم دلیلی برای آن داشته باشم. علت این نماهای درشت از زن کاندید نمایندگی، این است که نشان دهم بعضی سیاستمداران چند رو هستند و فکر می‌کنند با دروغ می‌توانند کارشان را پیش ببرند اما سیاست این نیست. در نمایی هم از بالا می‌بینیم که این زن، پسرش را به خاطر جرمی که مرتکب شده، می‌زند و دائم این دروغ که او جرمی مرتکب نشده و از خودش دفاع کرده را به او تلقین می‌کند. علت قرار دادن دوربین از بالا این بود که بگویم خداوند شاهد و ناظر این ماجراها و دروغ‌هاست، بالاخره دروغ فاش خواهد شد و همه تقاص دروغ‌های‌شان را پس می‌دهند. جایی از فیلم می‌بینیم که یکی از شخصیت‌های اصلی فیلم به شکل ناآگاهانه لپ‌تاپی که صحنه جرم را فیلمبرداری کرده، به شخصی پس می‌دهد که بعدها تبدیل به نقطه ضعف و شروع آشکار شدن دروغ‌ها می‌شود. البته خودم هم قبول دارم که به جای نشان دادن صحنه‌های متنوع باید بیشتر روی این داستان‌ها تمرکز می‌کردم. 
 
با توجه به تمام نقایصی که خودتان هم به آن اشاره کردید، از آنچه روی پرده می‌بینید، راضی هستید؟
بله، راضی هستم و واقعا از آقایان خزایی، سهرابی و ایل‌بیگی تشکر می‌کنم. اصلا انتظار نداشتم بعد از چهار سال که از ساخت فیلم می‌گذرد، اکران شود. این دوستان زحمت کشیدند، نامه نوشتند تا فیلم اکران شود و آنچه لازم بود را حذف کردیم تا قابلیت اکران پیدا کند.
 
چند دقیقه کوتاه شد؟
حداقل ۲۰ دقیقه. فکر می‌کنم نیاز بود که کوتاه شود، چون ممکن است سرصحنه دیالوگی گفته شود که بعدها متوجه می‌شویم برای اکران مناسب نیست. شاید از ۱۰دقیقه کوتاه‌شده فیلم ناراحت باشم اما وقتی به شرایط جامعه نگاه می‌کنم، مقداری حق می‌دهم. من در زندگی‌ام یاد گرفتم وقتی شروع هرکاری با نام خداوند باشد و او را برای انجام کارهایم شاهد قرار ‌دهم، دیگر نمی‌توانم قضاوت غلط داشته باشم و دروغ بگویم. 

بدلکارانی که از ارتفاع ترسیدند

ما که نمی‌توانستیم این صحنه‌ها را بگیریم و برای‌مان خیلی سخت بود، به همین دلیل بچه‌های بدلکار می‌خواستند صحنه‌های مربوط به بالارفتن از تاورکرین را انجام دهند. از لحاظ سختی کار با تاورکرین باید بگویم که شاید بتوانیم یک هواپیما را داخل یک سوله ببریم و پرده سبز بزنیم اما ارتفاع تاورکرین خیلی بالاست و سوله‌ای به این ابعاد نداریم؛ حتی اگر یک قطعه آن را می‌آوردیم، ارتفاع تاورکرین چهار و نیم متر بود و چهار تن وزن داشت، مجبور شدیم از بدلکار استفاده کنیم. برای خود رانندگان حدود ۲۰ دقیقه طول می‌کشید تا بالا بروند، اما وقتی بدلکاران آمدند، دوساعت طول کشید و بی‌سیم زدیم که بیایید برای ناهار اما آنها گفتند ما دو روز فیلمبرداری همین‌جا هستیم، پایین نمی‌آییم و دیگر جرأت پایین آمدن نداریم. 

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها