گرچه دولت سعی کرد به عنوان قوه مجریه از این حاشیهسازی در مسیر پیشرفت کشور فاصله بگیرد اما سرریز اجتماعی آن چندماه کشور را به حاشیه کشاند؛ حجم و گستره این بلوا به حدی بود که برخی کشورهای متخاصم به جز دشمنان سنتی یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی حتی انگلیس و فرانسه هم که تندتر از واشنگتن علیه ایران فعال شده بودند، تصور میکردند جمهوری اسلامی تضعیف شده است و لندن به اتاق جنگ رسانه و پاریس به پناهگاه اپوزیسیون تبدیل شده بود.
بیسابقه بودن این بحران از این جهت بود که از چهرههای هالیوود تا اینفلوئنسرهای غربی علیه ایران آرایش جنگی گرفته بودند و این جنگ نرم در کنار رفتارهای تند دولتهای اروپایی به یکی از ابزار مهم اروپا برای عقدهگشایی علیه اسلام تبدیل شده بود.
رادیکالشدن فضا و عریانشدن خشونتهای خیابانی با محوریت تجزیهطلبان و براندازان سبب شده بود تصور جمعشدن این بحران سخت به نظر برسد، اما تجربه مهم جمهوری اسلامی در مواجهه با جریان منافقین و جنگ خیابانی آنها در دهه ۶۰ سبب شد که این بحران به خوبی مهار شود. البته در تحلیل این جریان داخلی برخی تحلیلگران منتسب به جریان روشنفکری هم اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ را یک اعتراض نظاممند سیاسی و موثر نمیدانند و تاکید دارند آنچه در این سه ماه گذشت شباهتی به یک جنبش اعتراضی ندارد، چراکه هیچیک از مولفههای لازم از جمله چشمانداز، جریان لیدری و هدف مشخص کوتاه مدت را نداشت و صرفا برآمده از احساسات ناشی از یک مساله حاد اجتماعی بود که البته در اصلاح حکمرانی هم مورد توجه قرار گرفت.
از سوی دیگر ایران با عبور از یکی از بزرگترین بحرانهای پساانقلاب تسویه مهمی را پشت سر گذاشت که نتایج داخلی و خارجی قابل توجهی داشت. از جمله این که حذف آمریکا از معادلات غرب آسیا، توافق با عربستان و نزدیکشدن ایران به کشورهای همسایه و حاشیه خلیج فارس از ملموسترین نتایج کوتاهمدت آن است که برآمده از ایران قوی است. آنچه در ادامه میآید گفتوگوی جامجم با عباس سلیمینمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران است که محوریترین بحث او نقش مردم و خودآگاهی ملی در عبور از بحرانهای مختلف از صدسال گذشته تاکنون است؛ مشروح این گفتوگو از لنز نگاهتان میگذرد:
تحلیل و ارزیابی کلی شما از تنش امنیتی و سیاسی که در یک سال گذشته با آن مواجه بودیم، چیست؟
مجموعه اتفاقات سال ۱۴۰۱ برای ملت ایران و سیاستمداران کشور تجربهای ارزنده بود. از پیش، آمادگیهایی از سوی مخالفان جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور ایجاد شد تا از همه توان برای پایان دادن به حاکمیتی که برای غرب سرمایهداری و محصول آن، یعنی صهیونیستها قابل تحمل نبود، استفاده شود.
در این توطئه آنها توانستند که از برخی ضعفهای ما در حوزه رسانه و جهاد تبیین بهره برند و آن را مقدمهای برای فضاسازی علیه نظام قرار دهند. فضای خطرناکی که تشخیص حقیقت ماجرا در ابتدای کار خیلی ساده نیست و از پیچیدگیهایی برخوردار است اما درنهایت ملت ایران به یک نتیجه و تشخیص خیلی مهم رسیدند. این تشخیص در حالی برای مردم ایران شکل گرفت که توانست بدون ضربه جدی از آن گذر کند.
این درک درست، شناخت بیشتر ماهیت دشمنیهای غرب بود. ذهنیت جامعه ایرانی کاملا با این حقیقت آشکار روبهرو شد که اگر غرب فرصتی برای غلبه بر کشور پیدا کند، چه نوع حاکمیتی را برای ملت رقم خواهد زد. ما در سده اخیر هم با چنین تجارب تلخ تاریخی مواجه بودیم.
در کودتای ۱۲۹۹ انگلیسیها با روی کار آوردن رضاخان، بالاترین تحقیر را برای ملت ایران رقم زدند. ما در تاریخ معاصر شاهد بودیم که قصد غرب از تغییر حاکمیت در ایران، آبادانی، پیشرفت و توسعه نیست و آنها اگرچه در این حوزه تبلیغات وسیعی بهراه میاندازند اما دیدیم که در کودتای ۲۸مرداد افرادی مثل دکتر محمد مصدق و آیتا... کاشانی کنار زده میشوند تا افرادی چاقوکش و هرجایی، مثل شعبان جعفری و آژدان قزیها به صحنه بیایند و حاکمیت را در ایران تعیین کنند.
در تجربه سالی که به پایان میبریم، باردیگر ملت ایران فهمید که اگر اشتباهی کنیم که فرصتی برای بیگانگان ایجاد شود اینبار انتخاب غرب چیزی جز مریم رجویها و پرویز ثابتیها و روی کار آمدن سازمانی دیکتاتوری مثل مجاهدین خلق نیست. سازمانی که حتی بدترین استبداد را برای اعضای خود بهکار میبرد. ملت ایران دریافت که اگر غرب فرصت پیدا کند، سرکوب خونینی بهراه خواهد انداخت تا باردیگر ملت ایران طعم تلخ تحقیر و حقارت را بچشد.
در عین حال بخشی دیگر از دولتمردان غربی درپی آن بودند تا سلطنتطلبان را در ایران به قدرت برسانند تا ملت باردیگر شاهد مغازله سیاسی جریان استبداد و دیکتاتوری با همپیمانان غربی خود برای غارت ثروتهای این سرزمین باشد.
عبرتهای بلوای ۱۴۰۱ برای مسئولان کشور چه بود؟
این رخداد درسهای خوبی برای مسئولان سیاسی ما داشت. مجموعه حاکمیت بهخوبی دریافت باید بهسرعت نسبت به ترمیم ضعفها تلاش کند. ازسویدیگر مسئولان متوجه شدند باید ارتباط بیشتری با اقشار غیرسیاسی جامعه برقرار کنند.
در جامعه ما افرادی هستند که به طور کلی غیرسیاسی هستند؛ تمایلی به پیگیری مسائل سیاسی ندارند و زندگی عادی و مادی را برای خود انتخاب کردهاند. غرب بهواسطه توطئه اخیر درپی آن بود تا جریان غیرسیاسی را با بمباران دادههای غیرواقعی به وادی سیاست بکشاند. اگر ما ارتباط با این قشر غیرسیاسی را به حداقل نرسانیم، بدون شک القائات و تبلیغات سوء جریان رسانهای سلطه باعث سیاسی شدن این بخش از جامعه میشود، بدون اینکه این مسیر روند طبیعی خود را طی کند و اگر چنین اتفاقی بیفتد، حتما آثاری بسیار سوء برای جامعه به همراه خواهد داشت. چون افرادی که سیاسی نیستند اما بهواسطه تبلیغات سیاسی میشوند، ناپختگی جدی در تحلیل مسائل دارند اما الحمدلله ما توانستیم از این مسیر هم عبور کنیم و همان قشری که سیاسی نیست و سیاستزده شده بود، بهواسطه آشکار شدن ماهیت فتنه رسانهای و تبلیغاتی غرب، تجارب گرانبهایی را کسب کرد.
با این حال شاید برخی ناراحتیهای این قشر برطرف نشده باشد اما متوجه شد که غرب سرابی از دموکراسی را نشان میدهد اما به هیچوجه قصد و نیتی برای گسترش رفاه، توسعه و آزادی ایران و ایرانی ندارد؛ بلکه برآن است تا هویت ملی را نابود کند. بنابراین ارتباط برقرار کردن با این قشر غیرسیاسی و منفعل یکی از ضرورتهایی است که مسئولان باید متوجه آن باشند.
درحالی که برخی کشورهای متخاصم و براندازان تصور میکردند که نظام جمهوری اسلامی با این بلوا تضعیف شده اما ابعاد این بحران توسط نظام مهار شد، درباره چگونگی این مسأله توضیح دهید.
عبور از اغتشاش پاییز ۱۴۰۱ این پیام مهم را برای غرب داشت که ایران و ایرانی همواره درپی هر فشار و توطئهای، قویتر وارد صحنه میشود.
غربیها به این درک میرسند که اگر ایران بتواند از فشارهای اقتصادی و سیاسی عبور کند، بهسرعت مسیر پیشرفت را طی خواهد کرد. بهطور کلی حسب تجارب قبلی ما به این حقیقت مسلم رسیدهایم که اصولا فشارهای سیاسی چند گام ما را به جلو میبرد و ما حتی در همین حوادث در بعد سیاستورزی و دموکراسی هم گامهای بلندی برداشتیم. در جریان بلوای اخیر هیچکس نگفت که حتی توهین به شخص اول مملکت مستوجب برخورد است، بلکه رویه رهبری و مسئولان قضایی این بود که اگر کسی جرم مشهودی انجام داد مستحق مجازات است. دقت در نمونههای مشابه که در کشورهای همسایه و پیرامونی اتفاق میافتد، کاملا تفاوتها میان برخورد جمهوری اسلامی با مخالف، معاند و منتقد را مشخص میکند. در حوادث اخیر برخی تهمتهایی فاجعهآمیز را علیه نظام مطرح کردند اما در دادگاه تبرئه شدند. در ماجرای مسمومیت مدارس برخی در رسانهها این حادثه را به حاکمیت نسبت دادند که برخوردی با آنها صورت نگرفت اما در ترکیه که نماد غربگرایی است، زمانی که بحث زلزله مطرح میشود، چه برخوردهای خشنی نسبت به منتقدان حوزه امدادرسانی به زلزلهزدگان صورت گرفت. این تفاوتها حاکی از آن است که ما در جریان حوادث اخیر حتی در حوزه سیاسی هم رشد کردیم و این اتفاق برای دولتمردان و نظام سیاسی ما دستاورهای بسیار بالایی داشت. این در حالی است که غرب درپی آن بود که با بهراه انداختن این بلوا، نظام سیاسی ما را ساقط کند اما مسیری که مردم و نظام در پیش گرفتند، همه تدابیر توطئهآمیز آنها را نقشبرآب کرد و آنها را با این حقیقت آشنا ساخت که جمهوری اسلامی اسلامی ۱۴۰۱ به مراتب از جمهوری اسلامی ۱۴۰۰ قویتر است.
نتایج داخلی و خارجی عبور از این بحران بهویژه نزدیک شدن ایران به کشورهای همسایه و حاشیه خلیجفارس و توافق با عربستان را چطور ارزیابی میکنید؟
در سال ۱۴۰۱ فشارهای گستردهای همراه با هزینههای نجومی عربستان و همپیمانانش صورت گرفت تا اغتشاشات اخیر برای آنها نتیجهبخش باشد و زمینه فروپاشی نظام از درون را فراهم کند اما بعد از فروکش کردن ماجرا، آنها به این درک رسیدند که مجموعه اقداماتشان ناکام مانده و امروز عربستانی که درپی ضربه به جمهوری اسلامی بوده، دریافته که غرب و رژیمصهیونیستی نمیتواند امنیت منطقه را فراهم کند و بنابراین در مواجهه با ایران تغییر مسیر داد و روند تعامل را درپیش گرفت.
این رویداد حاصل مقاومت ما است و اگر این نبود حتما رژیم اشغالگر قدس بر بسیاری از کشورهای منطقه تسلط پیدا میکرد اما با ایستادگی و مقاومتی که جمهوری اسلامی نشان داد، مجموعه کشورهای حاشیهنشین خلیجفارس به این نتیجه رسیدند که ایران از این پیچ حیاتی و خطرناک به سلامت عبور کرد و اکنون مقتدرانهتر از گذشته در عرصه منطقهای و بینالمللی به نقشآفرینی خود ادامه میدهد. در عین حال باید دانست که همین مسأله باعث عصبانیت بیشتر غرب سرمایهداری و رژیم صهیونیستی میشود و در سال آینده باید بیشتر مراقب توطئههای معاندان و دشمنان جمهوری اسلامی بود.
کشور در پاییز ۱۴۰۱ با یکی از بزرگترین بحرانهای امنیتی و متفاوتترین مدل جنگ ترکیبی مواجه شد که در تمام ساحات و اشکال، سعی داشت کشور را درگیر کند، ارزیابی شما از ریشههای این جنگ هیبریدی چیست؟
ویژگی فتنه اخیر این بود که دشمن این بار بر بستر فرهنگ نشست و این یک کار جدید بود. تلقی معاندان این بود که اگر آنها بتوانند در جامعه ایرانی تضاد فرهنگی ایجاد کنند، این مسأله منجر به تنشهای جدی خواهد شد. آنها دریافتند که در زمینه اقتصادی نمیتوانند رویارویی در جامعه رقم بزنند. البته ارزیابی آنها این بود که اگر بتوانند چند دستگی فرهنگی در جامعه ایجاد کنند، بعد از آن از اهرم اقتصاد بهره بیشتری خواهند برد اما تجربه بلوای پاییز ۱۴۰۱ دشمن را ناکام گذاشت. آنها نتوانستند با تضعیف نهاد فرهنگ در کشور، ملت را زیر انقیاد بیگانه ببرند. ملت ایران در شرایط کنونی به لحاظ تفاوت دیدگاههای سیاسی و فرهنگی در بالاترین حد خود قرار دارد اما خوشبختانه اقداماتی از سوی دشمنان صورت گرفت که حتی منتقدان جمهوری اسلامی را درباره ماهیت حرکت غرب علیه ایران دچار تشکیک کرد. ما با پدیدههایی در حوادث اخیر روبهرو شدیم که قشر فهیم جامعه را دچار تامل کرد و در خود فروبرد. جامعه ایرانی هیچگاه با بحث تجزیهطلبی کنار نیامد و هر گاه در طول تاریخ بخشهایی از سرزمین از مام میهن جدا شد، ملت احساس حقارت کرد اما در جریان حوادث اخیر شاهد جولان تجزیهطلبان بودیم. از سوی دیگر این یک حقیقت تاریخی است که ملت ایران هیچگاه خشونتورز نبوده و نیست اما در بلوای ۱۴۰۱ ماهیت خشونتطلبانه اغتشاشگران کاملا روشن شد. دشمن از ترکیب مسائل مختلف بهره و جنگ ترکیبی را علیه ما به کار برد تا بتواند جامعه ایران را با خود همراه کند اما رفتارها و شعارهای دشمنان و امکاناتی که به صحنه آمد بیشتر باعث حساستر شدن جامعه شد. بهگونهای که حتی برخی از شخصیتهایی که خارج از ایران زندگی میکنند و با حاکمیت امروز ایران همراه نیستند هم از این همه خشونت و پررنگتر شدن حضور تجزیهطلبان احساس خطر کردند و اشاراتی به این موضوع داشتند.
برخی تحلیلگران حتی تحلیلگران منتسب به جریان روشنفکری و چپ هم درباره اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ قائل به یک اعتراض نظاممند سیاسی و موثر نبودند و تاکید داشتند این جریان شباهتی به یک جنبش اعتراضی ندارد. نظر شما درباره ماهیت این جریان چیست؟
تحلیلهایی از این دست عمدتا بعد از شکست و ناکامی بلوای ۱۴۰۱ از سوی این جریانات ارائه میشود. واقعیت آن است که این بار غرب آراستهتر از گذشته در پی بزک کردن گروهها و جریانهایی بودند که خاطره تلخی از عملکرد تروریستی و خائنانه آنها در ذهن مردم ایران نقش بسته است.
غربیها درپی این بودند تا جریان مجاهدین را در اذهان عمومی از یک سازمان خشونتطلب به یک ساختار سیاسی تبدیل کنند. این در حالی است که این سازمان حتی بهرغم ادعاهای خود مبنی بر کنار گذاشتن ترور، در بسیاری از اقدامات جنایتکارانه رژیم صهیونیستی در ایران نقش اجرایی دارد اما غرب بهظاهر درپی آرایش جدیدی از چهره این فرقه تبهکار است. از سوی دیگر غرب دوباره سازمان ساواک را در خارج از کشور فعال کرد تا نشان دهد با وجود همه اعترافهایی که از سوی جریان اپوزیسیون صورت گرفت مبنی بر اینکه ربع پهلوی مرد سیاست نیست و سازمان ندارد و عرضهای برای کار تشکیلاتی ندارد با نقشآفرینی ساواک این ضعف ربع پهلوی برطرف شود. واقعیت آن است که آنها برای یک انقلاب بزرگ در ایران سرمایه گذاری کرده بودند و حتی باید گفت که به لحاظ تشکیلات خوب عمل کرده بودند اما بیداری مردم و هوشیاری نظام همه توطئهها را نقش بر آب کرد.
روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد