به عنوان نیروی بسیجی و به صورت داوطلبانه دفعات متعددی با لشکر27 محمدرسولا... گردان کمیل تهران به جبهه اعزام شدم و مدتی در منطقه شلمچه بودم. پس از آخرین مرخصیام به تهران، روز پنجم خرداد سال 1367 زمان برگشت ما به جبهه بود.
وارد اردوگاه کارون در منطقه جنوب شدیم و روز پنجشنبه که فکر کنم 17خرداد بود، یک مانور عملیاتی هم انجام دادیم. پس از آن قرار بود عملیاتی تحت عنوان بیتالمقدس هفت را انجام دهیم. شب یکشنبه 22خرداد سال67 این عملیات انجام شد. ما به عنوان نیروی پشتیبانی صبح روز بعد از عملیات وارد منطقه شدیم و تا بعد از ظهر آن روز هم به پاتکهای دشمن جواب میدادیم و مقاومت میکردیم. وظیفه ما حفاظت از منطقهای بود که در عملیات تصرف شده بود.
بعد از ظهر به ما دستور جابهجایی یا همان عقبنشینی داده شد که منطقه را به سمت خط دوم خودمان ترک کنیم. اما بین لشکرها ناهماهنگی ایجاد شد و لشکرهای دو طرف ما زودتر از موعد حرکت کردند و ما به نوعی در حلقه محاصره دشمن قرارگرفتیم و نیروهای دشمن توانستند از دو طرف به پشت خط ما راه پیدا کنند و با تانکهایی که زودتر از ما به آنجا رسیده بودند، مواجه شدیم.
راه ما بسته شد و عملا در محاصره قرار گرفتیم و مجبور شدیم در سنگرهایی که اطراف ما بود، پنهان شویم. از آنجا که نیروهای دشمن در نزدیکی ما بودند و موفق به شناسایی ما شدهبودند، از ما خواستند بیرون بیاییم و تسلیمشویم.
ما به ناچار از سنگرها بیرون آمدیم. البته این را بگویم که به خاطر گرمای شدید هوای آن زمان شلمچه و به دلیل آفتابزدگی، تشنگی بیش از حد و سنگینی زیاد سلاحها قادر به حمل آنها نبودیم و نتوانستهبودیم با سلاح به خط دوم برسیم و در حالی که هیچ سلاحی نداشتیم، به اسارت دشمن درآمدیم.
این داستان دو ماه قبل از محرم بود و ما را از بصره به بغداد منتقل کردهبودند. آنجا در اسارت، برخی همرزمان در خواب میدیدند امامحسین(ع) میفرمودند تا محرم صبر داشتهباشید و نمازهایتان را بخوانید که در محرم فرجی حاصل خواهد شد.
منبع: ضمیمه چاردیواری روزنامه جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد