آیا داستان سگ خواندن و دشنام مردی جاهل به فقیه بزرگوار شیخ خواجه نصیرالدین طوسی در عصر آغازین غیبت کبری که گویای نفرت و جهل یک مدعی علم کاذب علیه عدل و علم ولی فقیه که دانای راستين بود را شنیدهاید؟ آن دشنامهای جهالتبار تنها نمونه کوچکی از سنت فحاشی جهل و شر علیه عقل و خیر است. واکنش شیخ به او پس از پاسخ به پرسشهایش که حاصل فهم خطاآلود آن مرد بود جالب و حکیمانه است. شیخ با برشمردن ویژگیهای وجودی سگ و تمایزش با ویژگیهای خویش به اثبات عقلی آن پرداخت که ظاهراً و باطناً این دشنامها نابهجا و دروغی است که به واقعیت اصابت نمیکند. شیخ بزرگ، خرد، صبر و ادب خود را بدین سان ثابت کرد. عالمان ربانی همواره چنین بی اعتنا به فحاشی بودهاند، اما ناظران در تاریخ خوب دانستهاند که علت تحقیر، تحریف و دشنامها چیست.
علت این واکنش صبورانه شیخ به دشنامگویی جاهل چه بوده است؟ خود شیخ اصل این درس را از الله، از رسولالله محبوب خدا، ولی الله الاعظم و امام دلبندش مولا علی ابن ابیطالب امیرالمونین علی (ع) و اهل بیت و اوصیای معصوم آموخته بود؛ درسی گرانبها برای تمام مؤمنان. بیتوجهی فقهای معاصر از میرزای بزرگ و مدرس تا امام خمینی (ره)، حضرت آقا و آیتالله بهجت و همچنین عالمان بزرگ مانند بهشتیها و مطهریها به دشنام هم ریشه در همین درس دارد. عالم خالص و مومن برابر فحاشی و خطرهای بدتر از فحاشی مشرکان، منافقان و جاهلان، دست از انجام دادن تکلیف الهی خود نمیکشد و قدمی از دفاع از حق وا پس نخواهد نهاد. این ابتداییترین واکنش اهل حق علیه اهل باطل برابر دشنامگویی آنهاست.
***
در این نوشته میخواهم از میان همۀ واکاویهای علمی و تمام رویکردها و روشهای شناخت انواع دشنامگویی فردی و گروهی انسانها، دشنامشناسی مرتبط به دشمنشناسی امروزی در قلمروی دشنام به ولایت فقیه و ریشههای دشنام به ولی فقیه اشاره کنم و بگویم فرهنگ این فحاشی و دشنام که در دورههای مختلف به ناروا بر دانایان دین روا شده حاصل کدام نگاه ظلمانی و کینهای است.
البته امروز پاسخ کلی برای عقول سالم دشوار نیست، زیرا همه میبینند که خشم کفر، ظلم و نفاق و قدرتهای جبار جهانی علیه ولی فقیه زمان ما (چه امام خمینی (ره) و چه امام خامنهای (دامت برکاته)) از کجا نشأت میگیرد. توان یگانه ولی فقیه که از عقل و ایمان و یاریهای غیبی خداوند و ولی الله اعظم ولی عصر (عج) فراهم میآید، با ایستادگی برابر دشمنان بشریت و ظالمان جهانی و شیاطین و نوکران گوش به فرمانشان، کینههای کهنهشان را بیدار میکنند. ایمان به توحید و معرفت و دشمنشناسی و دشمنستیزی استوار ولی فقیه، ریشۀ این دشنامگویی است و دوام قیام او علیه ظلم و کفر جهانی در حق اسلام و مسلمانان ایران و توانایی پایداری او و دانایان و حکیمان الهی در جهاد در راه خدا و انجام دادن تکالیف سرپرستی جامعه مسلمان توأم با تقوا و شجاعت و مدیریت و تدبیر و تعقل در مقام عالم ربانی و فرمانبردار راهنمود اهل بیت و ولیعصر (عج)، ریشه نفرت و خشم است که به صورت فحاشی به زبان دوزخی فوران میکند و از طریق مجریان شیطان بزرگ یا تودۀ هیجانزده جاهل و جوانان فریبخورده تربیت نشده در کفِ خیابان خباثتش را به نمایش میگذارد. امروز در این مرحله هیچ فقیهی در برانگیختن انزجار و خشم کفر جهانی به اندازه ولی فقیه و سرپرست جامعه در انقلاب اسلامی در معرض دشنامها نبوده است. ممکن است گفته شود دشنام میتواند بیان خشم مظلوم باشد، هرچند عملی ناممدوح و زشتوار به حساب آید. آری چنین است اما باید به جای ادعا به واقعیت و حقیقت رجوع کرد و دید ظالم اصلی و مظلوم حقیقی کیست؟ در این صورت پرسش آن است که آیا این دشنام به ولیفقیه، دشنامگویی مظلوم علیه ظالم است؟ یعنی مظلوم قدرتهای جهانی و شیطان بزرگ خونریز آمریکا، انگلیس، اسرائیل، آلمان، فرانسه کانادا و سعودی و رسانههای شیطان مانند بیبیسی و صدای امریکا و سعودی اینترنشنال هستند؟! و ظالم در این میان، دو امام انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) و حضرت آقا و جمهوری اسلامی است؟ آیا دروغی از این آشکارتر میتواند وجود داشته باشد؟
کتابی قطور و اثری کامل لازم است که وجوه روانکاوانه، روانشناختی، جامعهشناختی، انسانشناسانه و اخلاقی دشنام و انواع دشنام و تمایزات آن در امروز را بررسی کند. بهویژه به دشنام به الله برگردد و در تاریخ نبوی به جستوجوی دشنام بپردازد. از دشنام علیه انبیا و اوصیا، از حضرت ابراهیم و موسی و عیسی گرفته تا دشنام به پیامبر عزیز اسلام و خاندان وحی و دشنام به ولی الله الاعظم امیرالمومنین علی (ع) و تمام معصومین. میراث دشنام و شهادته دوران غیبت به علمای راستین اسلام محمدی رسید که همه اینها باید تحقیق شود. این نوشته چنین وظیفه وسیعی برعهده ندارد. فقط میخواهم به دشنام بر اصل سلطهخواهی جهانی نظام فرعونی علیه ولی فقیۀ مقاوم در برابر کفر و ظلم اشاره کنم.
واضح است که کلیشه کینه و خشم و انزجار و دشنامگویی کافران سلطهجو را باید در ناکامی آنها در برابر انقلاب اسلامی جستوجو کرد. آنان ایران بزرگ و درخشان و بی جانشین را از کف دادهاند. تلاش 200 سالهشان در نفی و حذف اسلام و رهبران اسلامی و مرجعیت سیاسی دینی اسلام راستین و ترویج اسلام انگلیسی و کذب بزرگ ازجمله وهابیت و بهایت شکست خورده است. از این رو دشنام کمترین واکنش زنجیرپارهکرده این دیوانگان و خونخواران بوده که تاریخ ما مشحون از درندگی آنان است. اینها دشنام نیست، ذکر رویداد و صفات و عمل آنهاست. دشنامگویی امروزی آنها علیه ولی فقیه ادامه نفرت کفر محارب و جاهلان نسبت به خدا، اولیا و اوصیای الهی است. ادامه دشنامگویی علیه مهربانترین و زیباترین آفریده خداوند، پیامبر عزیز و خاندان معصوم او و علیه عالمان ربانی و یاران حضرت ولیعصر (عج) در عصر غیبت است.
***
عصر جدید دوران مدرنیته صحنه نمایش همۀ آزادیهایی است که از حدّ خود خارج شدهاند. ازجمله آزادی دشنام بتپرستان مدرن به دنبالههای شیاطین و سلطهجویان علیه دانایان الهی و خصوصاً اولیای فقیه شجاع و انقلابی که پرچم ایستادگی برابر مطامع استعماری و سلطهگری جدید را برافراشتهاند. اینان به جرم آگاهی، قیام، اقدام و عمل فقها علیه ظلم و بردهداری شیطانی، به جرم آگاهیبخشی درباره هستی و نگاه توحیدی و بیان حقیقت دنیا و زندگی جاودانه و به جرم روشن کردن مردم درباره خیر و شر و حلال و حرام و همچنین افشای دنیاپرستان، ستمگران و حرامخواران، دشنام شنیدهاند و در ادامه گرفتار آتش دشنام و کینه کفار محارب با حق قرار گرفته و به شهادت رسیدهاند. اولیای فقیه اسلام در عرصۀ عمل اجتماعی به روش شجاعانه و انقلابی در مقابل کفر محارب، استعمارگران و ظالمان ایستادگی به خرج دادهاند و متناسب با هر شرایط دست از عمل آگاهیبخش نکشیدهاند و در وقت مقتضی پرچم قیام برافراشتهاند که این مایه خشم و کینه تاریخی کفار طمعکار علیه آنان بوده است. بویژه پس از انقلاب اسلامی که عظیمترین انقلاب دینی پس از دوران رسول الله بود این کینه به کشتار، جنگ و ترور 43 ساله در ایران انجامید تا دینداران را با بهای سنگین از اقدام علیه فرعونیان جهانی پشیمان کنند. هر چه پیروزی و استواری ولی فقیه و مردم مومن ایران در میان مسلمانان جهان افزونتر شد، خشونت، دشنام و آتش خشم جلادان و خونریزیشان افزونتر گشت. این تاریخ بیداری جدید و بیدارگری ولی فقیه در عصر مدرن از قیاملله مجدّد اصل قاجار، میرزای بزرگ آیتالله میرزامحمدحسن شیرازی، مرجع شیعیان و مسلمانان راستین جهان شروع شد و به امام خمینی (ره) و امام خامنهای (دامت برکاته) رسید. دشنامگویی امروز به حضرت آقا از همان کینه عصر جدید به سرپرستی دانایان دین به کینه علیه میرزای شیرازی و به کنش دینی سیاسی ضد استعماری و ضد کفر محارب آن ولی فقیه و رهبری مبارزه علیه نقشههای سلطه اجنبی بر ایران و ایرانیان مسلمان سرچشمه میگیرد و از مواضع ایشان علیه استبداد و استعمار خارجی نشأت میگیرد.
...
*دشنامشناسی و دشمنشناسی (2)
*سلطه کفر وحشی و گسترش فرهنگ ایستادگی
احمد میراحسان (پژوهشگر و مستندساز):
بدون پردهپوشی بگویم انگیزه این نوشتارِ پیدر پی، روشنگری علمی و مستندسازی تحقیقی درباره دشنام، همان روشن کردن ریشه، ماهیت و علّت مشخص دشنام و هتک حرمت به ولی فقیه به میرزای شیرازی و امروز به امام خمینی (ره) و امام خامنهای است. از آنجا که در عمل شکستناپذیری قیاملله و توان حضرت آقا، ایمان و تقوا و شجاعت او، قدرت شناختی و اداره جهانی تقابل ایشان با دشمنان اسلام به ظالمان و کفار ستمگر اثبات شده و دیدهاند که ولی فقیه از دفاع از اسلام و ایران پای پس نمینهد، برایشان مسجل گشته و مطمئن شدهاند که ولی فقیه در حفظ کشور و کیان مسلمانان از سلطه کفر وحشی و گسترش فرهنگ ایستادگی در میان مسلمانان جهان و مظلومان از پای نمینشیند و پیشران مقاومت است. پس کار را به فحاشی در کفِ خیابان برای در هم شکستن حرمت و مقاومت، شعلهور کردن خشم مردم و راه انداختن کشتوکشتار و برادرکشی و ویران کردن ایران کشاندهاند. این است که قدرتها و دیکتاتورهای جهان با خشم دیوانهواری پا به میدان گذاشتهاند تا با هزینههای گزاف، پروژه 43 سالۀ فشار و بحرانزایی را پیش ببرند و ایران را دچار فلاکت کنند تا به مردم وانمود کنند که ویرانگرانیشان نه از آنان، بلکه به سبب ناشایستگی ولی فقیه است و خشم مردم جاهل را برانگیزند و زبان را به دشنام دراز کنند.
همه میدانند کار زمینهسازی 43 ساله استکبار محصول همدستی همه قدرتهای جبار جهانی است که طعمۀ لذید ایران را از کف دادهاند. این اتفاق با مدد نیروهای داخلی در حکومت و دلبسته به آنها رخ داده است و حرامخواران و سازشکاران داخلی، مسئولان مرعوب بحرانزاییها با خرابکاری طولانیشان و همچنین مدیران فاسد، همان متن نارضایتیآفرینی بوده که شیطان بزرگ پروژه آن را 43 سال پیش برده تا بخشی از جوانان و فرزندان این مردم را تحت رهبری جاسوسان خود برای فحاشی علیه ولی فقیه و نظام ولایت به کف خیابان بکشاند اما او در این کار یکسره شکست خورده است و جز بخشی از جوانان خانوادههای مرفه که با سر سپردگی به شیاطین تن به فساد دادهاند و گروهی از نسل بی خرد و جهل زده و اسیر شهوات و هیجانات جوانی، نتوانسته مردم را به خودزنی وا دارد که این سبب شعلهورتر شدن خشم و دشنامگویی آنها بر علیه ولی فقیه شده است. آنان صفی از حملهکنندگان و اغتشاشآفرینان را به وجود آوردهاند که طبیعتاً تقابل با آنها به کشتهسازی ختم میشود. از این راه خواستهاند مردم را به خیابان بکشانند ولی موفق نبودهاند. در اصل ولی فقیه دشنامهایی را به جان خریده که جباران جهانی میخواستند به ملت ایران بدهند و کینهای که از مقاومت ایرانیان و مومنان خدا به دل دارند را با دشنام به ولی فقیه خالی میکنند. آنان برای فریب مردم، حقیقت قلبی ناخوشنودیشان را از کل ایران و مسلمانان مقاوم نهان میسازند و همه دشنامها گرد میآورند و بر ولی فقیه میبارن. با سالها برنامه و آموزش اغوا در فضای مجازی و بحرانآفرینی و آماده کردن نسلی که از ادب دور شدهاند و در میان طبقه مدرن ایران متولد گشتهاند و فرهنگ و ایمان از کف دادهاند تلاش کردهاند که تودههای بیشتری از مردم ایران را به میدان بکشانند اما آنها در این راه شکست خوردهاند. آنان اینبار میخواهند ملت را با بهانه مبارزه با ولی فقیه علیه ملت برانگیزند اما تاکنون شکست خورده و جز همان دسته کوچکی از نسل بی خبر و جوانان ادب نیاموخته قشر مرفه و فاسد شده در فضای مجازی که تحت رهبری لیدرهای تربیت شده و پول گرفته عمل میکنند کسی را نتوانستهاند اغوا کرده و قشر شریفی را همراه کنند.
اینکه اغتشاشگران بی محابا دشنام میدهند و در ادامه آن به امنیت ایران آسیب میزنند و میکشند محصول همین زمینهسازی 43 ساله شیاطین جهانی و البته همدستی خائنین داخلی به اهداف امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی است که وقتی برای مسئولیتهایشان انتخاب شدند به پیروی از فرامین ولی فقیه خیانت کردند و راه غربگرایی پیشه ساختند و فرهنگ غربی را ترویج کردند و با رها کردن فضای مجازی به سود دشمن، نسلی را تربیت کردند که مجری فرامین شیطان بزرگ باشد و دشنام به مرد الهی کمترین ظلمات روحی آنان است.
***
این نوشته در دفاع از ولایت فقه و یک فرد یعنی آقای خامنهای نیست که خدا از او دفاع میکند و نیازمند دفاع چنین منی و حتی یک ملت نیست. اگرچه دفاع از فرد مظلوم واجب و تکلیف یک مسلمان است اما این نوشته در اصل معطوف به دفاع از جایگاه ولایت فقیه و سرپرستی عالم ربانی در جامعه مسلمان است. از آن رو که ولی فقیه، چه میرزای شیرازی باشد و چه شیخ فضلالله نوری و چه علامه نائینی باشد و چه آخوند خراسانی و چه کاظم یزدی باشد و چه احمد خوانساری و چه مدرس باشد و چه امام خمینی (ره) و چه آقای بهجت باشد و چه وحید خراسانی و چه آقای سیستانی باشد و چه امام خامنهای، در معرض خشم اصلی کفر بیرحم داخلی و خارجی است. در میان همه فقها، بیشترین خشم و کینه نصیب فقیهی میشود که زمام امور مبارزات و مقاومت یک ملت مسلمان را بر دوش میکشد. از این روست که جنونشان علیه آقای خامنهای شعلهور شده است. ولی فقیه، پروژههای شیطانیشان در ایران و جهان را به شکست کشانده و آنان را دیوانه زنجیرهای کرده است. آنان که به پیامبر دشنمان میدادند، امروز به ولی فقیه دشنام میدهند ولی کارشان مضحک و مذبوحانه است.
***
در این نوشته میخواهم بگویم و بپرسم ریشههای جزئی و مشخص فحاشی به ولی فقیه، حضرت آقای خامنهای، مرد پاکنهاد، عالم ربانی، شجاع و استوار جهان اسلام در مقابل هجوم کفار محارب جهانی، چیست؟ عالمان در عصر جدید برابر سیطرهجویی استعماری، پرچم ایستادگی برافراشتند و اینکه آیا اگر مبارزه آنان نبود دشنام میشنیدند؟ میرزای بزرگ، فتوادهنده تحریم تنباکو و آغازگر بیداری ملت ایران در عصر کافرانه مدرن محسوب میشود که برای دفاع از اسلام عزیز و استقلال و آزادی قیام کرد. تاریخنگاران غربگرا و ضد ولایتفقیه بهانه میآورند که روحانیون تخصصی در سرپرستی سیاست و حکومت ندارند و باید کار را به کاردان بسپارند و میرزای بزرگ اشتباه کرده است. مخالفان ولایت فقها ذرهای میاندیشدیند که شعبده تخصص در اینجا که حرف کهنهای است، سبب میشود علت ناتوانی این متخصصان غربگرا و شرقگرا عرصه سیاست در دفاع از کیان اسلام و حقوق ملت بزرگ ایران پردهپوشی شود و فراموش شود که مشکل اصلی این بوده که برخلاف فقهای ربانی و استوار که به عنوان متخصص دانسته یا ندانسته کشور را تسلیم سلطهجویان میکردهاند آنان از استقلال ایران دفاع کردهاند؟ و آیا تخصص در سیاست امری دستنیافتنی برای عالمان دینی بوده است یا آنان سیاست را بهتر میدانستند؟ چه در مقام روشنفکران قاجار و پس از انقلاب مشروطه چه لیبرالمآبهای داخل حکومت جمهوری اسلامی همواره در درک و استنباط موضوع حرام بودن پذیرش سیطره کفر جهانی، دچار ناتوانی بودهاند و عملاً سر بر سلطه اجنبی فرود آوردهاند. این متخصصین را در بهترین حالت باید افراد سادهدل و فاقد معرفت و ژرفنای کفر جهانی دانست که هدایت قرآن را در بی اعتمادی به کفر و ضرورت عدم پذیرش سلطه و ایستادگی در برابر دشمنان اسلام را نادیده گرفته و نتیجهاش حاکم شدن انگلیس، آمریکا و امثال آنها بوده است. پدیده وهابیت و بهاییت به دیدۀ همین نابینایی است و اگر نگوییم صیانت. باید بگوییم عدم معرفت همین متخصصان مدعی سیاست بوده که جوامع اسلامی را قربانی سلطه اسلامستیز غرب و شرق کرده است، در حالی که فقهای انقلابی در همان زمان میرزای شیرازی و امروز امام خمینی و امام خامنهای در بنا نهادن بنیان استقلال و آزادی، استوار در برابر ظالمان ایستادهاند، دشنامها شنیدهاند و شهید گشتهاند. حتی وقتی به قتل نرسیدهاید اینان شهید بودهاند.
ادامه دارد...
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد