ارزش جان آدمیزاد در دوران معاصر در یک سیر نزولی قرار گرفته است. خاطیان ، خلافکاران و ایضا مفسدان اجتماعی و اقتصادی براحتی آب خوردن برای رسیدن به منافع خود حیات انسان را به ممات گره می زنند.
کد خبر: ۱۴۱۹۶۷

در ساحت هنرهای نمایشی درام بدون حضور آدمهای منفی مزه و حظی برای مخاطب ندارد. چینش شخصیت های مشکل دار در ساختار روایی یک داستان امری بدیهی است تا گردونه رخدادهای داستان به غلتک بیفتد.
«پول کثیف» سرمایه گذاری ویژه ای بر این طیف از آدمهای مزاحم امنیت و آسایش جامعه کرده است. در هر صورت خطکشی آدمها به دو جناح خوب و بد یا سیاه و سفید به طور معمول برای بیننده سریال دافعه به همراه دارد. مطلق نگریستن به شخصیت های یک درام ، آفتی است که اغلب کیفیت و جذابیت یک اثر نمایشی را با سیر نزولی مواجه می کند.
قاچاق کالا و به نوعی اخلال در نظام اقتصادی یک دهه است که جامعه را با تنشهای فراوان ریالی و امنیتی مواجه کرده است. ورود اجناس ارزان قیمت چینی اینک به بسیاری از اصناف صدمه جبران ناپذیری زده است.
پول کثیف انبوهی از آدمهای خلاف کار و مفسد اقتصادی را به صورت تیپیکال کنار هم ردیف کرده است. شخصیت هایی که از محدوده شناخت عادی و بدیهی مخاطب فراتر نمی روند و وجوه تازه تری از این طیف آدم را بروز نمی دهند. دلال و واسطه ها به عنوان شخصیت های درجه دوم این پروسه نیز در شمایل تیپیک خود متوقف مانده اند. حتی دست اندرکاران مبارزه با این پدیده آسیب رسان به اقتصاد مملکت ، همان شاخصه های یک مامور وظیفه شناس و آنکاردشده را با خود یدک می کشند. به هر جهت نویسندگان ما از لحاظ کردن نقاط ضعف برای آدمهای مثبت و قهرمان های خود همیشه ابا دارند.
پول کثیف در بازنمایی اصل باورپذیری به بی راهه رفته است. برخی از رخدادهایی که به سازمان روایی داستان سنجاق شده ، چنان غیر قابل باور به نظر می رسد که تمام بده بستان های مجموعه را زیر سوال می برد. به عنوان نمونه فصل آتش زدن انبار پارچه کارخانه خسروی به قدری خام و ساده انگارانه برگزار شد که هیچ عقل سلیمی آن را نمی پذیرد. یا آدمی مثل مریم نیک بین که یک کارخانه را می چرخاند در برابر دروغگویی شوهرش داریوش خیلی بی تفاوت و بی خیال است ، او جز نق زدن کار دیگری بلد نیست!
شخصیت وقتی هویت می یابد که دست به عمل بزند. اعمال و سکنات مریم در برابر شوهرش بسیار غیرمنطقی به نظر می رسد. بامزه تر این که یکی از پرسوناژها دختر جوانی است که به یک جوان جنوبی تعلق خاطر دارد. این دختر در خانه با پدر و مادرش به فارسی سلیس تکلم می کند، اما وقتی به شاهین ، جوان مورد علاقه اش می رسد، چنان با لهجه جنوبی به بده بستان می پردازد که آدم می ماند دم خروس را باور کند یا...؛!


علی احسانی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها