مجموعه تلویزیونی «افسانه سلطان و شبان» یکی از سریالهای محبوب دهه ۶۰ تلویزیون در ژانر کمدی ـــ تاریخی برنامه، مجموعه و فیلمسازی در صدا و سیما در هر دورهای تابع شرایط اجتماعی، سیاستهای مدیران سازمان و تحت تأثیر تحولات سیاسی و فرهنگی جامعه بوده است.
بهگونهای که در دورهای تاکید بر تولید مبتنی بر موضوعهای خاص و در دورهای دیگر دستور ساخت بر مبنای سوژههای متفاوت مدنظر بوده است اما یکی از مجموعههای سالم، خوش ساخت و بیننده پسند سیما که در نوع و زمان خود تازه بود و در شرایط اجتماعی پخش آن مورد توجه قرار گرفت و تولید گونههایی از آن میتوانست توفیقهای بیشتری را نصیب سازندگان آن کند، مجموعه خوب افسانه سلطان و شبان بود که با استفاده از داستانی آشنا و مردمی، نگارشی پسندیده، ساختار مناسب و بازیهای جذاب تولید شده بود.
این مجموعه طنز اجتماعی، کاری مشترک از داریوش فرهنگ و مهدی هاشمی بود. این دو هنرمند با این سریال در جامعه هنری تثبیت شدند.
افسانه سلطان و شبان در دورانی که تولید هنوز در سیما قوام نداشت، توانست خانوادههای زیادی را پای تلویزیونها بنشاند و دامنه استقبال از آن تا دورترین نقاط کشور رسید و خاطرهای خوش از افسانه سلطان و شبان در ذهن مردم ماند.
هنوز هم متن خوب، کارگردانی شسته رفته و بازیهای مقبول بازیگران در یاد بینندگان خرد و کلان آن دوران باقی مانده است.
در این مجموعه هاشمی (سلطان و شیرزاد شبان)، گلابآدینه (سلطان بانو)، محمد مطیع (وزیر اعظم)، زنده یاد حسین کسبیان (تلخک)، زندهیاد محمدعلی کشاورز (خوابگزار اعظم)، زنده یاد احمد آقالو (کاتب)، علیرضا مجلل (مقام لشکری)، سیاوش تهمورث (مقام کوشری)، صادق هاتفی (مقام تشریفات)، زندهیاد جمشید لایق (مقام خزانهداری)، حسین محجوب (روستایی) و زنده یاد اکبر دودکار (محافظ) به ایفای نقش پرداختند.
داریوش فرهنگ، نویسنده و کارگردان سریال سلطان و شبان درباره ساخت این مجموعه در دهه ۶۰ گفت: قبل از انقلاب از همان دوران دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، یکسره تئاتر کار میکردیم و هیچوقت در تلویزیون و سینما ظاهر نشده بودم. نه خودم را آماده میدیدم و نه با سلیقه و افکارم جور در نمیآمد. آخرین تئاتری که گروه ما بازی کرد «دایره گچیقفقاز» در سال۱۳۵۸ بود که طراح و کارگردانش،خودم بودم.
وی افزود: احساس کردم جای من دیگر در تئاتر نیست. به اتفاق دوست و همکار قدیمی و همیشگی خودم، مهدی هاشمی تصمیم گرفتیم عطای تئاتر را به لقای مدیران و وضعیت نابسامانش ببخشیم و سراغ تلویزیون برویم. بعد از زیر و رو کردن طرحهای خاک خورده در کتابخانه کوچک و معصوم خودمان، یک شب مهدی هاشمی زنگ زد و گفت: یافتم! یافتم! انگار که آن سیب معروف که به کله نیوتن خورد به ما هم اصابت کرد. بلا تشبیه در کتاب «عالمآرای عباسی» چند سطر درباره پادشاه و چوپانی نوشته شده بود که داستان چند خط آن در زمان شاه عباس میگذشت. هر دوی ما ذوق زده شدیم و احساس کردیم چقدر این زمینه مناسب روحیه و سلیقه ماست. این کارگردان خاطرنشان کرد: با وضع بد اقتصادی تئاتری ــ که به ما هم سرایت کرده بود ــ خواستیم کاری کنیم که هم بتوانیم اموراتمان را بگذرانیم و هم از تازگی و طراوت برخوردار باشد. درنهایت کار نوشته شد و به تلویزیون رفت که آنها هم استقبال کردند.
فاطمه عودباشی - گروه رسانه روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد