رگههای روانشناختی و زاویه دید معنادار
عبدالوهاب، منتقد اثر نیز گفت: این کار رگههای روانشناختی و زاویه دید معنادار دارد. ماجرای کتاب به خلق یک رستم و سهراب جدید رسیده و ساخته و پرداخته تضاد حکومت مرکزی با قبایل و تضاد بین سنت و مدرنیته است. وی ادامه داد: مسأله کتاب حول پدر میگذرد و گرچه مادر هم بیکار ننشسته اما یکی از حسرتهای من این بود که «مادر» در این کار کمرنگ بود. شخصیتهای کتاب صاف صاف نیستند و خاکستریاند. حتی محمد که رستم کار است باز شیطنتهایی داشته و اساسا شخصیتهای دیگر هم کاملا منفی نیستند، بنابراین در این کتاب شخصیتها رگههای خاکستری دارند و این حسن کار است؛ چون این شخصیتها امکان چرخش را در داستان پیدا میکنند و برای مخاطب جذاب میشوند. این داستاننویس با بیان اینکه پرداخت شخصیتها یکی از نقاط قوت کار است، بیان کرد: در کارهای معاصر ما پدرها اغلب تبدیل به تیپ شدند به شکلی که یا پدر؛ پدری بد هستند که در مقابل مادر قرار میگیرند یا اگر خط سیر منعطفی دارند باز نزدیک به تیپ میشوند. ما دو شخصیت محکم تیمسار و حاجاسدا... را داریم که تبدیل به تیپ نمیشوند. عبدالوهاب بیان کرد: حاجاسدا... فرصتش برای اینکه کاری کند کم است اما باز در همان نقاطی که از داستان وارد میشود و کار میکند تأثیرگذار است و به نوعی رفتار میکند که از تیپ پدرها فاصله میگیرد. این پدر در عین اینکه مدیر خانواده است اما به فرزندانش اهمیت میدهد؛ این کتاب حول محور پدر جمع شده و این یکی از ویژگیهای این داستان است.
از این قوم انتظار مقاومت داریم!
وی درباره شخصیت مادر در داستان نیز عنوان کرد: در این کتاب ما یک مادر مانند لیلا را داریم که بچه را به دنیا آورده است. اساسا ما وقتی شخصیتی در جهان اسطورهای خلق میکنیم قواعد بر این است که مادر مظهر رحمانیت و تقدس باشد؛ در این داستان مادر به عنوان یک مظهر تقدس غایب است.این منتقد درباره ویژگیهای داستان اقلیمی عنوان کرد: ما وقتی از یک داستان اقلیمی شروع میکنیم باید اقلیم در آن اهمیت پیدا کند. وقتی یکی شکلگیری داستانش از یک اقلیم دیگری غیر از تهران است، از او انتظار داریم که ما را از تهران بکند و به آن اقلیم جدید برده و برای ما فضاسازی کند. کتاب تا صفحه ۵۰ نشاندهنده غصب یک دختر از یک ایل کرد است. ما از این قوم انتظار مقاومت داریم! از سوی دیگر وقتی ماجرای مهاباد رخ میدهد ما کمترین مقاومتی را نمیبینیم! بنابراین ما صحنه خیلی سنگینی را نمیبینیم اما از این اقلیم انتظار مقاومت داریم.
شخصیتها ساخته شده و رها شدند!
این داستاننویس با بیان اینکه شخصیتها در کتاب ساخته شده و رها شدند و این یکی از ضعفهای کتاب است، عنوان کرد: ما توقع داریم وقتی از اقلیم صحبت میشود درباره تفاوت کردها اعم از آنهایی که پیشمرگ میشوند یا مدافع وطن هستند صحبت شود. این داستان اقلیمی و موقعیتی نیست و بیشتر داستان شخصیتی است. کار ما با اقلیم شروع میشود اما بهدنبال شخصیت میرود و به اقلیم وفادار نمیماند و از صفحه ۷۰ به بعد تازه شخصیت شکل میگیرد. موقعیت در داستان هم محدود به اقلیم نمیشود، بلکه میتواند به موقعیتهای تاریخی هم مربوط شود. وی از ازدیاد شخصیتها در کتاب انتقاد کرد و افزود: ما در این کتاب خیلی شخصیت داریم؛ هشت راوی در کتاب حضور دارند که در ۱۸ بخش صحبت میکنند. حتی در یکی از بخشها از ۱۰اسم نام برده میشود! ما از راویها توقع انجام کار داریم اما بهطور مثال گروهبان در حد یک تیپ باقی میماند و اساسا کنشی ندارد.
انتخاب زاویه دید جذاب
وی درباره زاویه دید رمان هم بیان کرد: بسیاری از رمانها با انتخاب زاویه دید درست از عرش به فرش میرسند و برعکس. انتخاب زاویه دید در این اثر باید معنادار باشد. انتخاب چنین زاویهای هم برای رمان بی نام پدر جذاب است. منتقد نشست افزود: یکی دیگر از ایرادات کتاب این بود که باید برای مخاطب مشخص شود در هر بخش، راوی داستان کیست؟ اما در اینجا باید مخاطب چند صفحه میخواند تا متوجه میشد راوی چه کسی است! عبدالوهاب گفت: پرداختن کتاب به شخصیت شهیداندرزگو، شهید نواب و... از نقاط مثبت کار است. اینکه پدر ایران حضرت علی(ع) تعبیر میشود بسیار زیباست.
پاسخ نویسنده به انتقادات
موسویان در بخش پایانی این نشست در پاسخ به برخی انتقادات گفت: پدر موجودی کامل نیست اما برای من حاجاسدا...، تیمسار و... دوستداشتنی هستند. در رمانهای بزرگ دنیا بیان میشود که آیا تربیت اصل است یا ژنتیک؟ در این کتاب سعی شده به این سؤال پاسخ داده شود. من در این رمان تلاش کردم به شخصیتی بپردازم که وراثتش با محیطی که در آن بزرگ شده متفاوت است اما او انتخاب متفاوتی میکند. این داستاننویس درباره فضاسازی اقلیم بیان کرد: ما نزدیکی با اقلیم مهاباد داریم و رفقا و اقوام کرد زیاد داریم اما این افراد با هم متفاوتند و من درباره این مسأله سعی کردم به این تفاوتها بپردازم. ما در اینجا سه طایفه کرد داریم که با هم درگیرند. من هم تلاش نکردم در کتاب قاضیمحمد را بکوبم، چون او با توجه به اعتمادی که به اماننامه تیمسار میکند، تفنگ را زمین میگذارد و همه به احترام او تفنگشان را زمین میگذارند. آنها به خاطر صداقتشان و وفاداری به عهدشان دچار چنین سرنوشتی میشوند و به حرف تیمسار اعتماد میکنند. من این کتاب را به کردهای متفاوتی دادم که بخوانند اما گاردی نسبت به آن نداشتند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد