تقریباً از هر جشنواره فیلم کوتاهی که این روزها در سراسر دنیا در حال برگزاری است یک خبرش هم متعلق به «سمپاش» است که به نوبت جشنوارهها را فتح و خودش را برای حضور در رویدادهای بعدی آماده میکند.
«سمپاش» که با تکنیک سه بعدی (3D) ساخته شده داستان ویرانشهری را در آیندهای نامعلوم روایت میکند که رویش هرگونه گل و گیاهی در آن ممنوع است و ارتشی به نام «سمپاش» با کلاهخودی بر سر و ماسکهایی فلزی بر صورت هرجا که گیاه و جوانهای ببینند آن را نابود میکنند. اما در این ویرانشهر آخرالزمانی که آیندهای روشن برایش قابل تصور نیست یکی از سربازان به واسطه پسرکی با گروهی که به طور پنهانی از گیاهان مراقبت میکند، آشنا میشود.
«سمپاش» که طی آخرین دستاوردهایش جایزه بهترین انیمیشن جشنواره فیلم آلمان را از آن خود کرده و به تازگی به بخش رسمی جشنواره مورد تایید اسکار یعنی «شو می شورتز» راه یافته، پیشتر نیز به عنوان بهترین انیمیشن جشنواره فیلم علمی تخیلی «سیدنی»، بهترین انیمیشن جشنواره فیلم حقوق بشر ایتالیا، بهترین فیلم جشنواره فیلم انرژی کره جنوبی، بهترین فیلم کوتاه انیمیشن و بهترین پوستر جشنواره علمی و تخیلیWild Indie انگلستان و چندین جشنواره دیگر برگزیده شده است.
عابدی ساخت انیمیشنهای «ملکوت»، درخت کهنسال»، «پیشخدمت» و ... را در کارنامه کاری خود دارد که آنها نیز حضور موفقی در عرصههای جهانی داشتهاند. با این کارگردان به انگیزه موفقیتهای «سمپاش» و موضوع فراگیر این فیلم یعنی حفظ محیطزیست که امروز تبدیل به یک دغدغه جهانی شده به گفتوگو نشستیم که مشروح آن پیش روی شماست.
هشت سال پیش که ایده «سمپاش» را در سر میپرواندید اصلاً به ذهنتان خطور میکرد چند سال بعد شیوع یک بیماری فراگیر همه چیز را تغییر بدهد و همه مردم مثل فیلم شما با ماسک باشند؟
طبیعتاً نه! قبلاً وقتی فیلمهای آخرالزمانی را میدیدیم چقدر همه چیز به نظرمان عجیب میآمد اما الان ما هم بخشی از آن را تجربه کردیم. منتها کرونا یک بیماری بود که طی دو سال شیوع پیدا کرد و در حال حاضر قابل کنترل شده است. البته یک پیشبینی دیگر هم در فیلم هست که ارتباطی به پاندومی ندارد اما خیلی ترسناکتر و اثراتش هم ماندگارتر است و دیگر مانند کرونا محدود به دو سه سال نیست و آن هم بلایی است که سر محیط زیست میآید. مانند خشک شدن دریاچه ارومیه، خشکسالی رودخانهها و دریاها و نابودی گیاهان که تبعات خیلی بیشتری هم دارد، حتی قاره سبز و پرآبی مانند اروپا هم کم کم گرفتار این معضل شده است.
پرداختن به این موضوع در ذهن خودتان چطورکلید خورد که از این زاویه به ماجرا نگاه کنید؟
محیط زیست یک مسئله جهانشمول است و به ذهن خیلیها هم میرسد. چه کسی میتواند ادعا کند که نمیدانسته بالاخره یک روزی ممکن است گیاه در این کره خاکی تمام شود؛ درست مانند کره ماه یا مریخ که حتی یک نهال هم در آنها وجود ندارد. بنابراین سوژه چیز عجیب و غریبی نیست اما چیزی که اثر یک هنرمند و فیلمساز را متمایز میکند نوع مواجهه با موضوع است و مهم لباسی است که فیلمساز روی آن میپوشاند. منظورم اصلاً فرمت، تکنیک و حتی ژانر آن هم نیست. مسئله این است که در چه اتمسفری میخواهد این حرف را بزند و این قصه قدغن شدن گیاهان و تمام شدن آنها چطور بیان میشود. این شاید بتواند نقطه قوت «سمپاش» باشد که در بستر مناسب تعریف شده. یعنی همین سوژه میتوانست با هر شکلی غیر از این نابود و حتی به سخره گرفته شود یا آن را جدی نگیرند و اثر ضعیفی شود، اما من فکر میکنم این یک بستر مناسب یک فیلم علمی ـ تخیلی از نوع آخرالزمانیاش است، نه از نوع آرمان شهر بلکه ویرانشهر.
فیلم شبیه جنگ جهانی دوم است و فضایی شِبه آلمانی و نازی دارد. سربازهای عجیب و غریبی به اسم سمپاش مشغول سمپاشی گیاهان و نابود کردن آنها هستند اما در نهایت جوانهای میبینیم که روزنه امید است و در عین آخرالزمانی بودن فیلم قرار است یک نقطه امیدی در انتهای آن دیده شود و دری باز بماند. این نقطه امید همان جوانهای است که پای مجسمه سنگی پیشوای سمپاشها که هیبتی شبیه هیتلر دارد سبز شده است.
فضای «سمپاش» شباهت قابل توجهی به فیلم «فارنهایت 451» دارد؛ آنجا کتاب میسوزاندند و اینجا گیاه. این شباهت عامدانه بود؟
اتفاقاً من در ساختار «سمپاش» وامدار آن کتاب و فیلم هستم. حتی یک جایی از فیلم سربازی نشسته و کتاب «فارنهایت 451» میخواند و به این شکل مستقیماً هم ادای دین کردهام. البته من اسمش را کپی نمیگذارم و فکر میکنم آنقدر در «سمپاش» خلاقیت هست که اگر حتی به آن فیلم اشاره شود و کتابی هم دست یک سرباز باشد که در وقت استراحش میخواند نه تنها کپی نیست که یک جور ادای دین محسوب میشود. البته ارتش سمپاشها با آن ماسکهای مخوف فیلم را نظامی و ارتشی کرده در حالی که قصه فیلم تروفو بیشتر پلیسی است. در واقع بهتر است اینطور بگویم که این موضوع طرفداران این کتاب و فیلم فرانسوا تروفو را اذیت نمیکند و حتی شاید از آن خوششان هم بیاید. این میشود همان رخت و لباس که پیشتر هم گفتم. نمیدانم شاید یک اتفاق بوده که توانستم یک مسئله محیط زیستی را به شکلی زیبا ارائه بدهم و آن فیلم و رمان هم به من کمک کرد و از نتیجه هم راضی هستم.
انیماتورها همیشه از مصائبی میگویند که پشت چهره جذاب و دوستداشتنی انیمیشن وجود دارد و شاید هم کمتر دیده شود. روند تولید برای شما هم همینطور است؟
شرایط تولید انیمیشن به گونهای است که حتی به یاد آوردنش هم ترسناک و اذیتکننده است. تصور کنید یک فیلم 8ـ 9 دقیقهای نزدیک به دو سال و اندی زمان برده است. این روند طاقتفرساست و انیماتورها به خوبی این نکته را درک میکنند. حتی شش ماه آخر من با کابوس «سمپاس» بیدار میشدم که چرا تمام نمیشود. در واقع اولش با لذت آغاز و اما اواخر کار همه چیز طاقتفرسا میشود و نکته جالب اینجاست که من طی بیست سالی که انیمیشن کوتاه میسازم و روند تولید هرکدام تقریباً یکی دو سال طول میکشد، اما هر بار به این نتیجه میرسم که این پروژه به اتمام نمیرسد و به نوعی کابوس در بیداری است اما بالاخره تمام میشود. البته بخشی از خستگی با جوایز و افتخارات جبران میشود اما فیلم بعدی دوباره تکرار همین ماجراست.
اما این همه سختی بالاخره نتیجه هم دارد!
انیمیشن تعارف ندارد و اگر برایش تلاش نکنید نتیجه خوبی نخواهد داشت. من اسمش را میگذارم بیش از حدِ توان از خود و دیگران کار کشیدن. البته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان که به عنوان سرمایهگذار سراغ من آمده قطعاً با توجه به تجریبات موفق من منتظر یک شاهکار بوده و چنین انتظاری داشته است. امیدوارم این سبک کار کردن من هم ادامه پیدا کند که به سطح متوسط و معمولی راضی نشوم.
البته اینطور نیست که بگویم در ایران شرایط کار خیلی سخت است، در واقع من هرجای دنیا باشم باز با همین شیوه کار میکنم و این فرمول برای من و گروهم جواب میدهد و خوشحالم هرچه تلاشم بیشتر میشود خروجی آن هم بهتر است.
فیلمی که با موضوع محیط زیست ساخته میشود حتماً دنبال تلنگر یا ایجاد یک سوال در ذهن مخاطبش هست. شما با «سمپاش» چه هشداری میدهید؟
واقعیت این است که من دنبال فرهنگسازی نیستم و اصولاً هنر مستقیمگو و نصیحتکن را دوست ندارم. با این حال به فرهنگسازی به شدت علاقمندم و معتقدم باید با محیط زیست درست رفتار شود و همیشه هم در زندگی اجتماعیام دنبال این بودم که با رفتارم فرهنگسازی کنم و «سمپاش» همین این فرهنگ سازی را دارد و اتفاقاً شاید بیشتر از آثار دیگرم. چه کسی است که بعد از دیدن این فیلم حتی چند ساعت به این فکر نکند که به یک گلدانی آب بدهد؟ اما فرهنگسازی روند طولانیمدتی دارد و نمیتوان انتظار داشت در لحظه جواب بدهد. اما این دغدغه من بوده و صادقانه هم بیانش کردم.
با توجه به حضور موفق «سمپاش» به اسکار هم فکر میکنید؟
تا اسکار خیلی راه دارد (میخندد). من همیشه امیدوارم این اتفاق بیفتد و با این دید کار می کنم. هیچگاه توقعم از خودم کم نبوده اما بستگی به شرایط و قدرت هنری، سواد و توان هم دارد و باید دید نتیجه چه می شود.
به نظرتان چرا «سمپاش» اینقدر برای جشنوارههای مختلف جذاب است و اغلب هم دست پر بیرون میآید؟
چون سوژهای دارد که هیچ کس نمیتواند نسبت به آن بیتفاوت باشد، دغدغهاش جهانی است و ترکیبی از جلوههای بصری، فرم و محتوای قابل توجه دارد. من اصلاً نمیدانستم جشنوارههای محیط زیستی اینقدر زیاد و پر و پیمان هستند و خوشبختانه استقبال بسیار خوبی هم از این فیلم در جشنوارههای مختلف شده است. «سمپاش» در 150 جشنواره حضور پیدا کرده و در حالی که تاکنون یک سوم این جشنوارهها برپا شده 15ـ 16 جایزه به دست آورده است و بقیه جشنوارهها هم در سه چهار ماه آتی برپا میشود.
برنامهای برای اکران آن هم دارید؟
واقعیت این است که فیلم کوتاه برای جشنوارهها ساخته میشود و آزمون و خطای تکنیکی و هنری است. در واقع هدفگذاری فیلم کوتاه جشنوارهها هستند برخلاف فیلم بلند که فقط با هدف جشنوارهها ساخته نمیشوند. البته اکران عمومی فیلم کوتاه در دنیا مرسوم نیست و اینطور نیست که فکر کنید همه مینشیننند و فیلم کوتاه میبینند.
اما اگر هدف نمایش این فیلم برای مردم باشد طبیعتاً اکران عمومی آن دو راه دارد که یا در بستههای ده تایی فیلم کوتاه باید نمایش پیدا کند یا قبل از نمایش فیلمها در سالنهای سینما اکران شود. البته من به اکرانهای گلخانهای مانند «هنر و تجربه» چندان اعتقادی ندارم و سراغش هم نرفتم. اما به نظرم تلویزیون میتواند این فیلمها را پخش کند. واقعاً این برای من سوال است که چرا صداوسیما نباید کارهای ما را پخش کند؟ «سمپاس» هیچ مشکلی ندارد و کاملاً مناسب تلویزیون است و میتواند در ساعات پرمخاطب پخش شود. اتفاقاً این فیلم از بقیه آثارم عامهپسندتر است، حرف پیچیدهای نمیزند و به نظرم خیلی جذاب است که یا از تلویزیون پخش شود یا اینگونه فیلمها را پیش از شروع سانس نمایش در سینما اکران کنیم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم