تأملاتی در طرح‌ها و عکس‌هایی که درباره ناکامی دزدی دریایی آمریکا منتشر شد

اختاپوسی که دست و پایش را گم کرده است (+عکس)

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چهارشنبه، خبر مقابله با دزدی دریایی آمریکا را منتشر کرد. تنها به خبررسانی هم اکتفا نکرد، فیلم و عکس هم به اندازه کافی منتشر کرد و اجازه داد روایت این ماجرای تاریخی به‌درستی و به صورت کامل شکل بگیرد و طرف دیگر نتواند بخش‌هایی از روایت را به نفع خودش بدزدد.
کد خبر: ۱۳۴۵۹۹۶

فضای مجازی بعد از این واقعه پر شد از عکس، طرح و هشتگ. طبیعتا در دو سوی درگیری هرکدام از منظری به این ماجرا روایت کردند، اما باید بپذیریم که دست طرف ایرانی پرتر بود و روایتش کامل‌تر، چون همه چیز مستندنگاری شده بود و تصویر با مخاطب حرف می‌زد.

در این نوشتار می‌خواهیم درباره برخی از این طرح‌ها و عکس‌ها حرف بزنیم و بگوییم که ادامه داستان چگونه در گستره عمومی شکل گرفت و چه معناهایی به آن پیوست شد. البته با این تأکید که کاش همیشه در روایت داستان‌هایی از این دست، دست برتر را داشته باشیم، با مخاطب رو راست باشیم و صادقانه به او اطلاعات دهیم.

در این صورت است که مخاطب می‌تواند به روایت ما اعتماد کند و خودش معنایی را که از آن عکس‌ها و فیلم‌ها دریافت می‌کند، ادامه دهد. داستانی که روز چهارشنبه در جریان آن قرار گرفتیم، هنوز ادامه دارد و هنوز ادامه خواهد داشت.

منظره‌ای که مشاهده می‌فرمایید

پایش را پیچانده دور آن پای دیگرش و دارد منظره رو‌به‌رویش را تماشا می‌کند، حالت بدن و فرمی که به خودش گرفته، این حس را به آدم منتقل می‌کند که طرف دارد منظره غروب آفتابی، آبشاری زیبا یا چیزی مانند این را تماشا می‌کند و احتمالا در دستش فنجان قهوه‌ای هم بوده که در لحظه گرفتن عکس، آن را گذاشته بر لبه میزی تا با تمرکز بیشتری از صحنه روبه‌رویش لذت ببرد.

اختاپوسی که دست و پایش را گم کرده است (+عکس)

واقعیت اما چیز دیگری است، او منظره‌ای را با این حالت بی‌خیالی و آرامش تماشا نمی‌کند، پیش روی او یک ناو جنگی است. آن هم ناوی متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا که فقط اسمش پنج ریشتر لرزه به جان خیلی‌ها می‌اندازد.

انگار سرباز وطن دارد به ناوگان آمریکایی به زبان بی‌زبانی می‌گوید که شما را عددی نمی‌بینیم، شما که بزرگ‌ترین نیروی دریایی جهان هستید با ناوگانی عظیم و ناوهای هواپیمابر غول‌پیکر که فقط تصویر بلند شدن و نشستن جنگنده‌ها بر روی عرشه آنها، دل خیلی‌ها را می‌لرزاند.

در پوستری که با اتکا به همین عکس تهیه شده است، طراح دست به گزینش زده است. بخشی از کلیت عکس را برش زده است.

در اینجا بخش بزرگی از حجم پوستر به پوتین‌های سرباز ایران اختصاص یافته است. با وجود این‌که او بی‌خیال است و از دشمن نمی‌ترسد، طراح با برجسته کردن یونیفورم نظامی و پوتین‌های او، عنصر آمادگی و نظم و دیسیپلین نظامی را هم در طرح خود برجسته کرده است.

درست است که پاسدار این سرزمین، ترسی از دشمن به دل ندارد، در برابر دشمن مقتدر خود با آرامش می‌ایستد و اجازه نفوذ به او را نمی‌دهد، این آرامش نافی اقتدار او نیست. ناو آمریکایی به شکل اغراق‌شده‌ای کوچک شده است، انگار تکه یخی است که آب رفته است.

اقتداری که ناو آمریکایی داشت در برابر مدافع مرزهای دریایی و بی‌خیالی‌اش در برابر منظره‌ای که دیگر ترسناک نیست، آب شده است و هرچه ناو آمریکایی آب می‌رود، پاسدار وطن بزرگ‌تر می‌شود، به گونه‌ای که دیگر در قاب تصویر هم جا نمی‌شود.

شکار یک حشره مزاحم

طرح بازهم صورت و بسیاری از جزئیات سربازان ایرانی را حذف کرده است. سرباز ایرانی را با یونیفورم سپاه می‌شناسیم. طراح تا توانسته است، بدن او را حذف کرده است. هیچ جزئیاتی از شکل و اندام و قیافه او نمی‌بینیم. چرا؟ چون فرقی نمی‌کند سرباز ایرانی چه شکلی باشد.

اختاپوسی که دست و پایش را گم کرده است (+عکس)

سرباز ایرانی با اندام و تسلیحاتش شناخته نمی‌شود، به همین دلیل فردیت او چندانی اهمیتی ندارد. آنچه مهم است، این‌که سرباز ایرانی است، پاسدار است و برای محافظت از مرزهای کشورش، ترسی به دل راه نمی‌دهد البته که حذف فردیت، مفهومی عرفانی و شرقی هم دارد، که وقتی پای یک ایمان بزرگ به وسط بیاید، آدم‌ها در برابر محو می‌شوند.

آنجایی قطر بازو و تسلیحات خودکار نظامیان باید برجسته شود که پای متر و معیار مادی در وسط است، ولی جایی که ایمان همه چیز را جلو می‌برد، دیگر این معیارها ارزش برجسته کردن ندارند. همین پاسداری که نمی‌دانیم کیست، لیوانی را روی ناو آمریکایی قرار داده است.

منطق این طرح هم مثل طرح قبلی درباره تماشای ناوجنگی است. اغراق در بزرگ‌نمایی سرباز خودی و کوچک‌نمایی دشمن البته اغراقی که در طرح نشان داده شده، منطقی واقعی دارد. چراکه براساس داستانی روایت می‌شود که همه آن را دیده‌اند. اغراقی که فقط یک تکنیک هنری نیست، بلکه پایی هم در واقعیت دارد. ناو آمریکایی مثل حشره‌ای مزاحم است.

مگسی که دائم بیخ گوشت ویز ویز می‌کند. پشه‌ای که مثل جت می‌آید و می‌رود یا زنبوری که عسل نمی‌دهد و فقط نیش می‌زند. آدمیزادی هم در عکس هست که یک مقداری تحمل کرده است این ویزویز کردن و رژه رفتن را و بالاخره حوصله‌اش سر رفته و لیوانی روی حشره مزاحم قرار داده است تا در همان فضای محدود برای خودش ویزویز کند و دنیا دستش بیاید.

طراح احتمالا به آن بیت مشهور حافظ شیراز هم گوشه چشمی داشته که: ای مگس! عرصه سیمرغ نه جولانگه توست/ عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری

اختاپوس ترسیده است

طرح دیگری که این روزها، با توجه به ماجرای شکست دزدی دریایی آمریکایی‌ها رونمایی شد و در میدان ولیعصر تهران نقش بست، صحنه یک درگیری نظامی را نشان می‌دهد. این طرح نسبت به طرح‌های دیگر شلوغ‌تر است.

اختاپوسی که دست و پایش را گم کرده است (+عکس)

قایق‌های توپدار سپاه پاسداران با پرچم ایران با شتاب به سمت کشتی بزرگی می‌روند که در مرکز تصویر قرار دارد و آن هم مزین به پرچم ایران است. ایرانی‌ها به سمت کشتی خودی می‌روند چرا که چنان که می‌بینیم اختاپوسی بزرگ به کشتی حمله کرده است.

نفتکش دیگر اینجا وسیله‌ای برای انتقال مواد نفتی نیست، نمادی است از سرزمین، چرا که تحت پرچم ایران است. همان‌گونه که باید از میلی‌متر به میلی‌متر خاک دفاع کرد باید از این کشتی هم دفاع کرد. اگر چشم روی هم بگذاریم تا اختاپوس وارد کشتی شود، به او اجازه داده‌ایم که بازهم از این زیاده‌طلبی‌ها بکند.

اصولا هشت‌پا زیاده‌طلب است. می‌خواهد با هر دستش یک چیزی را در تصرف خود قرار دهد. دست‌درازی خصلت اوست و باید برای کوتاه کردن دستش همان اول جدی و استوار وارد صحنه شد. اختاپوس زیاده‌خواه در تصویر، عصبانی و پریشان است.

عادت ندارد کسی به او نه بگوید و دستش را کوتاه کند. برای همین هم درمانده است و هم خشمگین، اما این خشم او را وادار به عکس‌العمل نکرده است (یادتان هست که ناوهای آمریکایی پس از شنیدن اخطار دنده‌عقب کشیدند و رفتند؟) و این عدم واکنش ناشی از عقلانیت او نیست، چراکه اصولا اختاپوس زیاده‌خواه، عقلی ندارد بلکه واکنش غریزی اوست در هنگام ترس.

جا‌به‌جایی معنادار

در این طرح، نه با بزرگ‌نمایی سر و کار داریم و نه با کوچک‌نمایی، در این تصویر با جا‌به‌جایی نمادها سر و کار داریم.

نشان‌دهنده این که از چهارشنبه واقعیتی در عالم بیرون جا‌به‌جا شده و لازم است معناهایی که تا پیش از این در اذهان بود، جای خود را به واقعیت تازه بدهند.

اختاپوسی که دست و پایش را گم کرده است (+عکس)

ناوهای عظیم هواپیمابر، نمادی از قدرت ارتش آمریکاست. رسانه‌ها هروقت می‌خواهند تصویری مقتدر از ارتش آمریکا و حتی نظام سیاسی آمریکا ارائه دهند، از همین غول‌های شناور استفاده می‌کنند. رؤسای جمهوری آمریکا هروقت می‌خواهند تسلط خود را بر اوضاع نشان دهند و به اقتدار ضربه‌خورده خود، رفو بکشند، دستور می‌دهند که فلان ناو هواپیمابر به فلان منطقه اعزام شود.

در این تصویر نفتکش بزرگی را می‌بینید که بخش بزرگی از تصویر را به خود اختصاص داده است و همچنان که پیش می‌رود، پرچم آمریکا را می‌شکافد، مثل این‌که لایه‌ای یخ را بشکافد و از زیر آن لایه، آبی زلال و شفاف بیرون بزند.

در این تصویر هم باز می‌بینیم طراح برخی عناصر آشنا و کلیشه‌ای را حذف کرده است. روی نفتکش ایرانی از ازدحام نیروهای نظامی، ادوات نظامی و هواپیما و بالگرد خبری نیست. اصلا این نفتکش، شناور جنگی نیست.

به جای همه نشانه‌های نظامی‌گری، آنچه بر روی شناور برجسته شده است، پرچم ایران است. نماد اقتدار ایران، جای همه آن نمادهای کلیشه‌ای را گرفته است.

پرچم ایران در برابر پرچم آمریکا. پرچم ایران در آسمان در اهتزاز است و باد به آن می‌وزد و در باد می‌رقصد اما پرچم آمریکا گرچه بزرگ‌تر است، اما زیر عرشه شناور ایرانی است.

دیگر نماد مشهور اقتدار آمریکا اصلا در صحنه حضور ندارد، بلکه نماد اقتدار ایران در صحنه است و این نماد جدید نه یک شناور مجهز به وسایل نظامی پیشرفته که شناوری با به پرچم بر افراشته ایران است و این پرچم، ایمان و صلح و شهادت‌طلبی را با هم حمل می‌کند.

اسطوره‌ زدایی از تفنگداران آمریکایی

رولان بارت مقاله مشهوری دارد که در آن به عکسی اشاره می‌کند که در تصویر می‌بنیید. در این عکس یک سرباز رنگین‌پوست فرانسوی به پرچم فرانسه سلام نظامی می‌کند.

اختاپوسی که دست و پایش را گم کرده است (+عکس)

بارت از این تصویر استفاده کرده تا مفهوم امروزین اسطوره را برای مخاطب روشن کند. به نظر او رسانه‌ها کارکردی به نام اسطوره‌سازی دارند. آنها به پدیده‌های امروزی و عینی معناهایی انضمام می‌کنند تا این پدیده‌ها را به ساحت دور از دسترس اسطوره وارد کنند.

در این تصویر از سرباز فرانسوی اسطوره‌ای ساخته شده است که بدون توجه به رنگ و نژاد، زیر پرچم سه‌رنگ سرزمینش برای جانفشانی آماده است. طراح ایرانی هم احتمالا به همین مفهوم آشنایی داشته، اما درست برعکس عمل کرده است.

او سعی کرده با استفاده از رویدادی در عالم واقع (برخورد نظامی ایران و ناوگان ارتش آمریکا) از تصویر اسطوره‌ای تفنگداران آمریکایی اسطوره‌زدایی کند. اسطوره‌ای که هالیوود آن را در دهه‌های طولانی برساخته است. نظامیانی آماده و دوره‌دیده، با تجهیزاتی فوق‌مدرن.

سربازانی که دست به ماشه آماده‌اند از آمریکا دربرابر هر نیروی مهاجمی دفاع کنند. اینجا اما آن اسطوره مضمحل شده است. نقاب برداشته شده و مشخص شده پشت آن چهره بزک‌شده و تجهیزات افسانه‌ای که در فیلم‌های هالیوودی با شجاعت، هر دشمنی را به شکست وا می‌دارند، سربازانی متزلزل با روحیه‌هایی شکست‌خورده پنهانند.

یکی دچار مشکلات روحی است و الکلی شده است، یکی به شکلی رسواگر می‌ترسد و دیگری شوکه شده است. آنها نه در برابر دوربین‌های کمپانی‌های فیلمسازی که واقعیتی جعلی را بازنمایی می‌کنند، که در میدان نبردی واقعی گیر افتاده‌اند و دیگر نمی‌توانند از این واقعیت وحشتناک فرار کنند.

اختاپوسی که دست و پایش را گم کرده است (+عکس)

برهنه و درهم شکسته با واقعیت تنها مانده‌اند و احتمالا از این به بعد همه تلاش دستگاه رسانه‌ای آمریکا در این خلاصه می‌شود که آنها را گوشه‌ای پنهان کنند تا به تصویر مسلط و برساخته هالیوود خللی وارد نشود.

آرش شفاعی - فرهنگ و هنر / روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها