کم نداریم ابراهیم هادی در تاریخ سراسر حماسهمان. ایران مهد قهرمانان است. نیاکان ما آنچنان مجذوب انسانهای پاکسیرت، قوی، ظلمستیز و مقاوم بودهاند که حتی در خیال هم چنان انسانهایی میپروراندند تا با نقل سلوک و سیرشان در ماجراهای پهلوانی و جوانمردی بر بالین فرزندان نسلهای آینده، علاقه به این منش و باور به چیرگی عدالت و حق بر ظلم و باطل را در وجودشان جاودان کنند.
قهرمان فقط هم در فرهنگ و تمدن ایرانی نمود و نمایندگی گفتمان عزت ندارد. تمدنهای ریشهدار جهان، همه در این ویژگی اشتراک دارند و «هریک به زبانی سخن از وصف تو گویند». از این رو، هرجای تمدنهای مبتنی بر فضیلتهای انسانی که بروید، شخصیتهایی بهعنوان نمونه و الگو معرفی میشوند که یا در میدان رزم با ستمگران و غارتگران و تجاوزپیشگان سرمشق دیگرانند یا در پیکار دانایی با جهل و.... درواقع، قومی که قهرمان ندارد، هویت هم ندارد و ملتی که به قهرمانانش بها ندهد و یادشان را به بهانههای گوناگون در صحن جامعه جاری نسازد، بیاعتنا به ریشههای خود است و دیر یا زود در توفان تزاحم فرهنگهای مجاور یا مهاجمان فرهنگی لطمه میخورد، کم یا زیاد. وظیفه یادآوری و بازآوری قهرمانان به نظرگاه جامعه را رسانه بر دوش دارد. تدارک یادمانهای قهرمانان؛ بهویژه شهدا در قالبهای مختلف از کتاب گرفته تا آثار تجسمی و تصویری و شنیداری و... بخش مهمی از مأموریت رسانهها در دوران معاصر ایران است و رسانهملی در این میان نقشی بسزا دارد. تولید سریال پویانمایی «سلام بر ابراهیم» را باید یکی از اقدامات برجسته رسانهملی در این زمینه به شمار آورد. اثری که پایگاه اصلی محتوای خود را در صفحات کتاب تحسینشدهای با همین نام بنا کرده، ولی بدان نیز بسنده نکرده و برخی کمترگفتهها و نگفتهها درباره این قهرمان بزرگ دفاعمقدس را نیز در دل دارد.
با اینکه سازندگان اثر اعلام کردهاند که داستان زندگی این شهید در چند فصل و از کودکی و نوجوانی تا شهادتش را دربر میگیرد، پخش این سریال از فصل حضور ابراهیم هادی در جبهههای جنوب و عملیات فتحالمبین آغاز و همین باعث شده مخاطب به یکباره با شخصیتی روبهرو شود که گویا در داستان، بهصورت پیشفرض قهرمانی بالیده است، حال آنکه اگر ترتیب تولید فصلها و پخششان رعایت میشد، پرداخت و بلوغ تدریجی شخصیت نیز به نحو ملموستری بروز مییافت. گرافیک و طراحی کاراکتر، انیمیت و اصول فنی تولید انیمیشن در ساخت این اثر با ویژگیهای کیفی خوبی انجام شده و فیلمنامه نیز با وجود اینکه گاه از ریتم میافتد، عناصر داستانی را در هماهنگی قابلقبولی کنار هم قرار داده است و مهمترین سنجه حداقلی اثر اقتباسی، یعنی عدمتقابل تصاویر ذهنی ایجادشده از خوانش کتاب، در تصویر را رعایت کرده است. موسیقی و دوبله نیز که ازجمله مهمترین عناصر برای زندهکردن پویانمایی محسوب میشوند، در ساختار این اثر کارکرد خوبی دارند. چگونگی سازبندی و ارکستراسیون مطلوب موسیقی این کار که اکشن و لحظات عاطفی و احساسات عمیق انسانی را توأمان حمل میکند، قطعا کار دشواری بوده است که البته گروه سازنده موسیقی در شکل مناسبی به آن دست یافته است. نکته مهم دیگر اصالت ایرانی در موسیقی اثر است که هرچند منحصر به صدای سازهای غالب در موسیقی سنتی ایرانی نیست، اما در برآیند کلی، رنگ ایرانی دارد و با روح داستان درهم تنیده است. در حقیقت، استفاده همزمان از کمانچه و ساز بادی ابوا که یک ساز کلاسیک است، حس حماسه و معنویت را بهخوبی منتقل میکند و با اینکه گاه تکرار ترکها از منطق روایت تصویر دور میشود، در مجموع خوب روی تصویر نشسته است.