گزارش پشت‌صحنه سریال تاریخی «مستوران» همراه گفت و گو با کارگردان، تهیه کننده و تعدادی از بازیگران

افسانه‌ها زنده می‌شوند

در گذشته‌های نه‌چندان دور که خبری از اینترنت، فضای مجازی، کتاب صوتی و این‌همه امکانات برای سرگرمی نبود، مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها بودند که شب‌های گرم تابستان و شب‌های سرد زمستان به‌خصوص شب یلدا بچه‌ها را دور خود جمع می‌کردند و برایشان از افسانه‌های شیرین کهن ایرانی می‌گفتند. از داستان شهرزاد قصه‌گو و ضحاک مار دوش گرفته تا تراژدی رستم و سهراب و...
در گذشته‌های نه‌چندان دور که خبری از اینترنت، فضای مجازی، کتاب صوتی و این‌همه امکانات برای سرگرمی نبود، مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها بودند که شب‌های گرم تابستان و شب‌های سرد زمستان به‌خصوص شب یلدا بچه‌ها را دور خود جمع می‌کردند و برایشان از افسانه‌های شیرین کهن ایرانی می‌گفتند. از داستان شهرزاد قصه‌گو و ضحاک مار دوش گرفته تا تراژدی رستم و سهراب و...
کد خبر: ۱۳۲۶۳۲۸

قصه‌هایی که به خواب‌ها و رؤیاهای ما راه پیدا می‌کردند و خودمان را به‌جای یکی از قهرمان‌های افسانه‌ای که داستانش را از بزرگ‌ترها شنیده‌بودیم، تصور می‌کردیم و چه تصور شیرینی اما ورود فناوری به زندگی امروز به‌نوعی این افسانه‌های شیرین را از ما دور کرد تا این‌که خبر رسید عده‌ای دورهم جمع شده‌اند و دست‌به‌دست هم داده‌اند تا مجموعه‌ای به نام «مستوران»را برگرفته از افسانه‌های کهن ایرانی برای مخاطبان رسانه ملی بسازند.

مجموعه‌ای که توسط سازمان هنری - رسانه‌ای اوج و به کارگردانی مسعود آب‌ پرور و تهیه‌کنندگی عطا پناهی که فصل اول آن در 26 قسمت طراحی‌شده و چند ماهی است تصویربرداری آن آغازشده‌است.

اگر می‌خواهید با این مجموعه بیشتر آشنا شوید در گزارش پشت‌صحنه این مجموعه و گفت‌وگو با عوامل آن همراه ما بمانید:

شهرک تاریخی مستوران

چند کیلومتری که از شهر و هیاهویش دور می‌شوید به شهرکی در احمدآباد مستوفی می‌رسید که گویی قدم درصدها سال پیش گذاشته‌اید. با هماهنگی‌های انجام‌شده پس از عبور از باغ تالارهای این منطقه وارد شهرک مستوران می‌شویم.

جایی که می‌توان خرابه‌های دکور مختارنامه را پس از آتش‌سوزی به‌وضوح دید. مدتی است که گروه وارد شبکاری شده‌ و ازاین‌رو به‌جز تیم تدارکات هیچ فرد دیگری در شهرک حضور ندارد. ما نیز باید تا آمدن عوامل در رستورانی که به همین منظور در شهرک ساخته‌شده، منتظر بمانیم.

داخل رستوران تعدادی میز و صندلی پلاستیکی و بطری‌های آب‌معدنی در گوشه‌ای کنار هم چیده شده‌اند اما تاقچه‌های کوچک کنار دیوار با پارچه‌های سبز و گلدان‌هایی که روی آن چیده شده نظر هرکسی را به خود جلب می‌کند. پس از انتظاری کوتاه، تهیه‌کننده از راه می‌رسد و به‌اتفاق، گشتی در شهرک می‌زنیم و توضیحاتی درباره ساخت‌وسازها می‌دهد. کوچه‌ها را پشت سر می‌گذاریم و عطا پناهی، تهیه‌کننده سریال به معرفی لوکیشن‌ها می‌پردازد.

او از درختانی که در این شهرک کاشته‌اند، می‌گوید و ساخت خانه‌هایی که با معماری ایرانی همخوانی بسیاری دارند. حتی به کاشی‌های بالای سر در خانه‌ها و پنجره‌ها اشاره می‌کند که همکارانش سعی کرده‌اند همه‌چیز طبق فرهنگ اصیل ایرانی باشد البته بخشی از لوکیشن هم در شهرک سینمایی دفاع مقدس ساخته‌شده اما اغلب سکانس‌ها در همین شهرک مقابل دوربین مسعود آب‌پرور می‌رود.

باهم وارد خانه‌ها و مطبخ‌ها می‌شویم. زیلوها، حصیرها، سبدهای حصیری و شمعدان‌های قدیمی نظرمان را جلب می‌کند. همچنین تاقچه‌های قدیمی خاطره‌انگیز و پرده‌های سنتی خانه‌ها و جالب‌تر چاه وسط حیاط خانه و حوض کوچکی است که ماهی‌های قرمز و گلدان‌های کنارش خاطرات دوران کودکی را برایمان تداعی می‌کند.

قدم زدن در دل تاریخ

همین‌طور که در کوچه‌ها و بازار قدم می‌زنیم و از تماشای دیوارهای کاهگلی لذت می‌بریم، با پرستاری روبه‌رو می‌شویم که به سمت تهیه‌کننده می‌آید و تست اکسیژن خون و تب سنجی می‌گیرد.

عطا پناهی می‌گوید یک گروه در این شهرک هرروز مستقرند و مدام از همه افرادی که در اینجا حضور دارند، تست می‌گیرند تا با بیماری روبه‌رو نشویم.به میدان شهر می‌رسیم و اصطبلی که کنار میدان قرار دارد. از سر کنجکاوی سری هم به آنجا می‌زنیم.تعدادی اسب، الاغ و شتر می‌بینیم که بی‌سروصدا در حال استراحت هستند. یکی از عوامل اسب سیاهی را نشان می‌دهد و می‌گوید این اسب در فیلم «به‌وقت شام» به یکی از شخصیت‌های اصلی که نقش فرمانده داعش را بازی می‌کرد، سواری داده و او را نوازش می‌کند. به سمت قصر قدیمی مختار می‌رویم که تقریبا به یک ویرانه تبدیل‌شده و تعدادی از وسایل و لوازم صحنه در این مکان قرار دارد. ازجمله تعدادی خورجین، طناب‌های کنفی ، ظروف سفالی و...

کم‌کم هنرورها از راه رسیده و لباس‌های‌شان را دریکی از اتاق‌ها می‌پوشند. بازیگران هم وارد کانکس‌های‌شان می‌شوند که در گوشه‌ای دیگر از شهرک است.

بازیگران و هنرورها در حال گریم و لباس پوشیدن هستند که تعدادی مرد و زن کوتاه‌قامت وارد می‌شوند و در میدان شهر با دستیار کارگردان صحبت می‌کنند. به گفته یکی از عوامل، یکی از بخش‌های کار مربوط به تعداد زیادی از این افراد است که در یک شهر زندگی می‌کنند. هوا رو به تاریکی است که کارگردان و همکارانش در حال دکوپاژ صحنه در یکی از کوچه‌ها هستند. ازاین‌رو دوربین و نور و صدا و بقیه تجهیزات به این بخش از شهرک منتقل می‌شود.

حدود 30نفر از هنرورها برای حضور در این سکانس آماده می‌شوند و با اشاره کارگردان تصویربرداری آغازشده و قرار است تا سپیده صبح روز بعد کار ادامه داشته‌باشد.

اتفاقی که در بازگشت از شهرک برایمان افتاد همراهی با یکی از دوستان ترابری بود که جانباز جنگ بود و سال‌ها در غرب و جنوب ایران از کشور دفاع کرده‌بود و با سرداران شهید سلیمانی و باکری و همت خاطرات بسیاری داشت.

او در طول مسیر از وقایع تلخی در جنگ گفت که حتی تصورش هم لرزه به اندام می‌اندازد. از لحظه شهادت رفیق، همرزم و همسایه‌اش و شوکه شدن او از تماشای این واقعه و با هیجانی که از یادآوری خاطراتش داشت به سرفه افتاد...

اولویتم همیشه کار برای تلویزیون است

عطا پناهی تهیه کننده «مستوران» پیش از این تهیه سریال «محرمانه» و ساخت مستندها و برنامه‌های بسیاری را برعهده داشته‌است. وی درباره شکل گیری این مجموعه و ویژگی‌های آن به جام‌جم می‌گوید:
از ایده تا اجرا من پیش از این سریال طنز «محرمانه» را کار کرده‌بودم که از شبکه سه پخش شد و بعد از آن جلسه‌ای با آقای احسان محمد حسنی رئیس سازمان اوج داشتم که در این جلسه ایده‌ای درباره افسانه‌های کهن ایرانی از طرف ایشان مطرح شد. ما هم این ایده را با مشورت و همکاری دوستان پرورش دادیم و به فیلمنامه سریال «مستوران» تبدیل شد. البته برای نگارش قصه‌های این کار از همکاری آقای محمد حنیف پژوهشگر و نویسنده هم بهره گرفتیم. با کمک ایشان تعدادی کاراکتر خلق شد که از منابع ادبی بسیاری برای فیلمنامه این کار استفاده کردیم. در این میان بچه‌های نویسنده به کار اضافه شدند که محسن دریالعل سرپرست نویسندگان این مجموعه و فائزه یارمحمدی و یزدان کاظمی عضو تیم نویسندگان شدند و کار نگارش فیلمنامه را برعهده گرفتند.

فصل اول «مستوران» در 26 قسمت طراحی شده و قرار است تولید آن ادامه پیدا کند. چون به قدری قصه‌های ایرانی شیرین است که می‌توان فصل‌های مختلفی از این سریال را ساخت و کار را ادامه داد. البته تصویربرداری فصل یک سریال را در اول بهمن سال گذشته آغاز کردیم و فکر می‌کنم تا 7 ماه دیگر هم تصویربرداری ادامه داشته‌باشد.

طراحی صحنه و لباس منحصر به فرد

در انتخاب عوامل پشت دوربین دقت بسیاری داشتیم. به خصوص طراح صحنه و لباس و طراح گریم خیلی برایمان مهم بود. لباس‌هایی که در این سریال خواهید دید، منحصر به فرد و فقط برای این سریال طراحی شده‌است. البته داستان در زمان و مکان نامشخصی روایت می‌شود. خانم ژاله زکی زاده سرپرست و طراح لباس است که با رنگ و لعابی که در لباس‌های زیبای مردانه و زنانه استفاده کرده فکر می‌کنم یک اتفاق دلنشین برای چشم‌های بیننده‌ها رقم زده‌است. ضمن این‌که لباس‌ها متعلق به همین سریال است. خاصه در طراحی و اجرا که تا به حال در جای دیگری دیده نشده‌است. در طراحی صحنه همین اتفاق افتاده و یکی از دلایلی که باعث شد اغلب دکورها و صحنه‌ها صفر تا صد طراحی شود این بود که بیننده باز هم لوکیشن‌های تکراری نبیند. چون فکر می‌کنم بیننده تمام دکورهای شهرک غزالی را دیده و برایش این صحنه‌ها تکراری است. به همین دلیل می‌خواستیم بیننده به لحاظ بصری صحنه‌های جدیدی در یک سریال تاریخی ببیند. البته این حق را می‌توان به همه سازنده‌ها داد که به خاطر هزینه‌های سنگینی که ساخت و ساز دکور دارد، ناچارند از لوکیشن‌های تکراری در کارهایشان استفاده کنند.

یک سریال و 2 کارگردان

کارگردانی هفت قسمت از سریال را آقای سید جمال سید حاتمی برعهده گرفت که هم اکنون هم روی تدوین کار نظارت دارد. اما به دلیل مشغله کاری نتوانست همراه ما باشد و از قسمت 8 تا 26 و فصل‌های آینده با آقای آب‌پرور همکاری می‌کنیم.

با وجود اولین تجربه آقای آب‌پرور در زمینه ساخت سریال تاریخی اما به نظرم انتخاب ایشان انتخاب درستی برای کارگردانی این سریال بود. به هر حال در ایران تعداد کارگردان‌های تاریخی ساز محدود است و در حال حاضر هم هر کدام درگیر پروژه‌های خودشان هستند بنابراین باید فرصت را به کارگردان‌هایی داد که درجه یک هستند، اما فرصتی برایشان پیش نیامده تجربه سریال تاریخی داشته‌باشند.

آقای آب‌پرور هم سعی کرد با همه انرژی کار کند و من راش‌ها و کات‌های این یک ماه را که دیدم از کار راضی بودم و به نظرم کار یکدست شده و به خاطر وجود دو کارگردان خللی در کار ایجاد نشده‌است. از طرفی آقای آب‌پرور کارهایشان خوش ریتم و جوان پسند است. بنابراین پیش از این‌که وارد کار شود من از انتخابم مطمئن بودم.

یک رقابت نابرابر و نفسگیر

به نظر من رقابت سنگین و نابرابری از هر جهت بین سریال‌های در حال ساخت تلویزیون با نمایش خانگی و پلتفرم‌های دیگر وجود دارد و همین نکته کار تهیه کننده‌های تلویزیون را سخت تر می‌کند. البته برای من فرصت همکاری با شبکه نمایش خانگی وجود داشته و دارد. اما اولویتم همیشه با تلویزیون بوده و همیشه هم عاشقانه برایش کار کرده‌ام.

چون فکر می‌کنم در یک شهر دور که هیچ وسیله سرگرمی به جز تلویزیون وجود ندارد، یک کشاورز یا یک باغبان وقتی شب خسته از کار به خانه‌اش می‌رود بتواند از تماشای سریال لذت ببرد و سرگرم شود. در این سریال هم تمام تلاشم را می‌کنم که خروجی خوبی داشته‌باشد و مردم از تماشای آن لذت ببرند. گرچه کار کردن در این شرایط برای تلویزیون سخت است به خصوص وجود کرونا و فشاری که روی کار ایجاد کرده، ولی معتقدم هنوز هم می‌توان سریال خوب برای مخاطبان تلویزیون ساخت.

چالش‌های یک تهیه کننده

هر تهیه کننده‌ای که این روزها برای تلویزیون کار می‌کند در بخش انتخاب بازیگر با چالش‌هایی مواجه‌است. یکی بحث کروناست که باعث شده بزرگوارانی که پا به سن گذاشته‌اند، ترجیح می‌دهند قبل از زدن واکسن در هیچ پروژه‌ای حضور نداشته‌باشند.

از این نظر با موانعی رو به رو هستیم. نکته دیگر این‌که اغلب بازیگران با پروژه‌های دیگر همکاری می‌کنند و همین نکته دست ما را برای انتخاب می‌بندد. بخش دیگر هم به دستمزدها مربوط می‌شود که از این نظر تلویزیون نمی‌تواند با نمایش خانگی رقابت کند و به همین دلیل کار تهیه کننده سخت تر می‌شود.

با این حال ترکیب بازیگران این سریال فوق العاده خوب و یکدست و هماهنگی است. به نظرم بازیگران درجه یکی که سابقه خوبی در سینما، تئاتر و تلویزیون داشتند با ما همکاری می‌کنند. در کنار آنها سعی کردیم از جوان‌هایی که سال‌هاست در تئاتر خوب کار می‌کنند اما فرصتی برای دیده شدن نداشتند هم دعوت به همکاری کنم.

سریالی که نمایشنامه رادیویی شد

بازیگران با گویش خاصی صحبت نمی‌کنند، اما از ادبیات کهن استفاده کرده‌ایم که البته برای همه قابل فهم است. چون در یک پژوهش قسمت اول فیلمنامه که آماده شد، آن را به یک نمایشنامه رادیویی تبدیل کردم و با همکاری یک گروه که به نقاط مختلف شهر رفتند، آن را برای صنف‌ها و سن‌های مختلف پخش کردم که ببینم داستان و ادبیات را متوجه می‌شوند یا نه. حتی به مدارس رفتیم و برای دانش آموزها این کار را انجام دادیم تا بفهمیم با ادبیات این سریال ارتباط برقرار می‌کنند یا نه. وقتی ارزیابی انجام شد فهمیدیم مسیر را درست رفتیم و دیالوگ‌نویسی را انجام دادیم. چون برایم مهم بود که مردم سریال را دوست داشته‌باشند. من فکر می‌کنم مخاطب امروز باهوش است و احترامی که این گروه در تمام زمینه‌ها برایش قائل می‌شود را متوجه می‌شود و حس خوبی از سریال خواهد گرفت.

مردم قصه‌گویی را دوست دارند

رابعه اسکویی، یکی از بازیگران این مجموعه درباره نقشی که بازی می‌کند و ویژگی‌های آن به جام‌جم می‌گوید: من نقش زنی به نام طلا را بازی می‌کنم که بدترین و خوب‌ترین نقش این سریال است و با همه شخصیت‌های این سریال به نوعی در ارتباط است. البته خیلی‌ها نمی‌دانند طلا کیست اما او به دلیل عقده‌هایی که دارد آمده تا همه را نابود کند. فکر می‌کنم منفی‌ترین و منفورترین نقشی که در تمام این سال‌ها بازی کرده‌ام همین نقش طلا باشد. البته بیننده با او همذات‌پنداری می‌کند. در کل به دلیل خاص بودن این نقش خیلی برایم جذاب است و آن را دوست داشتم. می‌توانم بگویم سخت‌ترین گریم و سخت‌ترین لباس را من در این سریال دارم. خیلی هم کاراکتر تلخ و زهرماری هستم (می‌خندد). خیلی دوست دارم این سریال زودتر پخش شود و واکنش مخاطبان را نسبت به شخصیت طلا ببینم.

وی درباره تجربه فضای تاریخی سریال هم توضیح می‌دهد: من تجربه بازی در سریال تاریخی داشتم اما به این شکل نبوده. اصولا فکر می‌کنم چنین سریالی تابه‌حال ساخته نشده‌است و همه بازیگران این کار اولین تجربه چنین فضایی را دارند. چون تابه‌حال سریالی بر اساس افسانه‌های ایرانی ساخته نشده و از این جهت آقای پناهی کار سختی در پیش گرفته چون مابه‌ازایی نداشته. البته ممکن است در ژانر کودک چنین تجربه‌هایی را پیش از این داشتیم اما برای مخاطب بزرگسال نداشتیم. از آقای سیدحاتمی هم ممنونم که من را برای این نقش انتخاب کرد.

اسکویی همچنین عنوان می‌کند: ما ایرانی‌ها خیلی افسانه‌پرداز هستیم و قصه گویی را دوست داریم. به همین خاطر فکر می‌کنم مردم این سریال را دوست داشته‌باشند. چون همه قصه‌ها و افسانه‌هایی که ما از کودکی شنیده‌ایم قشنگ و شیرین و دوست‌داشتنی بودند. حال که در قالب یک کار تصویری و یک سریال تلویزیونی ساخته شده جذابیتش هم بیشتر می‌شود. از طرفی همه بازیگران سعی کرده‌اند تمام توانشان را برای بازی در این سریال بگذارند و کاری کنند که شخصیت‌ها و بازی‌ها غلو شده نباشد و مخاطب به راحتی با آنها همذات‌پنداری کند. بنابراین من هم سعی کرده‌ام به گونه‌ای طلا را بازی کنم که خارج از من و خیلی به من هم نزدیک نباشد.

او درباره همکاری اش با دو کارگردان در یک سریال هم می‌گوید: این اتفاق در چند کار برای من افتاده و تجربه بازی در یک کار با دو کارگردان را داشتم. با این دو عزیز هم قبلا کار کرده‌بودم و با نوع و سبک کارشان آشنایی داشتم و این شناخت و تعاملی که با هر دو داشتم، در ارائه نقشم کمک کرد. اما به هر حال برای بازیگر با دیدگاه دو کارگردان در یک کار جلو رفتن سخت است. با این حال کار کردن با دو کارگردان کاربلد و حرفه‌ای لذت‌بخش است. با این حال از این‌که سیدحاتمی نازنین رفت ناراحتم و از این‌که با آب‌پرور عزیز کار می‌کنم خوشحالم.

مقاومت دربرابر نیروهای تاریکی

نازنین فراهانی این اواخر سریال‌های «سرگذشت» و «ملکاوان» را روی آنتن داشت. وی در گفت‌وگو با جام‌جم از حضورش در این سریال و نقشی که بازی کرده می‌گوید:

شما در این سریال چه نقشی را با چه ویژگی‌هایی ایفا می‌کنید؟

من نقش زنی به نام لطیفه را بازی می‌کنم که سعی می‌کند در دنیایی که پر از نیروهای تاریکی است، آدم خوبی باشد و سعی کرده تا الان هم این خوب بودن را حفظ کند. چون فیلمنامه هنوز کامل نشده و هر آنچه درباره لطیفه می‌دانم همین است. البته بعد از 12قسمت شناسنامه کاملی از لطیفه دارم و می‌دانم چه شخصیتی است. اما به هر حال اگر فیلمنامه کامل باشد، کار خیلی تفاوت دارد. خیلی از کارها به همین شکل در حال انجام است.

با این شیوه کار کردن ممکن است بازیگر یکباره در میانه راه غافلگیر شود؟

به هر حال ممکن است این اتفاق برای بازیگر بیفتد و تا زمانی که فیلمنامه کامل نیست، این عیب وجود دارد.

معمولا بازی در سریال تاریخی زمان و انرژی بسیاری از بازیگر می‌گیرد. بنابراین قصه و شخصیت چه ویژگی‌هایی داشت که شما را به حضور در این سریال ترغیب کرد؟

پس از خواندن پنج قسمت کامل از فیلمنامه آنچه برایم جالب بود، می توانم به فضای فانتزی سریال اشاره کنم. من به یاد ندارم قبلا چنین فضایی را تجربه کرده‌باشیم. اگر هم داشتیم در شکل ضعیفی بوده که البته باز هم چنین کاری را به خاطر ندارم. مستوران قصه‌ای تاریخی است که فضای فانتزی دارد و برگرفته از واقعیت هم نیست و از آنجا که من افسانه‌ها را دوست دارم، همیشه فکر می‌کردم چرا این اتفاق در ایران نیفتاده و کسی چنین کاری را نساخته. به همین دلیل برایم خیلی جذاب بود و فکر کردم ارزش ریسک کردن را دارد. البته زمان طولانی در چنین فضایی کار کردن سخت است اما فیلمنامه متفاوت بود و دوست داشتم کار کنم و در این فضا قرار بگیرم. امیدوارم موقع پخش اتفاق خوبی بیفتد تا خستگی همه در برود.

شما تجربه بازی در یک اثر تاریخی را تا به حال نداشتید؟

نه و همین نکته هم در پذیرش من بی‌تاثیر نبود. در ضمن زبانی هم که برای این کار انتخاب شده برای بازی کردن غریبه است. اما من و همه بازیگران سعی کردیم بازی‌ها رئال باشد و زبان را در این بازی حل کنیم که خیلی تئاتریکال نباشد و مخاطب را پس نزند. یعنی در عین فانتزی بودن، سعی کردیم باورپذیر بازی کنیم.

قصه، من را به وجد آورد

حمیدرضا آذرنگ که ایفاگر نقش لیث در این سریال است، درباره حضورش به جام‌جم می‌گوید: آبان سال گذشته بازی در سریال مستوران به من پیشنهاد شد. من وقتی سیناپس را خواندم و در جریان قصه قرار گرفتم، مستوران را قصه تاریخی - فانتزی خارج از ابعاد سیاسی و ایدئولوژیک دیدم و این‌که به نظرم رسید جای کار بسیاری دارد. بنابراین برای شخصیت لیث که نقش اول سریال است، با این پروژه قرارداد بستم.
وی درباره این شخصیت توضیح می‌دهد: لیث یک عطار معروف است و سرگذشتی دارد که در طول قصه روایت می‌شود. به نظرم قصه طراوت و شیرینی خاص خودش را داشت و امیدوارم در ساخت هم این اتفاق برایش افتاده‌باشد. چون من عادت کرده‌ام تا زمانی که کاری پخش نشود، نسبت به نتیجه‌اش در مراحل تولید چیزی نگویم. امیدوارم سریال موفقی شود.

آذرنگ همچنین درباره این‌که آیا به لحاظ متفاوت بودن فضا قرار است مخاطب وجهه دیگری از بازیگری وی را در قاب تصویر تماشا کند هم عنوان می‌کند: فقط می‌توانم بگویم شاید در قصه دیگری کار می‌کنم و امیدوارم کارم را به درستی انجام داده‌باشم.

وی در پایان هم می‌گوید: تغییر ناخدای کشتی در این دریای متلاطم در میانه راه می‌تواند روی کار و روح و روان بازیگر تاثیر بگذارد. هر چند امیدوارم در نتیجه اتفاقی خجسته‌ بیفتد. چون این قصه به قدری بضاعت داشت که من را به وجد آورد تا مشتاق حضور در این کار شوم. بنابراین فکر می‌کنم برای مخاطب هم جذاب باشد.

مستوران، یک قصه انسانی است

مسعود آب‌پرور از نخستین تجربه ساخت سریال تاریخی به جام‌جم می‌گوید

بعد از مدتی دوری از فضای سریال‌سازی با یک سریال تاریخی به عرصه تصویر بازگشتید. از تجربه قرار گرفتن در این فضا بگویید.

در این مدت که فکر می‌کنم حدود چهار سال طول کشید به دلیل این‌که شرایط مهیا نبود، کار نکرده‌بودم تا این‌که مستوران پیشنهاد شد. البته هرکدام از کارهایی که تا امروز ساختم و دقیق‌تر بگویم هر سکانسی برای من چالش محسوب می‌شود. مستوران هم برای من کار متفاوتی است و تابه‌حال تجربه کار تاریخی نداشتم و به نوعی برایم چالش جذابی بود. همچنین در این کار با دوستان بسیاری آشنا شدم. ازجمله دوستانی که پشت دوربین هستند مثل تهیه‌کننده که خوشحالم با یک جوان خوش‌فکر و پرانرژی کار می‌کنم که خودش دستی بر آتش دارد و فیلمساز بوده و مستندهای بسیاری ساخته‌است. همچنین مدیر تصویربرداری و طراح صحنه و سایر دوستان که خوشحالم با آنها در این سریال آشنا شدم.

با چه چالش‌های دیگری در این سریال مواجه شدید، آن هم در شرایطی که هفت قسمت را کارگردان دیگری مقابل دوربین برده؟

به‌هرحال من وقتی وارد این کار شدم پیش‌تولید نداشتم. یعنی پیش‌تولیدی که به لحاظ ذهنی بتوانم جهان مورد نظر را برای خودم بسازم و بعد بخواهم سر صحنه آن را تصویری کنم. چنین زمانی را واقعا در این کار نداشتم که برایم چالش بود و خودم را با این کار و تجربه متفاوت به نوعی محک زدم.

فکر می‌کنید مخاطب بتواند با سریال تاریخی که یک کارگردان پلیسی و اجتماعی‌ساز ساخته ارتباط برقرار کند؟

تجربه‌های متفاوت برای کارگردان‌های دیگر هم اتفاق افتاده. به‌عنوان‌مثال آقای حاتمی‌کیا هم تجربه تاریخی نداشته اما سریال «حضرت موسی» را می‌سازد یا دوستان دیگر. بنابراین نمی‌توان چنین نگاهی داشت. همین که مخاطب غافلگیر می‌شود برایش جذاب است و من هم دوست دارم مخاطب غافلگیر شود.

به نظر شما مخاطب امروز هنوز هم از تماشای چنین فضایی با ادبیات کهن و قصه‌های افسانه‌ای لذت می‌برد؟

اصولا افسانه یک پدیده جهانی و بین‌الاذهانی است. پیش از این‌که ما پا به این جهان بگذاریم، در واقع افسانه‌ها با ما بودند و سینه به سینه و گوش به گوش و شانه به شانه با نیاکان ما آمده‌اند و به امروز رسیده‌اند. همه ما هم از کودکی با افسانه‌ها و متل‌ها و مثل‌ها آشنا می‌شویم و اصلا جهان‌بینی‌مان با این افسانه‌ها شکل می‌گیرد. نسل جدید هم به قدری انیمیشن و فیلم‌های تخیلی و افسانه‌ای می‌بیند که زمینه پذیرش این ماجرا را دارد. ضمن این‌که ما در این سریال به دوره خاصی اشاره نمی‌کنیم. مستوران یک قصه انسانی است. همان‌طور که در قصه‌های شکسپیر به وجوه انسانی پرداخته شده و درعین‌حال به‌شدت امروزی است. بنابراین مباحث، مباحث انسانی است. در نتیجه هیچ‌وقت این‌جور مسائل کهنه نمی‌شوند. ممکن است فضاها قدیمی باشد و لباس‌ها کهنه، اما حرف‌ها، حرف‌های کهنه‌نشدنی است.

چقدر از نگاه خاصی که در ساخت آثار معمایی و پلیسی و اجتماعی دارید و ریتم تندی که کارهایتان دارد در این سریال هم استفاده کردید؟

من فکر می‌کنم هر فیلمسازی باید روی روان‌شناسی مخاطب دقت کند. انسان امروز به‌دلیل مجاورتش با اینترنت و پدیده‌های دیگر اصولا ریتم زندگی‌اش بالا رفته و سرعت گرفته. در نتیجه ما روایت‌هایمان را باید مبتنی بر این شکل از ریتم پیش ببریم. مگر قصه‌های خاص که برای مخاطبان خاص ساخته می‌شوند. اما چون مارکت ما تلویزیون است و قرار است این سریال از تلویزیون پخش شود و تماشاگر این سریال مردم از هر قشر و سن و تفکر و سلیقه‌ای هستند، لذا باید ریتم کار را در نظر گرفت و کاری کنیم که حوصله آنها سر نرود و همراهی‌مان کنند.

زینب علیپور طهرانی - رسانه / روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها