
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
طبیعی است مهمترین ابزار موجود برای تدریس موضوعات مختلف در مدارس، کتب درسی هستند. برای همین برخی معتقدند ریشه خیلی از مشکلاتی که در زمینه انتقال مفاهیم دینی به کودکان و نوجوانان به چشم میبینیم، نبود کتابهای درسی مناسب و کارآمد است. تحقیقات ما هم نشان میدهد خیلی نواقص در تالیف این کتب وجود دارد. مثلا بعید است نویسندگان کتابهای درسی در سالهای مختلف با هم همفکری کرده باشند. دینی، مثل ریاضی و فیزیک نیست که هرکسی بخواهد فرمول و روش محاسبه خودش را ارائه کند و کاری به چیزهایی که قبل و بعد قرار است در اختیار مخاطب قراربگیرد نداشته باشد؛ چراکه نتیجهاش میشود سردرگمی. به عنوان مثال در کتابهای هدیههای آسمان تصاویر پیامبران و ائمه به صورت نیم رخ یا هالهای از نور نشان داده شده اما در کتابهای قرآن همان پایهها تصویر حضرت ابراهیم(ع) کاملا طراحی شده و طراحی آن هم چندان جالب نیست و این نکته در محتوای کتابها هم به چشم میخورد.امسال صحبت از ورود دو نوع کتاب به مدارس مطرح شده. به گفته مسئولان ، با این رویکرد هم کتب قبلی مورد استفاده خواهد بود و هم معلمان با آزادی بیشتری میتوانند کتاب درسی مورد نظر خود را انتخاب کنند. فقط باید بگوییم خدا به همه ما رحم کند. با وجود این نواقص در تالیف کتب دینی در کنار این ایدههای عجیب، دیگر عجیب نیست که نوجوانان ما هزار رنگ و هزار فکر و عقیده به شکل طیف داشته باشند و هرکدام هم چیزی که خودشان هستند را درست بدانند و این وسط معیار دقیقی هم وجود نداشته باشد!
این کتابی که دربارهاش صحبت کردیم اگر توسط یک مربی توانمند، اهل علم، دلسوز و خلاق آموزش داده نشود طبیعتا اثر چندانی نخواهد داشت. یعنی باید قبول کنیم که درنهایت نقش معلم در تدریس یک موضوع خیلی پررنگتر از کتاب مربوط به آن است، چراکه حتی اگر کتابی نقص یا مشکلی داشته باشد، معلم آگاه میتواند خودش نقاط ضعف را با اطلاعاتش پوشش دهد و سردرگمیهای مخاطبش را هم پاسخگو باشد. خدا را شکر در اغلب مدارس معلمان دینی لااقل به اذعان خود دانشآموزان نه فقط تسلط کافی روی درس مورد نظر ندارند، بلکه از لحاظ مهارتهایی مثل ارتباط موثر و شیوههای تدریس، از سایر معلمان عقبترند و اصولا معلمان محبوبی بین نوجوانان نیستند. برخوردهای سلیقهای و گاهی تند این استادان باعث شده خیلی از دانشآموزان فقط به همین دلیل از درس زده شوند و دیگران هم نتوانند برای سوالات و شبهات خود در دوران بلوغ که مهمترین سن برای آشنایی با اصول اولیه دین است؛ پاسخ مناسب پیدا کنند. خب دراین خصوص هم خبرهایی به چشم میخورد مثل اینکه معاون حقوقی مجلس آموزش و پرورش گفته:«ما امسال ۲۸هزار و ۱۹۷نیرو در مقطع ابتدایی و ۲۲هزار ۱۸۴ نفر در دوره متوسطه جذب میکنیم، در حال حاضر کار اداری این افراد در حال انجام است اما نهایی نشده است، ضمن اینکه باید برای آموزش به دانشگاه فرهنگیان بروند و همزمان در نظام تعلیم و تربیت از آنها استفاده کنیم.»
فقط خدا کند کم انگیزهترینها و نابلدترینهایشان را نفرستند سراغ دروس دینی، قرآن و... .
به چند تا درخت در کنار هم الزاما نمیشود گفت جنگل. یعنی روح حاکم بر چیزی به نام جنگل، فراتر از وجود چند درخت در نزدیک هم است. این را گفتم تا یادآوری کنم مدرسه چیزی فراتر از چند اتاق با حضور یک عده دانشآموز و میز و تخته و صندلی و یک عدد معلم است. بله همه اینها در کنار هم ظاهر مدرسه را میسازند. اما باید بر همه این موارد یک روح حاکم باشد. چیزی که خیلی از مدارس فاقد آن هستند. یعنی سر و ته مدرسه را که بزنی میشود تدریس یکسری کتاب بدون هیچ ابداع و خلاقیتی به دانش آموزان و آخرش هم گرفتن امتحان و خلاص. در حالیکه مثلا مدارس وظیفه تربیت کودکان و دانش آموزان را بهعهده دارند. مثلا قرار است نوجوان در این مقطع حساس از زندگیاش هم هویت خودش را پیدا و هم به یک جهان بینی دست پیدا کند. در حالیکه مدارس به او اتاق بینی هم یاد نمیدهند چه برسد به جهان بینی.حسابش را بکنید وقتی این روح که از آن صحبت میکنیم در کل اتفاقات یک مدرسه جاری و ساری نباشد؛ نتیجهاش میشود اینکه به فرض با وجود یک کتاب خوب دینی و معلم خوب دینی، فرد کلاس خوبی را میگذراند و زنگ بعد در کلاس زبان، چیزهایی را از استاد مربوط میشنود که هرچه در کلاس قبلی بافته بودند، تافته میشود. در حالیکه باید تک تک معلمها و کادر مدرسه و اتفاقاتی که در آن رقم میخورد، برگرفته از تعالیم دینی و متناسب با مسائل تربیتی باشد که در اغلب موارد نیست.
در اغلب قریب به اتفاق مدارس یک چیزی وجود دارد به نام انجمن اولیا و مربیان. اما این مجموعه تنها کاری که نمیکند این است که رابطه بین خانوادهها و مربیان را مدیریت کند. تقریبا در بیشتر مواقع افراد پذیرفته شده در این انجمن، والدینی هستند که از وضعیت مالی مناسبتری برخوردارند و میتوانند به مدرسه کمک برسانند و خب مدرسه هم در جایی دیگر زحمات این بزرگواران را جبران کند. اصلا حرف از تربیت بهتر وسط نیست. اصلا کسی برای اینکه با مسیر تربیتی مدرسه و خانواده همسو شود و نوجوانی که مثلا در مدرسه سر همان کلاس دینی با وجود یک معلم خوب دینی درباره حجاب چیزی آموخته است و البته بقیه معلمان هم ناظر به همان روح حاکم که در بند قبل گفته شد، همراهی لازم را داشتهاند، ناگهان همان شب مجبور نشود با خانواده در یک مهمانی مختلط شرکت کند و همه فکر و ذکرش بشود اینکه لباس چه بپوشد! حالا بگذریم که در حال حاضر هر کسی سرش را انداخته پایین و وارد فعالیت جدی در حوزه نوجوان شده یا دارد محصول فرهنگی به خورد او میدهد یا برای تربیتش تلاش میکند؛ دیگر حرفهای مختلف شنیدن، شده رزق اغلب نوجوانان امروز.
خودم دو فرزند دارم. یکی پایه ششم و یکی دوازدهم. جالب است که پسرم بیشتر ادبیات را دوست دارد و دخترم ریاضی را. بعد هم دقیقا هرکدام در زمینه علاقه دیگری ضعیف است. با هم که وارد کل کل میشوند حرفشان این است که خب من اگر مثلا ادبیاتم ضعیف است ایرادی ندارد عوضش ریاضیام خوب است. و اصل کلامشان این است که خب ما ۱۰تا یا مثلا ۱۷تا درس داریم و اینکه در یکی از آنها ضعیف باشی طبیعی است. راست هم میگویند. در اغلب مفاد درسی نظر من هم همین است. خیلی سخت نمیگیرم که درس و مشق کوفتشان شود. اما یک جای کار میلنگد. آنجا که کسی بخواهد سر درس دینی و قرآن هم همین حرف را بزند. بگوید خب من دینیام ضعیف است. عیبش چیست؟! عیب اینجاست که دینی قرار نیست فقط یک گوشه از زندگی فرد را شامل شود. مثل ادبیات نیست که طرف بگوید فوقش نامه داشتم میدهم کسی برایم بنویسد یا من نمیخواهم نویسنده شوم که ضعیف بودن ادبیاتم به چشم بیاید و آن یکی هم بگوید بعد از فارغ التحصیلی ته نیازم به ریاضی خواندن شمارههای روی کارت بانکی ام خواهد بود! دینی یا همان دین، همه ابعاد زندگی فرد را باید در تسخیر خود داشته باشد. یعنی کسی که دینیاش ضعیف است و دینش هم ضعیف است؛ یک جای اساسی زندگی اش میلنگد و چه مسخره است که در نظام آموزشی یک کشور اسلامی، دینی فقط یک چندم کتابهای درسی است. باز گلی به جمال مکتبخانهها و همان سیستم آموزشی قدیمی که هم مدرسش همه طلاب و علما بوند و هم پایه تدریس همه چیزشان قرآن و حافظ و گلستان سعدی و نهج البلاغه.
حالا فکرش را بکنید نوجوانی که از معلم بداخلاق دینیاش صدبار حرف تلخ شنیده یا پاسخ درستی برای سوالات ذهنی اش نداشته؛ کتابهای دینی را هرچه بالا و پایین کرده به مذاقش خوش نیامده؛ از سایر معلمانش حرفهای ضد و نقیض زیادی شنیده؛ خانوادهاش بعضا حرفهایی کاملا متناقض با آموختههای مدرسه به خوردش داده؛ در فضای مجازی افسار گسیخته، با هزاران شبهه بیجواب رو به رو شده و عاقبت هم با خودش گفته دینی هم یک درس است که من نمره خوبی از آن نمیگیرم؛ چطور باید پای عقاید و ارزشهای جامعهاش بایستد؟! یعنی عدهای تعجب میکنند چرا برخی از نوجوانان نسل جدید، رابطه خوبی با مسائل دینی ندارند و مثلا کافی است یک پرچمی برای رهایی از این قیود بلند شود؛ سریع میروند زیر آن میایستند و همراهیاش میکنند، بی آنکه عمق فاجعه را فهمیده باشند. این دختر و پسری که ما از رفتارش تعجب میکنیم و نگرانش میشویم، همان کودک و دانشآموزی است که سالها با همه آن عیوبی که مطرح شد، دین را به او آموختهایم و البته نباید کوته نظرانه برای حل تک تک آن موارد دوید، بلکه باید ریشهایترین آنها را نشانه گرفت و مدارس و نظام آموزشی را بر مبنای دین بنا کرد. نظامی که فقط اسم کتابش هدیههای آسمانی نیست و همه چیزش رنگ و بوی آسمانی و قدسی دارد. به قول حافظ علیه الرحمه:« آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست/ عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی».
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد