به گزارش جام جم آنلاین در دومين برنامه از سلسله برنامه هاى شب هاى شعر آيينى حضور شاعران برجسته شعر آيينى اشعار خود را به امام زمان (عج)تقديم كردند.
در ابتداى اين برنامه، محمدمهدى عبدالهى شاعر و پژوهشگر و دبير اجرايى برنامه ضمن خوش آمد گويى به محضر اساتيد و شاعران گفت: يكى از اهداف مهم اين برنامه ها لبيك به فرمايشات امين شعر انقلاب در حوزه شعر آيينى و متعهد و همچنين برآورده كردن بخشى از دغدغه هاى معظم له در اين حوزه است كه اميدواريم بتوانيم رضايت حضرت آقا را جلب نماييم و دراين مسير با صلابت و استوارى گام برداريم و در ادامه شعرى را به امام عصر تقديم كرد:
بهار از راه مىآید ولى دلها بهارى نیست
میان سفرهها عیدى به جز چشم انتظارى نیست
نمىخواهم شود تحویل سالى بى گل رویت
بهاران جاى خود اما مرا لیل و نهارى نیست
چه عیدى و چه تبریکى؟! بهار و فصل دلتنگى!
بدون نرگس چشمت، شکوه سبزهزارى نیست
به هر گل مىرسم آرى نمىیابم نشان از تو
در این باغ پر از گلشن مگر نقش و نگارى نیست!
سلامى از سر خجلت نثار ماه باید کرد
که بعد از سال ها هم سیصد و اندى...نه! یارى نیست
گل نرگس اجابت کن دعاى آخر خود را
چرا در کوچه باغ دل هواى عشق جارى نیست؟
___
آرامش شب دوباره برمى گردد
خورشيد سحر سواره برمى گردد
با سيصد و سيزده طلوعى ديگر
آن صبح پر از ستاره بر مى گردد
سيده فاطمه موسوى شاعر و پژوهشگر و دبير علمى شب هاى شعر آيينى حضور نيز گفت: ان شاءالله اين سلسله برنامه هاى شب هاى شعر حضور رقم بخوره و منجر به ظهور امام زمان بشود و به زودى شاعران در محضر امام عصر(عج) شعرخوانى داشته باشند و روح مطهر امام (ره) و شهداى عزيزمان از اين نشست هاى شعر كه در جهت تحقق اهداف و آرمان هاى ايشان است، راضى و خشنود باشد.
در ادامه سيده فاطمه موسوى ، فرزند شهيد سيدقربانعلى موسوى شعر بلندى را تقديم امام زمان كرد:
صبح ازل تجلّی مولايي تو بود
شام ابد ادامۀ زیبایی تو بود
هفت آسمان عقیقۀ نوزایی تو بود
آیینۀ شکوه تماشایی تو بود
هفتاد کهکشان شب تنهایی تو بود
اين خاك تيره محومعلايي تو بود
یا رب طلسم غربت من از غبار کیست؟
بی تابیِ مدام من از انتظار کیست؟
اکسیرِ این شهادتِ دائم شکار کیست؟
قطع رگ انار در آیینه کار کیست؟
خون می رود از آینه، باغ انار کیست؟
ذبحِ گلوی چشمه لبِ آبشار کیست؟
من عاشقم شهید شدن عادت من است
عاشق شدن اصیل ترین سنت من است
هر جا سری بریده شود، نوبت من است
این هم نشان دیگری از غربت من است
خطِّ غبارِ کرب و بلا ساعت من است
قبله حسین و قبله نما حیرت من است
یک قطره اشک بود و شراب طهور شد
یک قطره خون برآمد و بدو الدهور شد
آتش شد و زمینۀ صبح ظهور شد
اسلام شد یهود شد آیات نور شد
خونِ هزار دخترِ زنده به بگور شد
ذبحانۀ هزار شهیدِ صبور شد
سطانِ عرش! بال ملائک دخیل توست
پلکی بزن که عالم و آدم قتیل توست
دنیا غبار بال و پر جبرئیل توست
در کائنات روضۀ ذبح جمیل توست
معمورۀ بهشت متاع قلیل توست
ناحیۀ مقدسِ خون اصیل توست
اذن الجهاد اگر بدهی میل میل توست
هفتاد پشت لشکر اوتاد خیل توست
طوفان ابوذر تو و دریا کمیل توست
قطب البروجِ کامل الاقران سهیل توست
گل کن که خون عالم و آدم طفیل توست
کنز العزیز، ملتمس الفضل کیل توست
ما ساکنان صومعۀ عرش اعظمیم
پروانگان معبد گلهای مریمیم
حلق بریدۀ گل داوودی غمیم
ما امّت شهیدۀ موعود خاتمیم
صد چشمه خون شدیم، ولی باز با همیم
داغِ حماسه، کرب و بلای مجسّمیم
ما را هزار بار نوشتند و خون شدیم
با خون تازه از رگ عالم برون شدیم
ما سر به دار میکدۀ واژگون شدیم
جمهوریِ مقدّسِ عشق و جنون شدیم
ما با نسیم خون خدا لاله گون شدیم
ما نذر کربلای تمام قرون شدیم
شکر خدا که صاحب و مولایمان علی ست
مسندنشینِ جنت الاعلایمان علی ست
صاحب حسامِ قاتل الاعدایمان علی ست
شمشیرِ تابناک تجلّایمان علی ست
قرآنِ ذوالجلالِ مجلّایمان علی ست
دلداده ایم و مهر تولّایمان علی ست
بر خاک ما رسید غبار تعبّدش
بستیم اقامه اوّلِ «ایّاک نعبد»ش
نذر شهادتیم و دخیل تشهّدش
ما را به قتلگاه خدات برد با خودش
از آسمان گذشت مسیح تجرّدش
در خون سلام داد به روز تولّدش
ای آخرالزمان زمان های بعد از این!
عشقِ نخواندنیِ زبان های بعد از این!
ای خون تازه در فوران های بعد از این!
ای روزنامه ها و نشان های بعد از این!
ای مرزِ انفجار جهان های بعد از این!
ای انقلابِ جاریِ جان های بعد از این!
قبل از تو لاله عادت پرپرشدن نداشت
ذوقِ به خون خویش شناورشدن نداشت
قبل از تو خاک شوق فراترشدن نداشت
دل سنگ بود و میل کبوترشدن نداشت
تقدیر عشق حکم مقدّرشدن نداشت
مکتوبِ عهدِ کشتۀ حیدرشدن نداشت
یک دسته در تحجر خود منجمد شدند
یک دسته در توهم خود مستبد شدند
یک دسته در تضاد نشستند و ضد شدند
یک دسته ضلع زاویه ای منفرد شدند
اضلاع یک مثلث نامتحد شدند
قانون نداشتند ولی منقعد شدند
قفل انقلاب نیست، کلید انقلاب نیست
تحویل سال و وعدۀ عید انقلاب نیست
تدبیر یأس و نام امید انقلاب نیست
در چارشنبه های سفید انقلاب نیست
در سینمای عصر جدید انقلاب نیست
جز در بهار خون شهید انقلاب نیست
ای جوی های خرد! به دریا نمی رسید
امروز نیستید، به فردا نمی رسید
صورت نخوانده اید و به معنا نمی رسید
از آخرت گذشته به دنیا نمی رسید
تحریم می کنید و به فتوا نمی رسید
با هر چه قطعنامه به امضا نمی رسید
ای درّۀ دهانِ شبِ در به در شده!
مار سیاهِ سمی هفتاد سر شده!
سربازهای کاغذیِ شعله ور شده!
حزب درخت های سراپا تبر شده!
در روزنامه ی دروغین خبر شده!
قاضیِ حقه بازِ قوق بشر شده!
ای قلب های منجمدِ آدم آهنی!
نسلِ ربات های فقط فکر دشمنی!
خیلِ خبرگزاریِ نفرت پراکنی!
ای قاتلان آینه و آب و روشنی!
ای نطفۀ حرامِ خدایان ناتنی!
افسانۀ مجسمه های شکستنی!
جمهوری بزرگِ بهاری ما رسید
آزادی از قفس به قناری ما رسید
قرآن زنده آمد و قاری ما رسید
فصل طلوع سرخ صحاری ما رسید
خون خدا دوباره به یاری ما رسید
امروز روز شکرگزاری ما رسید
ما می رسیم و چشم زمین بر طلوع ماست
هنگامۀ ظهورِ قریب الوقوع ماست
امروز مقتدای درختان رکوع ماست
تحریم ناکسان نه دلیل خضوع ماست
تسبیحِ خاکِ کرب و بلا سدّ جوع ماست
سوگند می خوریم شهادت شروع ماست
آنَک صلای دولت موعود می رسد
موسای شیرخواره لبِ رود می رسد
عیدانه آورید که مولود می رسد
تابوت عهدِ حضرت داوود می رسد
بانگِ شبانه در شب معهود می رسد
عشق است و دیر می کند و زود می رسد
پیغمبر از کجاست و پیغامش از کجاست؟
باز از که نامه می رسد و نامش از کجاست؟
حکم ظفر ضمانتِ انجامش از کجاست؟
این قصر نور، غلغلۀ بامش از کجاست؟
رعد الحماسه معجزِ رسّامش از کجاست؟
تا کیست صاحب العلم؟ اعلامش از کجاست؟
ای آیۀ مباهله! ای قولِ بی خلاف!
ای سورۀ مجادله! شمشیر بی غلاف!
ای ذوالفقار قهر خداوند در مصاف!
تیغ تو را ملائكة العرش در طواف!
شیر خداست گوشۀ مسجد در اعتکاف
بگذار قول مدعیانِ خیالباف
ای اهل قبله! جلوۀ ذات است بعد از این
خونابۀ قتیل فرات است بعد از این
مفتاحِ کنز صوم و صلات است بعد از این
تسبیحِ دائم الصلوات است بعد از این
فتح است بعد از این و نجات است بعد از این
عشق است بعد از این و حیات است بعد از این...
على محمد مؤدب شاعر و مدير عامل موسسه شهرستان ادب شعر خود را اينگونه خواند
ای جانِ جانِ جان جهان های مختلف!
ایمان عاشقانه جان های مختلف!
روح سلام در تن هستی که زندهای
همواره در نسوج زبان های مختلف!
رؤیای دلنواز صدف های ساحلی
دریای مهربان کران های مختلف!
ما ماندهایم چون رمههایی رهاشده
در گرگ و میش ذهن شبان های مختلف
دارد یقین چوبیمان تیغ میخورد
در آتش هجوم گمان های مختلف
آقا! در آ به عرصه هیجای روزگار
ما را بگیر از هیجان های مختلف
عارفه دهقانى شاعر و پژوهشگر ادبى شعر خود را قرائت كرد
پیچیده است در همه عالم صدای تو
یا ایهالعزیز...دوعالم فدای تو
هرجا قدم گذاشتی آباد و سبز شد!
خِضری و هست دست فلک، زیر پای تو
چشمی که چشمه شد، تو در آن رخ نمودی و
هرجا دلی شکست شد آنجا سرای تو
ما صف کشیده ایم تو پا در رکاب شو
ای شب شکن...کجاست طلوعِ ردای تو؟
یلدای انتظار به سر میرسید اگر
یک قاچ از دل همه میشد برای تو .
.
"کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را"
باز آ به دیده ...آه! که خالیست جای تو
نغمه مستشارنظامى شاعر و دبير محافل ادبى كتابخانه هاى عمومى كشور شعر خود را اينگونه تقديم كرد؛
شعری به رسم هدیه...سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
ای باد راه خانه موعودمان کجاست
ای رودهای گمشده مقصودمان کجاست
ای کاش باد بود و غزل بود و جاده ها
می آمدیم سوی تو ما پا پیاده ها
می آمدیم عرض ادب، عرض احترام
تبریک عید و گفتن لبیک یا امام
می آمدیم و هدیه ناقابلی...که نیست
با چشمهای منتظر و با دلی که نیست
روز تولد تو زمین مهربان تر است
خورشید شاد تر شده گویا جوان تر است
کوچه به کوچه زمزمه طاق نصرت است
عید است و جمکران تو امشب قیامت است
چشمم به سمت آینههای مقابلت
قلبی شکسته دارم و شعری که مایلت
دورم ولی تو مرحمتت دیر و دور نیست
بودن فقط منوط به شرط ظهور نیست
مادر بزرگ گفته که او حی و حاضر است
بر هر چه میکنیم نگهبان و ناظر است
دستش گره گشاست نگاهش گره گشاست
یک خنده روی صورت ماهش گره گشاست
ای دل چرا شکسته و ساکت نشسته ای
چیزی بگو که ندبه و آهش گره گشاست
شعبان کرامت است و شفاعت علی الخصوص
ماه تمام نیمه ماهش گره گشاست
شب پشت شب گره به گلوی غزل زده
حلقه به حلقه زلف سیاهش گره گشاست
حلقه به حلقه در زده تبریک گفته ام
نام تو را درین شب تاریک گفته ام
نام تو روشنایی صبح است و راز عشق
خواندم پس از اذان طلوعت نماز عشق
روز تولد است و سلام و ارادتی
دادم به دست باد به شوق زیارتی
سیدمحمد حسینی معاون پارلمانی رئیسجمهور مهمان ویژه این جلسه شب شعر بود. او در سخنانی درباره وجود حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف بیان داشت: خواجه نصیرالدین طوسی در یکی از کتابهای خود درباره امام زمان بیان میکند که وجود حضرت مهدی برای ما لطف است و تصرف او در کائنات لطف دیگری به ماست. اگر هم اکنون در غیبت به سر میبرد به دلیل ضعف و کمکاری ما منتظران است که زمینه را برای ظهور ایشان مهیا نکردهایم. به عبارت دیگر، مردم علت غیبت هستند و تا زمانی که علت غیبت برطرف نشود، چشممان به جمال ایشان روشن نمیشود.
وی با اشاره به راویان غیرشیعی از ظهور موعود گفت: ظهور منجی و موعود جهانی وعدهای است که در کتاب مختلف مطرح شده و همه ادیان بدان معترفاند. در کتاب «جاماسبنامه» یکی از شاگردان زرتشت بیان میکند که مردی از زمین تازیان (حجاز امروزی) از فرزند هاشم بیرون میآید که به دین جد خویش بود و زمین را پر از داد کند. در بین اهل سنت نیز اعتقاد به ظهور منجی وجود دارد و بسیاری از علمای اهل سنت بر این باور هستند. در بیش از 60 کتب معتبر اهل سنت، 500 حدیث در این زمینه ذکر شده است. مقدمه کتاب ابن خلدون یکی از همین کتابهاست. او در کتاب خود نوشته است: «آن چه در میان تمام مسلمانان در تمام قرون معروف بوده این است که در آخرالزمان مردی از خاندان پیغمبر ظهور کرده و دین را تایید بخشد، عدل و داد را آشکار ساخته، مسلمانان از او پیروی خواهند کرد و او را مهدی مینامند.»
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد