در دوران جنگهای داخلی اسپانیا در سالهای ۱۹۳۹-۱۹۳۶ و آن زمان که فرانسیس فرانکو به کمک نیروهای آلمان و ایتالیا علیه مردم اسپانیا آتش جنگ داخلی را روشن میکرد، امیلیو مولا از فرماندهان سپاه فرانکو مصمم به پیروزی در رأس چهار ستون نظامی به سوی مادرید پیش میرفت تا جمهوریخواهان را در هم بشکند. وقتی از او درباره دلیل این اطمینان خاطر پرسیدند گفت: من یک ستون پنجم هم در داخل مادرید دارم! این اصطلاح که حالا به خائنانی منتصب میشود که گرچه شاید جاسوس دشمن نیستند و حتی هیچ ارتباط مستقیمی با آنها ندارند اما مسیر حرکت و سمت و سوی نگاهشان در خدمت اهداف و مقاصد اوست.
نمونههای این گونه ستون پنجمها را این روزها در کشورمان کم ندیدهایم. کسانی که در پس سالها تلاش خود و هم پیالهها و هم فکرهایشان در مسیر استحاله فرهنگی، گرچه به این نتیجه رسیدهاند که تغییر در الگوها و ارزشهای فرهنگ بومی یک کشور صدمه جبران ناپذیری را در سایر ابعاد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... به همراه دارد اما همچنان بدون توجه به تفاوتهای معنادار تجربههای زیستی میان شرق و غرب، زیر پرچمی به نام تجدد خواهی و نوگرایی در تلاشند افکار و ارزشهای نامأنوس و ناآشنای غربی را در شرق پیاده سازند. نمونه بارز این تفکر شکست خورده را میتوان در نوع نگاه مجله تازه کار ناداستان دید. مجلهای ادبی که آرش صادقبیگی در ظاهر آنگونه که خودش مطرح میکند در آن حول مسائل زندگی امروز ما میگردد و میخواهد آن را از منظر ادبیات، دوباره نشانمان دهد اما در عمل آنچه از برآیند فعالیت این مجله دیده میشود همان چیزی است که در توضیحات درباره ما در سایت ناداستان آمده و به نظر این مجموعه میخواهد «از زندگی، نسخهای قابل تحملتر برای ما بسازد» آنهم نه آنچه از دل فرهنگ و ادبیات کهن ایرانی بیرون میزند بلکه آنچه خود به نظرش بهترین برای مردم است و شاید با نگاهی معقولتر آنچه از دل فرهنگهایی بیرون میزند که هیچ تناسب مفهومی و معنایی با ارزشهای بخش عظیمی از جامعه ندارد.
داستان از فصل یک مجله ناداستان شروع شد. فصلی که با تمرکز بر «زن» در ظاهر در تلاش برای روایتهای مستند ادبی است اما در زیرلایه فعالیت خود، با درج تصویر بدون حجاب قانونی و اسلامی هنرمندان زنی همچون سحردولتشاهی، لیلی رشیدی، گلی امامی، خاطره حکیمی، آیدا شاه قاسمی، مینا اکبری، ستاره ملکی، بهار کاتوزی و... در پوستر بخش رادیویی خود، تلاش کرد پنهانی به نام عادی سازی بیحجابی را در دستور کار خود دهد.
این سناریو زمانی جالب و قابل تاملتر میشود که بدانیم در روزگاری که بسیاری از روزنامهها و مجلات معتبر کشور از نبود پشتیبان مالی با چالش روبهرو هستند و شرکتهای خصوصی تمایل چندانی به حمایت مالی از آنها و اسپانسرینگ ندارند، این مجله نوظهور با چند اسپانسر مالی قدرتمند مسیر به اصطلاح فرهنگسازیاش را طی میکند. آنچه در پوسترهایی رادیو ناداستان دیده میشود، تصاویری از دو شرکت بزرگ کرمان موتور و شیرآلات شودر است که به عنوان اسپانسرینگ مطرح هستند. فارغ از اینکه چرا به تخلف قانونی یک مجله مجوزدار که موظف است هر شماره از نشریه را به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارسال و تحت نظارت آنها اقدام به نشر کند از سوی مسئولان این وزارتخانه به دید اغماض نگریسته شده و مسئولان آن بهراحتی همچنان کار خود را ادامه میدهند که نیاز به پاسخگویی صریح مسئولان دارد، شریان مالی این مجله نیز متعجبکننده است. چرا یک شرکت داخلی تصمیم میگیرد حامی نشریهای نوظهور باشد که از یکسو هنوز امتحان خود را پس نداده و مخاطبی ندارد و از دیگر سو از قرائن پیداست در تلاش است تا به عنوان اپوزیسیون خود را مطرح کند؟ این شریانهای مالی چه نفعی در رابطه با تبلیغ علیه نظام دارند؟ وقت آن است که بپذیریم بیشک ما در این جریان و جریانهای مشابه با آن با یک گروه حرفهای روبهروییم. گروهی که بهراحتی سوپراستارها را به هر سو تمایل دارد میکشاند، به شریانهای مالی بیپایان متصل است و خیلی راحت با ثبت یک رسانه یا بهرهگیری از رسانههای تازه کار اهداف ضد فرهنگی خود را جامه عمل میپوشانند. فراموش نکنیم که ستون پنجم قبل از آنکه در بعد نظامی، اقتصادی، سیاسی و ... وارد شود تبر بر زیرساختهای فرهنگی میزند. گرچه شنیده شده میشود از این رسانه شکایت شده و در دست پیگیری است اما ناداستان فصل دوم خود را با برخی از مردان شروع کرده است.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد