وقتی خوب درآمدزایی کرد و خوب دلارها را به جیب زد، دوباره راه لندن را در پیش میگیرد و دلارها را هم با خودش از کشور خارج میکند.
او منتظر یک فرصت دیگر میماند تا برگردد و همین رویه را ادامه بدهد.» داستان کوتاه و چند خطی بالا را خواندید؟ حالا عین همان را چند بار دیگر هم تکرار کنید، با این تفاوت که به جای لندن میتوانید نام شهرهای دیگری همچون لسآنجلس، سانفرانسیسکو، فرانکفورت، زوریخ و چند شهر دیگر را هم بگذارید. دوتابعیتیها خیلی وقت است که میآیند و میروند.
واقعیت را بخواهید، خیلی وقت است که دوتابعیتیها در فوتبال ایران سِمَت میگیرند و کار میکنند. اینکه رهآورد کار کردن این دسته از افراد در فوتبال ایران چه بودهاست در همین مطلب مورد بررسی قرار میگیرد اما نکته مهم دیگری که پیش از این باید در رابطه با آن تامل کرد «صلاحیت» این افراد است.
صد البته که در فوتبال ایران میتوان موارد متعددی را برشمرد که بدون کوچکترین صلاحیت، جایگاههای مختلف را اشغال کردهاند و چیزی جز خرابی و بدهیهای کلان از خود بر جای نمیگذارند، از ردههای مختلف مدیریتی گرفته تا سایر پُستهای کماهمیت. دوتابعیتیها دقیقا بخش مهمی از این بیصلاحیتها هستند.
این افراد، مدتها پیش بار خود را بسته و به اروپا و آمریکا مهاجرت کرده بودند. برخی از آنها علاوه بر نداشتن تخصص شغلی و صلاحیت کاری، از داشتن اصول اخلاقی بیبهره هستند و رفتار و گفتار شایستهای ندارند.
به وقت مناسب با شبکههای ماهوارهای مصاحبه میکنند و به وقت مناسب دیگر در گفتوگو با رسانههای داخلی درباره ورزش ایران نظر میدهند و به ظاهر دلسوزی میکنند.
یکی به نعل میکوبند و یکی به میخ. از این طرف جایگاه رسمی دارند و از سوی دیگر با شبکههای مختلف در خارج از کشور همکاری میکنند. ارتباطات گستردهای ایجاد کردهاند تا بتوانند با استفاده از آن در موقعیتهای مختلف، واکنشهای متضاد داشته باشند.
مهمترین ویژگی بیصلاحیتهای فوتبال ایران چنین است:
نداشتن تحصیلات مرتبط با مدیریت
فقدان تجارب تاثیرگذار در زمینه مدیریت ورزشی
برخوردار نبودن از هرگونه سابقه ورزشی
ایجاد ارتباطات نامتعارف با داخل و خارج از کشور
ناگفته نماند دوتابعیتی ها نیاز مبرمی به خبرنگاران جهت پیشبرد برخی از اهداف رسانهای دارند و در همین راستا چهرههای رسانهای مختلفی در خدمت آنها هستند. از شما چه پنهان برخی از این چهرههای رسانهای به جای خبرنگار به «خبرناهار» معروف شدهاند.
دلگرمی اینها، دلسردی آنها!
وقتی افراد به درستی در جایگاه خود قرار نگیرند دلسردی، خشم، ناامیدی و هدر رفتن استعدادها رقم میخورد. این شرایط دقیقا در برخی مواقع در فوتبال ایران بیکم و کاست اجرا میشود و هر چقدر این رویه ادامه پیدا کند دوتابعیتیها دلگرمتر و محصولات و دستپروردههای داخلی دلسردتر میشوند.
برخی از این دوتابعیتیها، مسندهای مهمی دارند و چون از این موقعیت مهم برخوردار هستند ضریب نفوذ آنها بالاتر هم میرود. نفوذ هم که بالا باشد فضاهای بیشتری را تسخیر میکنند، زد و بندهای بیشتری را به وجود میآورند، ارز بیشتری از کشور خارج و روابط بیشتری را جایگزین ضوابط میکنند، پشت پردههای سیاهتری را رقم میزنند و زخم عمیقتری بر روی بدنه فوتبال ایجاد خواهند کرد.
دلالان انگلیسی، آمریکایی و سوئیسی
جنس انگلیسی و آمریکایی و البته سوئیسی فوتبال ایران جور است. بگذارید با برخی از آنها کمی بیشتر آشنا شویم. شهروند انگلیسی فوتبال ایران خوب جولان میدهد. او در یکی از تیمهای مطرح، مسؤولیت دارد. در کنار مسؤولیت فرمالیته خود دست به کارهای غیرقانونی هم میزند.
بازیکن جابهجا میکند و پشتپرده، سیاهیهای دیگری هم به فوتبال اضافه میکند. او بیقیدوبند است و قطعا این ویژگیهای منفی را به فوتبال انتقال میدهد. تیمی که او در آن مسؤولیت دارد به جولانگاهی برای انواع دلالی تبدیل شده است، دلالیهایی که نه شکل قانونی دارد و نه اخلاقی است.
شهروند آمریکایی هم در فوتبال ایران رویت میشود، همانی که مواضع ایرانستیزانه دارد و بارها مخالفت و عداوت خود را با نظام نشان داده است. جالب است بدانید این شهروند آمریکایی نه تنها معاون ورزشی یک باشگاه مطرح ورزشی است که در تیمملی فوتبال امید نیز قبلا مسؤولیت داشت.
او آمد، جایگاهها را اشغال کرد، بدون تخصص جولان داد تا به این ترتیب شایستهها و متخصصها بیرون بمانند و دلسردتر شوند. در این میان نه این شهروند آمریکایی و نه آن یکی شهروند انگلیسی هرگز هیچکدام بازخواست نشدند.
فوتبال ایران حتی جنس سوئیسی هم دارد. او «مشکوک به داشتن رابطه با سرویسهای بیگانه» توصیف شدهاست. این فرد مقیم سوئیس به عنوان یکی از مسؤولان اصلی فدراسیون فوتبال ایران انتخاب شده بود. پرونده این شهروند سوئیسی نیز سیاه است که به فعالیتهای مبتنی بر دلالی های غیرقانونی او در زمینه پرونده بازیکنان و مربیان خارجی و داخلی برمیگردد.
یک فرضیه در رابطه با برخی از این دوتابعیتیها وجود دارد و آن هم این است که انگار برای ماموریتی خاص به ایران میآیند.
حالا این ماموریت میخواهد فساد مالی باشد و یا هر موضوع دیگری. نکته مهم دیگر این است که حضور این دوتابعیتیها در فوتبال ایران به صورت «هر چند وقت یکبار» است به این صورت که بعد از مدتی غیبت مجددا سر و کلهشان در فوتبال ایران پیدا میشود.
دوتابعیتی ها، زیر ذرهبین
به قول معروف خیلی خوش به حالشان است. میآیند، برنامههایشان را عملی میکنند، در این راه از انجام هیچ کار غیراخلاقی هم فروگذار نیستند و در آخر هم وقتی بار خود را بستند، میروند.
مشکل بزرگ این است که حداقل تا امروز نهادهای نظارتی به صورت جدی ورود نکردهاند تا این دوتابعیتیهای دلال به راحتی به فعالیت خود ادامه بدهند. اما آنها باید احساس کنند زیر ذرهبین نظارت هستند.
همهچیز نباید تا این اندازه برای این دسته از مدیران «راحت الحلقوم» باشد. شاید الان یکی از همین دوتابعیتیها در آپارتمان شیک خود در لندن یا زوریخ نشسته باشد و از پنجره به منظره فوقالعاده زیبای بیرون خیره شده و با لبخند به آینده فکر میکند، به طور دقیقتر به فوتبال ایران و برنامههایی که قرار است در آن عملی شوند. این محله برو و بیا قرار است شلوغتر شود یا اینکه برنامههایی برای خلوتتر کردن آن وجود دارد؟
هیلدا حسینی خواه - ورزش / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد