به گزارش
جام جم آنلاین روزنامه جام جم نوشت:رودی که به زایندگی شهرت دارد بعد از عبور از روستاها و شهرهای مختلف به باتلاقی میریزد که در روزگاری دور محل تجمع فاضلاب بوده، اما بعدها احیا و تبدیل به تالابی سرسبز میشود و حالا که زایندهرود کمآب شده و سرش دعواست، شاید همین باتلاق قدیمی و تالاب امروزی بتواند نجاتش دهد.
روز۲۰ بهمن ۸۹ زایندهرود در فهرست میراث طبیعی ایران قرار گرفت و چند سالی است ۱۸ مهر بهنام زایندهرود ثبت شده تا به روشهای مختلف به مسؤولان یادآوری شود از خشکی و نابودی زایندهرود جلوگیری کنند. با سعید بیابانکی و محمدحسین ملکیان؛ دو شاعر اصفهانی از دو نسل مختلف همصحبت شدم تا درباره زایندهرود برایمان بگویند؛ رودی که ایرانیهای زیادی از آن و پلهای زیبایش خاطره دارند.
رودی که مرا غرق نکرد
سعید بیابانکی برای زایندهرود ترانهای سروده که علیرضا افتخاری آن را خوانده: «آن رود زندگیساز / دار و ندار ما بود. در شهر روشنایی / آیینهدار ما بود.ای دوستان بگویید / زایندهرود من کو؟...»
بیابانکی درباره اولین مواجههاش با زایندهرود میگوید: زایندهرود از شهرکرد که راه میافتد در طول مسیرش از نزدیکی خمینیشهر هم رد میشود که زادگاه من است. در نزدیکی خمینیشهر، شهر کوچکی قرار دارد بهنام دُرچه به معنای دُر کوچک. زایندهرود در بخش چشمه درچه تابستانها بسیار پرآب میشد و من که آن زمان نوجوان بودم گاهی برای آبتنی با دوستانم به درچه میرفتیم. یکبار نزدیک بود غرق شوم، اما رود جوانمردی کرد و مرا غرق نکرد! زایندهرود برای من همیشه نشانه زندگی و حیات بوده و هست، حتی الان که در بیشتر مواقع آبی در آن جریان ندارد. چند شهر در ایران قرار دارند که رود از داخل آنها عبور میکند. مثل اهواز که رود کارون از آن میگذرد، اما به نظرم اصفهانیها تنها مردمانی هستند که با زایندهرود مانند یک مهمان رفتار کردند. مهمان که به خانهای وارد میشود، میزبان تلاش میکند به بهترین شکل از او پذیرایی کند. رفتار اصفهانیها هم با زایندهرود چنین بود. همیشه مراقبند زباله و آشغال درون رود یا اطراف آن نریزند. اطراف زایندهرود را زیبا ساختهاند. پلهایی را که معروفند روی آن بنیان گذاشتند تا زمانی که میخواهند از روی زایندهرود عبور کنند، آزرده نشود. همیشه طوری با این رود رفتار کردهاند که انگار بخشی از وجود آنهاست که اگر نباشد زندگی برای اصفهانیها معنایی ندارد. شنیدهام از زمانی که زایندهرود کمآب شده، افسردگی بین مردم اصفهان زیاد شدهاست. زایندهرود برای مردم اصفهان مهمترین همدم است. برای همین حتی در زمانهایی که زایندهرود آب ندارد، پیرزنان و پیرمردان به کنار آن میروند و با تاسف نگاهش میکنند و انگار بخشی از وجودشان گم شده. به دوردستها خیره میشوند تا شاید ببینند آب به سمت اصفهان سرازیر شده است. زایندهرود برای اصفهان آنقدر ارزشمند بود که در دوره صفویه، شیخبهایی با آن همه دانشی که داشت مامور شد تا گردش آب از زایندهرود به داخل شهر را چنان طراحی کند که آب بعد از گردش در شهر و سیراب کردن آن دوباره به مسیر خود برگردد و شیخبهایی انشعاباتی را طراحی کرد که به مادی و نهر شادی معروف هستند. این چرخش آب در اصفهان باعث طراوت و سرسبزی اصفهان شده بود؛ طراوتی که هنوز هم پابرجاست. وقتی با هواپیما سفر میکنید، از آن بالا اصفهان سرسبز را میبینید که وسط کویر مانند نگینی سبز میدرخشد. ۴۰۰ سال قبل یک دانشمند برای آب زایندهرود چنین برنامهای طراحی میکند، اما چند سال قبل مسؤولان با دانش اندک خود زایندهرود را در آستانه نابودی قرار میدهند. درست است بارشها کم و خشکسالی در همه ایران گسترده شده، ولی به نظرم اگر الان هم مثل قدیم از دانشمندان برای مدیریت آب استفاده شود، نتایج بهتری به دست میآید. ایران کشور کمآبی است، اما در گذشته مدیریت آب بهتر از اکنون بود، شاید به همین دلیل خشکسالی و کمآبی کمتر ایران را تهدید میکرد. شنیدهام قرار است برای مدیریت آب زایندهرود، از تالاب گاوخونی به سمت اصفهان آب برگردد. به نظر میرسد طرح خوبی باشد البته باید دید چقدر کار مهندسی شده پیش میرود یا اصلا عملیاتی شده یا میشود یا در حد حرف باقی میماند.
غمگینیم مثل زایندهرود که آب ندارد
محمدحسین ملکیان، شاعر جوان اصفهانی در این شهر به دنیا آمده، بزرگ شده و در اصفهان زندگی میکند. او میگوید: زایندهرود مثل قلب ما تپنده است. مثل پدر و مادرمان و فامیلهای نزدیک و دوستانمان عزیز است. وقتی پرآب است ما هم خوشحالیم و زمانی که کمآب و بیآب میشود ما هم غمگین میشویم. خود من از زمانی که زایندهرود آب ندارد اصلا به آن سمت شهر نمیروم، چون نمیتوانم خشکی آن را تحمل کنم. انرژی بد خشکی زایندهرود روی همه شهر سایه افکندهاست. اصفهانیها زایندهرود را بسیار دوست دارند این را میتوان از پلهایی که روی آن ساختهاند، متوجه شد. هر کدام از این پلها به عنوان یک اثر معماری خاص به ثبت رسیدهاند. البته پلهای اصفهان بیشتر شهرت دارند، چون کار رسانهای بیشتری روی آنها انجام شده، اما به نظرم در طول مسیر زایندهرود از جایی که سرچشمه میگیرد تا انتهایش، پلهای زیبایی روی آن ساخته شده و همه مردم عزیزش داشته و میدارند. به باور من در کنار بارشهای کم و خشکسالی که چندین سال است ایران را درگیر کرده، نبود مدیریت مسؤولان هم باعث شده زایندهرود، روز به روز خشکتر شود. ایران پر از چشمه است و همه این چشمهها رودها را تغذیه میکنند، اما در سالهای اخیر آنقدر از آبهای زیرزمینی برداشت بد و نادرست انجام شد که چشمهها خشکید و رودها کمآب شد و الان نه تنها زایندهرود در معرض نابودی است که پلهای زیبایش هم در حال تخریب است. وقتی خشکسالی و بیآبی بستر رود تداوم پیدا کند، دیوارهای پلها هم تخریب میشوند و از بین میروند.
سال ۷۴ که زایندهرود پرآب بود، طغیان کرد و آب حتی به چهارباغ هم رسید. این رود همیشه برای ما پرابهت بوده و مردم تصور میکردند اگر تا وسط رود بروند حتما غرق میشوند، اما زمانی که زایندهرود در بیشتر ماههای سال کمآب یا خشک شد، ما دیدیم که عمق زیادی نداشته، اما ابهتش خیلی زیاد بوده که همه مردم به آن احترام میگذاشتند. مردم شرق استان اصفهان که ساکن اطراف یزد هستند هم باید از آب زایندهرود استفاده کنند. آب این رود حق همه مردم است و آنچه باعث اختلاف شده، خوب یا بد بودن مردم نیست، کمآبی است و این که زایندهرود دیگر مثل سابق نمیتواند آب را بین همه یکسان و زیاد تقسیم کند. این تقصیر رود نیست، مقصر مسؤولانی هستند که با سوء مدیریت آب و سدسازیهای اشتباه هم آبهای زیرزمینی و رودها را از بین بردند هم گونههای گیاهی و جانوری را. از قدیم بین مردم بالادست (چهارمحال و بختیاری) و پایین دست (شرق اصفهان) اختلافاتی بر سر آب بوده، اما سالهای اخیر به نظرم رسانهها به آن دامن زدهاند و اختلافات را بیشتر کردهاند. باز هم تاکید میکنم، تنها راه نجات زایندهرود مدیریت درست آب است. عربستان که کشور بیابانی و بیآب است با شیرین کردن آب دریا، از خشکسالی عبور کرده، آنوقت کشور ما که سرزمین چشمههای آبشیرین و رودهاست دچار خشکسالی و کمآبی شده. این را نمیتوان به پای طبیعت و اقلیم نوشت. با همه اینها امیدوارم امسال آنقدر برف و باران ببارد که سرچشمههای زایندهرود پر شود و ما دوباره چشممان به جمال آب روشن شود.