حالا که در ذهنِ همیشه مقایسهکنم میسنجم، مصلی به خاطر فضای بزرگ شبستانش محل مناسبتری است نسبت به نمایشگاه چمران که سوله سوله بود و بین غرفهها فاصله زیادی وجود داشت. هرچند در سالهای اخیر از نمایشگاه واقعی کتاب، کتابی نخریدهام و خریدنم موکول شده به خرید از نمایشگاه مجازی، اما بههرحال پای کتابها وسط است و باید سری بزنم؛ کتاب تحریمبردار نیست، همین اندک دلخوشی ما بوکلاورها نباید به ورطه بازیهای بزرگان بیفتد. پای کتابها وسط است و نشر و گسترش آگاهی. آگاهی را نمیشود در پستو رشد داد. پای کتابها وسط است و باید دست دخترکم را بگیرم و ببرم در فضایی که کتابها و مردم اهل کتاب نفس میکشند، باید ببرمش و برایش خاطره بسازم، همانطور که پدرم در تمام سالهای کودکی تا نوجوانی برایم خاطره میساخت. باید دخترکم را ببرم؛ در همان ورودی نمایشگاه کتاب، بوی انواع و اقسام کباب و ساندویچ را که رد کردیم، بالاخره به شبستان رسیدیم و در همهمه مردم و کتابها که خودشان ساکتند، غرق شدیم. کتابهای ساکتی که اینهمه همهمه به وجود آوردهاند.
در سالهای اخیر نمایشگاه کتاب برای من و بسیاری از دوستان کتابخوانم محلی بوده برای تازه کردن دیدارها در فضایی آکنده از کتاب. دیدار با دوستان مترجم و نویسنده و ناشر و خبرنگارت که با وجود دوری راه و گرفتاریهای آغشته به روزمرگی، در این ده روز بههرحال در نمایشگاه پیدایشان میشود. همدیگر را که میبینیم و در مورد کتابها که گپ میزنیم، جانی تازه به جانهای قبلیمان اضافه میشود.
با دخترکم از کنار غرفهها رد میشویم و کمکم سلام و احوالپرسی با آشناهای مجازی که حالا واقعیاند، شروع میشود: « شما فلانیاید؟ با فلانآیدی؟...»، «وای! چقدر دوست داشتم از نزدیک ببینمتون...!»
غرفههای همیشهشلوغ نشرهای آموت و نون و میلکان و کتابسرای تندیس، شوروشوق تازهای به جانم میبخشد. دلم میخواهد بروم و به تکتک کسانی که جلوی این غرفهها ایستادهاند و مشغول ورق زدن کتابها هستند، بگویم: «تردید نکن، بخر، بخوان که با بیشتر این کتابها برای چندی هم که شده، جهانی تازه را زندگی میکنی...»
در این میان از کنار غرفه نشر سایان بهحسرت میگذرم و با خودم میگویم: «بالاخره یک روز چند تا از مصورهای همیشهگرونت رو میخرم!»
دوست ناشری میگفت: «تصمیم گرفتم، همانطور که برخی میآیند و روزی ده بار تذکر میدهند، من هم بروم و روزی ده بار به آنها تذکر خرید کتاب بدهم!» رفتهبود و گفتهبود!...
در جاهایی از سالن میدیدم، چنددهنفری ایستادهاند، پای تابلوی وایتبردی و چیزهایی مینویسند و بلندبلند بحث میکنند، فاطمه، دوستم گفت قرار است پای این تابلوها بحثها و مناظرههایی در مورد حجاب ایجاد شود که شدهبود؛ گرچه بعید میدانم هیچ دو گروه مخالفی بتوانند یکدیگر را راضی کنند. تجربه نشان داده خیلی از مسائل فرهنگی در لایههای زمان و با گسترش گفتوگوها حل و محو خواهندشد. دست دخترکم را گرفتم و بردم به غرفههای کودک و نوجوان. دخترک ساعاتی را در آنجا غرق قصهها شد، غرق نقاشی کردن و جایزههای فرهنگی گرفتن و نمایش کوتاهی که در غرفه کانون پرورش فکری اجرا شد. در ذهن خودم او را در سالهای آینده میبینم که هرجا پای کتابها وسط باشد، غرق در شادی و هیجان شود.
لابهلای غرفهها
محمدرضا خراسانیزاده - نویسنده
امسال به لطف خدا، پرکارترین نمایشگاه کتاب برای من بود. در بیشتر روزها و در ساعتهای مختلف برگزاری، در محل نمایشگاه حضور داشتم و مشغول فعالیتهای گوناگونی بودم. نکات مختلف و زیادی را از تجربه این روزهای جذاب میتوانم بگویم اما مهمترینش، استقبال اقشار و گروههای مختلف مردم از نمایشگاه کتاب میان هیاهوی برخی ناشران مبنی بر تحریم و نیامدن است؛ ناشرانی که بعضی از آنها برای عقب نماندن از بحث فروش، نمایشگاه مجازی را تحریم نکردند!
اما در کل مخاطب نشان داد برای کتاب میآید و استقبال اگر از سالهای گذشته بیشتر نشدهباشد، قطعا کمتر هم نبودهاست.
دیگر نکته جالب توجه و تغییر اساسی در فضای شبستان یعنی محل قرارگیری ناشران عمومی نسبت به سالهای قبل، اضافه شدن قسمتهایی برای برگزاری جلسات نقد و گفتوگو بود که در ساعات مختلف هر روز، نشستهای گوناگونی برگزار میشد و فضای نمایشگاه را پویاتر از قبل کردهبود. اختصاص محلهایی برای استراحت در میان شبستان هم از اتفاقات خوب امسال بود. البته که مانند هرسال، دو سه روز اول برگزاری نمایشگاه پر بود از آماده نبودنها! از برخی ناشران و غرفههایشان که دو روز گذشتهبود و هنوز مشغول بریدن چوب و چسباندن دکور بودند تا کمبود امکانات خدماتی و دیگر مسائلی که از روز سوم به بعد بیشتر آنها حل شد. نمیدانم کی قرار است نمایشگاه کتاب از روز اول کامل و بینقص آغاز شود و چرا باید هرسال شاهد این «عدم برگزاری خوب» از روز اول باشیم؟
به جز ناشران عمومی، غرفههای کودک و نوجوان از محلهای پر رفت و آمدم بودند. به جرأت میتوانم بگویم بخش کودک و نوجوان امسال، از بهترینهای کل دوران نمایشگاه بود. مخصوصا اینکه با این اوضاع گرانی کاغذ و کتاب، امکان پیدا کردن کتابهای خوب و جذاب برای سنین مختلف در نشرهای گوناگون با قیمت مناسب و پایین فراهم بود.
کتابهایی رنگی با تصویرگری خوب و داستانهایی جذاب و حتی رمانها و داستانهای بلند ایرانی و ترجمه که کماکان قیمت سالهای قبل را داشتند و برچسبی روی آنها مبنی بر قیمت جدید زده نشدهبود، موجب شد بیشتر خانوادهها و کودکان و نوجوانان دست پر از این بخش بیرون بیایند. این بخش نمایشگاه شاید مهمتر از بقیه قسمتهایش باشد؛ چرا که میتواند نسل کتابخوان تربیت کند و به نظرم امسال تا حد خوبی با تنوع و گستره خوبی برگزار شد. البته برخی محتواهای نامناسب مخصوصا در کتب ترجمه نیز دیده میشد که نیاز به بحثهای کارشناسی و مفصلی دارد که چه باید کرد و جایگزینش چه باشد و چگونه معرفی و ترویج شود.در این دوره با افراد زیادی از ناشران و نویسندگان و اهالی کتاب و قلم دیدار و گفتوگو داشتم. برخی برایم از دوستان و همکاران مجازی بودند که برای اولین بار یکدیگر را میدیدیم. نمایشگاه کتاب، محفل و گردهمایی خاصی برای دوستداران کتاب است که حقیقتا نمونه و مشابه ندارد. هیچجا نمیشود چنین افراد و گروههایی را کنار هم جمع کرد و هرکه نیامد، ضرر اصلی به خودش برمیگردد؛ چراکه مخاطب نشان داد تقاضای بالایی دارد. چه برای خواندن چه برای گفتوگو کردن. امسال در بخشهایی کنار تختههای وایتبرد، گفتوگوهای جالبی میان افرادی شکل گرفت که شاید قبل و بعد از این اتفاق، هیچوقت دیگر چنین اقشاری با تفاوتهای فکری و ظاهری، اینطور در فضای واقعی و به دور از هیجانات و جوهای مجازی به گفتوگو ننشینند و این مسأله باز اثر اهالی فرهنگ و کتاب را نشان میدهد که مهم نیست برچه فکر و اعتقادی باشد، خود اهل کتاب بودن میتواند تعامل و گفتوگو را به ارمغان بیاورد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: